سرگرمی مشاعره

[Amir Masuod]

وقت گل و روز شادمانی آمد
آن شد که به سرما نتوانی آمد

رفت آنکه دلت به مهر ما گرم نبود
سرما شد و وقت مهربانی آمد

 

[شاهدخت]

وقت گل و روز شادمانی آمد
آن شد که به سرما نتوانی آمد

رفت آنکه دلت به مهر ما گرم نبود
سرما شد و وقت مهربانی آمد

در دایره وجود موجود علیست
اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست
گرخانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست

 

[Amir Masuod]

تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست

 

[آفتابگردان]

تو خود نظیر نداری و گر بود به مثل
من آن نیم که بدل گیرم و نظیر از دوست

تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی

تو نقشِ اوّلِ ماهی و شبها بی تو تاریکند
جلودارِ سیاهی هایِ لشکر برنمیگردی

 

[شاهدخت]

تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی

تو نقشِ اوّلِ ماهی و شبها بی تو تاریکند
جلودارِ سیاهی هایِ لشکر برنمیگردی

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[آفتابگردان]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[شاهدخت]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام

 

[آفتابگردان]

موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام

مرا در دل غم جانانه‌ای هست
درون کعبه‌ام بتخانه‌ای هست

ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانه‌ای هست

 

[Amir Masuod]

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

 

[آفتابگردان]

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست

تو را من، زهر شيرين خوانم اي عشق!

كه نامي خوشتر از اينت ندانم

وگر هر لحظه رنگي تازه گيري

به غير از زهر شيرنت نخوانم