سرگرمی مشاعره واژگان

[آفتابگردان]

خلوت
بی‌تو حرام است به خلوت نشست
حیف بود در به چنین روی بست

دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی باز نیاید به دست

 

[Amir Masuod]

گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست
حیف

 

[آفتابگردان]

وصل
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

 

[Amir Masuod]

وصل
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از زهر فراقت باید
تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

وصل
گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را

 

[آفتابگردان]

مراد
هر که خصم اندر او کمند انداخت
به مراد ویش بباید ساخت

هر که عاشق نبود مرد نشد
نقره فایق نگشت تا نگداخت

 

[Amir Masuod]

مراد خاطر ما مشکل است و مشکل نیست
اگر مراد خداوندگار ما باشد
به اختیار قضای زمان بباید ساخت
که دایم آن نبود کاختیار ما باشد
ساخت

 

[آفتابگردان]

مشکل
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

 

[Amir Masuod]

هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
آسان

 

[آفتابگردان]

آسان
جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن
این لاشه نمی‌بینم شایسته قربانت

با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت

 

[Amir Masuod]

داغ
با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت