جیران
مدیر کل
- تاریخ ثبتنام
- 2/4/23
- نوشتهها
- 978
- پسندها
- 723
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 1
معنی و هم خانواده درس دوازدهم فردوسی کلاس پنجم 🔴مخالف و کلمات سخت
هم خانواده درس فردوسی فرزند ایران,
مخالف و متضاد درس دوازدهم فارسی پنجم ابتدایی ,
معنی کلمات درس دوازدهم فارسی پنجم دبستان ,
در این مقاله از سایت وطن وی برای شما دانش آموزان گرامی معنی لغات و کلمات هم خانواده و کلمات متضاد و مخالف درس ١٢ دوازدهم فردوسی فرزند ایران را فراهم نموده ایم.
فردوسی فرزند ایران درس دوازدهم کتاب فارسی پنجم دبستان است، که به طور کامل ، معنی کلمات درس و مخالف و متضاد ها و هم خانواده های درس دوازدهم را برای شما دوستان عزیز قرار دادیم، در ادامه قسمت 🖇️ آموزش وطن وی همراه باشید. با تشکر از شما
صفحه ۹۱ فارسی پنجم 👇
به چهره، نکو بود بر سانِ شید *** ولیکن همه موی، بودش سپید
معنی: از نظر چهره و ظاهر مانند خورشید، نیکو و زیبا بود اما تمام موی او سفید بود.
چو فرزند را دید، مویش سپید *** بشد از جهان، یکسره ناامید
معنی: وقتی فرزندش را با موی سفید دید کاملاً از جهان ناامید شد.
چو آیند و پرسند گردن کشان *** چه گویم از این بچّه ی بد نشان؟
معنی: وقتی پهلوانان بیایند و از این بچّه ی بد نشان (سفید موی) سؤال کنند، چه بگویم؟
چه گویم که این بچّه ی دیو، کیست *** پلنگ دو رنگ است یا خود پَری است
معنی: چه بگویم که این بچّه دیو، کیست. این بچّه، پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است.
بخندند بر من، مِهان جهان *** از این بچّه، در آشکار و نهان
معنی: بزرگان جهان در آشکار و نهان به خاطر این بچّه به من میخندند و مرا مسخره میکنند.
صفحه ۹۳ فارسی پنجم 👇
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه *** به خورشید نزدیک و دور از گروه
معنی: کوهی وجود داشت که نامش کوه البرز بود و به خورشید نزدیک و از گروه دور بود.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود *** که آن خانه از خلق، بیگانه بود
معنی: در آن کوه، لانه ی سیمرغ وجود داشت که از مردم و آفریده ها خالی و بیگانه بود.
نهادند بر کوه و گشتند باز *** برآمد بر این، روزگاری دراز
معنی: کودک سفید موی را روی کوه گذاشتند و برگشتند و از این ماجرا، زمان زیادی گذشت.
پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار *** جفا کرد بر کودکِ شیرخوار
معنی: پدر مهر و محبّت را از فرزند قطع کرد و با خفّت و ذلّت او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم و ستم کرد.
خداوند، مهر آن کودک را در دل سیمرغ افکند.
معنی: خداوند، مهر و محبّت آن کودک سفید موی را در دل سیمرغ انداخت.
بدین گونه بر، روزگاری دراز *** برآمد که بُد کودک آنجا به راز
معنی: این گونه روزگاری طولانی که کودک در آن کوه پنهان و به صورت یک راز زندگی میکرد، گذشت.
مانند دایه ای مهربان، تو را پرورده ام.
معنی: مثل یک سرپرست و مادر مهربان تو را پرورش داده و بزرگ کردهام.
همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه *** بی آزارت آرم، بدین جایگاه
معنی: همان لحظه مثل ابر سیاه پیش تو می آیم و بی آزار و اذیت، تو را به این مکان می آورم.
دل سام شد چون بهشتِ برین *** بر آن پاک فرزند، کرد آفرین
معنی: دل سام، پدر زال، همچون بهشت اعلی شد و به آن فرزند پاک، آفرین گفت.
معنی کلمات درس دوازدهم فارسی پنجم
نام آور: معروف
روزگاری دراز: زمانی طولانی
بی همتا: یکتا
دهان به دهان گشت: کنایه در همه جا گفته شد
گنجینه: خزانه ، جای گنج
موبدان: روحانیان زرتشتی
کهن: قدیم
سرزنش: نکوهش
نگهبان: محافظ ، پاسدار
پوزش: عذرخواهی
سام نریمان: سام پسر نریمان
روان شد: به راه افتاد
نکو: خوب ، نیکو
پیمودن: طی کردن
برسان: مانند
فراز: بالا
شید: خورشید
جلال: عظمت
خاندان: خانواده
دستگاه: قدرت و جلال ، ثروت
اندوهگین: ناراحت ، غمگین
خواستار: خواهان
جرات: شجاعت ، دلیری
سرافزازی: سربلندی و افتخار
شیردل: دلیر ، شجاع
پیوسته: مداوم
یزدان: خداوند
بی آزارت: بی آزار تو ، بدون زحمت دادن به تو
دیدار: دیدن ، ملاقات
طبل: ساز بزرگ استوانه ای
شرمسار: خجالت زده ، شرمنده
بزرگان: در این جا انسان های بزرگوار
گردن کشان: در شاهنامه یعنی پهلوانان
تصور می کرد: اندیشه می کرد
بد نشان: زشت ، شوم
هریسه: نوعی آش
مهان: بزرگان
درجه: مقام
نهان: پنهان
اطبا: جمع طبیب
کوه سر به فلک کشیده: کوه بلند
معالجت: معالجه کردن ، درمان کردن
سیمرغ: مرغی افسانه ای
عاجز ماندند: درمانده شدند
دامنه: کناره ، قسمت پایین کوه
علاج: درمان
بفکند خوار: با خفت دور انداخت
سرای: خانه ، کاشانه
جفا: ظلم
خفت: خوابید
آشیانه: لانه
فربه: چاق
دستان: دستان یا زال اسم پدر رستم است
صحت: سلامتی
مخالف و متضاد درس دوازدهم فارسی پنجم
زیبا ≠ زشت
پیران ≠ جوانان
سفید ≠ سیاه
اندوهگین ≠ خوشحال
عاقبت ≠ آغاز
شجاع ≠ ترسو
آشکار ≠ نهان
بلند ≠ کوتاه
خوار ≠ عزیز
جفا ≠ مهر
گرسنگی ≠ سیری
تندرست ≠ بیمار
ناپسند ≠ پسندیده
گران بها ≠ بی ارزش
دیو ≠ فرشته
بیمار ≠ سالم
عاجز ≠ توانا
راست ≠ چپ
لاغر ≠ چاق
فربه ≠ لاغر
امید ≠ نا امید
هم خانواده درس دوازدهم فارسی پنجم
مشهور= شهرت ، مشاهیر
شعر= شاعر ، مشاعره
عیب= عیوب ، معیوب
خلق= خالق ، مخلوق
لرزه= لرزان ، لرزش
تصور= تصویر ، تصاویر
اطبا= طبیب ، مطب
علاج= معالجه
حاضر= حضور ، محضر...
کلمات مهم و سخت املایی درس دوازدهم فارسی پنجم
مشهور – جرئت – عاقبت – دایه – نقره – عیبی – مِهان – سیمرغ – گذاشتند – البرز – جوار – دهانهی غاری – پوزش – خواستار – زال – طبل – لرزه
با وطن وی همراه ما باشید.❤️...
هم خانواده درس فردوسی فرزند ایران,
مخالف و متضاد درس دوازدهم فارسی پنجم ابتدایی ,
معنی کلمات درس دوازدهم فارسی پنجم دبستان ,
در این مقاله از سایت وطن وی برای شما دانش آموزان گرامی معنی لغات و کلمات هم خانواده و کلمات متضاد و مخالف درس ١٢ دوازدهم فردوسی فرزند ایران را فراهم نموده ایم.
فردوسی فرزند ایران درس دوازدهم کتاب فارسی پنجم دبستان است، که به طور کامل ، معنی کلمات درس و مخالف و متضاد ها و هم خانواده های درس دوازدهم را برای شما دوستان عزیز قرار دادیم، در ادامه قسمت 🖇️ آموزش وطن وی همراه باشید. با تشکر از شما
صفحه ۹۱ فارسی پنجم 👇
به چهره، نکو بود بر سانِ شید *** ولیکن همه موی، بودش سپید
معنی: از نظر چهره و ظاهر مانند خورشید، نیکو و زیبا بود اما تمام موی او سفید بود.
چو فرزند را دید، مویش سپید *** بشد از جهان، یکسره ناامید
معنی: وقتی فرزندش را با موی سفید دید کاملاً از جهان ناامید شد.
چو آیند و پرسند گردن کشان *** چه گویم از این بچّه ی بد نشان؟
معنی: وقتی پهلوانان بیایند و از این بچّه ی بد نشان (سفید موی) سؤال کنند، چه بگویم؟
چه گویم که این بچّه ی دیو، کیست *** پلنگ دو رنگ است یا خود پَری است
معنی: چه بگویم که این بچّه دیو، کیست. این بچّه، پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است.
بخندند بر من، مِهان جهان *** از این بچّه، در آشکار و نهان
معنی: بزرگان جهان در آشکار و نهان به خاطر این بچّه به من میخندند و مرا مسخره میکنند.
صفحه ۹۳ فارسی پنجم 👇
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه *** به خورشید نزدیک و دور از گروه
معنی: کوهی وجود داشت که نامش کوه البرز بود و به خورشید نزدیک و از گروه دور بود.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود *** که آن خانه از خلق، بیگانه بود
معنی: در آن کوه، لانه ی سیمرغ وجود داشت که از مردم و آفریده ها خالی و بیگانه بود.
نهادند بر کوه و گشتند باز *** برآمد بر این، روزگاری دراز
معنی: کودک سفید موی را روی کوه گذاشتند و برگشتند و از این ماجرا، زمان زیادی گذشت.
پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار *** جفا کرد بر کودکِ شیرخوار
معنی: پدر مهر و محبّت را از فرزند قطع کرد و با خفّت و ذلّت او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم و ستم کرد.
خداوند، مهر آن کودک را در دل سیمرغ افکند.
معنی: خداوند، مهر و محبّت آن کودک سفید موی را در دل سیمرغ انداخت.
بدین گونه بر، روزگاری دراز *** برآمد که بُد کودک آنجا به راز
معنی: این گونه روزگاری طولانی که کودک در آن کوه پنهان و به صورت یک راز زندگی میکرد، گذشت.
مانند دایه ای مهربان، تو را پرورده ام.
معنی: مثل یک سرپرست و مادر مهربان تو را پرورش داده و بزرگ کردهام.
همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه *** بی آزارت آرم، بدین جایگاه
معنی: همان لحظه مثل ابر سیاه پیش تو می آیم و بی آزار و اذیت، تو را به این مکان می آورم.
دل سام شد چون بهشتِ برین *** بر آن پاک فرزند، کرد آفرین
معنی: دل سام، پدر زال، همچون بهشت اعلی شد و به آن فرزند پاک، آفرین گفت.
معنی کلمات درس دوازدهم فارسی پنجم
نام آور: معروف
روزگاری دراز: زمانی طولانی
بی همتا: یکتا
دهان به دهان گشت: کنایه در همه جا گفته شد
گنجینه: خزانه ، جای گنج
موبدان: روحانیان زرتشتی
کهن: قدیم
سرزنش: نکوهش
نگهبان: محافظ ، پاسدار
پوزش: عذرخواهی
سام نریمان: سام پسر نریمان
روان شد: به راه افتاد
نکو: خوب ، نیکو
پیمودن: طی کردن
برسان: مانند
فراز: بالا
شید: خورشید
جلال: عظمت
خاندان: خانواده
دستگاه: قدرت و جلال ، ثروت
اندوهگین: ناراحت ، غمگین
خواستار: خواهان
جرات: شجاعت ، دلیری
سرافزازی: سربلندی و افتخار
شیردل: دلیر ، شجاع
پیوسته: مداوم
یزدان: خداوند
بی آزارت: بی آزار تو ، بدون زحمت دادن به تو
دیدار: دیدن ، ملاقات
طبل: ساز بزرگ استوانه ای
شرمسار: خجالت زده ، شرمنده
بزرگان: در این جا انسان های بزرگوار
گردن کشان: در شاهنامه یعنی پهلوانان
تصور می کرد: اندیشه می کرد
بد نشان: زشت ، شوم
هریسه: نوعی آش
مهان: بزرگان
درجه: مقام
نهان: پنهان
اطبا: جمع طبیب
کوه سر به فلک کشیده: کوه بلند
معالجت: معالجه کردن ، درمان کردن
سیمرغ: مرغی افسانه ای
عاجز ماندند: درمانده شدند
دامنه: کناره ، قسمت پایین کوه
علاج: درمان
بفکند خوار: با خفت دور انداخت
سرای: خانه ، کاشانه
جفا: ظلم
خفت: خوابید
آشیانه: لانه
فربه: چاق
دستان: دستان یا زال اسم پدر رستم است
صحت: سلامتی
مخالف و متضاد درس دوازدهم فارسی پنجم
زیبا ≠ زشت
پیران ≠ جوانان
سفید ≠ سیاه
اندوهگین ≠ خوشحال
عاقبت ≠ آغاز
شجاع ≠ ترسو
آشکار ≠ نهان
بلند ≠ کوتاه
خوار ≠ عزیز
جفا ≠ مهر
گرسنگی ≠ سیری
تندرست ≠ بیمار
ناپسند ≠ پسندیده
گران بها ≠ بی ارزش
دیو ≠ فرشته
بیمار ≠ سالم
عاجز ≠ توانا
راست ≠ چپ
لاغر ≠ چاق
فربه ≠ لاغر
امید ≠ نا امید
هم خانواده درس دوازدهم فارسی پنجم
مشهور= شهرت ، مشاهیر
شعر= شاعر ، مشاعره
عیب= عیوب ، معیوب
خلق= خالق ، مخلوق
لرزه= لرزان ، لرزش
تصور= تصویر ، تصاویر
اطبا= طبیب ، مطب
علاج= معالجه
حاضر= حضور ، محضر...
کلمات مهم و سخت املایی درس دوازدهم فارسی پنجم
مشهور – جرئت – عاقبت – دایه – نقره – عیبی – مِهان – سیمرغ – گذاشتند – البرز – جوار – دهانهی غاری – پوزش – خواستار – زال – طبل – لرزه
با وطن وی همراه ما باشید.❤️...
آخرین ویرایش توسط مدیر: