مشاعره با حرف ب | شعر با ب _ تک بیتی چند بیتی.. 🦋

  • نویسنده موضوع sahar♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 105
  • بازدیدها 4,068
  • برچسب‌ها
    گنجور
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

بی‌ کیمیای مستی تبدیل ِغم محال است

یا می حلال فرما یا غم حرام گردان

#نظیری_نیشابوری
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

بدرود با تو باد
شعر ای خدای من

بدرود با تو باد خدائی که سالهاست
کافر شدم قیود تو درهم شکسته ام
بدرود با تو باد، نخواهم دگر شنید
اوراد طاعت از لب زنگار بسته ام

دیگر گمان مدار که آیم به سجده گاه
تن،خاک هر پیمبر نامرسلت کنم
یا در کتاب "قافیه" و "بحر" کورمال
ره گم به کوره راه خط باطلت کنم!

کافر تر از من هیچ کسی نیست،باز کن
دروازه های دوزخ خود را خدای من
زان پیشتر که دعوی پیغمبری کنم
مگذار تا ز نای، درآید نوای من

در راهت ای فریب،مرا نام، ننگ شد
زن، قصه ای نبود که بدنام او شوم
معتاد بر تو گشتم و ترکت بسی محال
افیون و می چه بود که من رام او شوم؟

هر شب چو مرغ حق،به سرشاخ زندگی
حق حق زدم،نگفت کس آزرده خاطر است
گویندگان دلقک "مفعولُ فاعلات"
نجوا کنان به طعنه سرودند : "شاعر است؟"

از بندگان عابد تو جز ریا نخواست
گرچه به جز حدیث تو حرفی میان نبود
هر چشم،با اشاره،ره خانه ی تو داشت
هر دل که راه یافتم از تو نشان نبود

بامن نشست هر که تورا گم ز خویش یافت
از من گریخت،همهمه شد،تاخت بر سرم
هر میهمان به سفره ی من سیر شد،دریغ
چون رفت خشمگین به لگد کوفت بر درم

بگذار،بگذرم ز سر قصه های تلخ
آن به سخن به گور دهان زندگی کند
هرگز مخواه،آه... خداوند شعر من
"نصرت" برای درگه تو بندگی کند

ای مرده شوی! لاشه ی من را به زهر شوی
ای گورکن،بپیچ نگه را به گرد راه
زنجیری خموشی جاوید گشته ام
شعر ای خدا! ترانه ز لبهای من مخواه


#نصرت_رحمانی
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: ثمین
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18
بیا ای خسته خاطر دوست؛
ای مانند من دل‌کنده و غمگین،

من اینجا بس دلم تنگ است...!!


#مهدی اخوان‌ثالث
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18
بـاز
طوفان شب است
هول بر پنجره می‌کوبد مشت
شعله
می‌لرزد در تنهایی
باد فانوس مرا خواهد کشت...!!


#هوشنگ_‌ابتهاج
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

باید می‌گذاشتند
خاکستر فریادمان را بر همه‌جا بپاشیم
باید می‌گذاشتند غنچه‌ی قلب‌مان را
بر شاخه‌های انگشتِ عشقی بزرگ‌تر
بشکوفانیم
باید می‌گذاشتند سرماهای اندوهِ من
آتشِ سوزانِ لبانِ تو را فرونشاند
تا چشمانِ شعله‌وارِ تو
قندیلِ خاموشِ شبستانِ مرا برافروزد

#احمد_شاملو
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

بر زلف تو گر دست درازی کردم
والله که حقیقت نه مجازی کردم

من در سر زلف تو بدیدم دل خویش
پس با دل خویش عشقبازی کردم

#مولانا
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

بر جنگلِ بی‌بهار می‌شکفند
بر درختانِ بی‌ریشه میوه می‌آرند،

بچه‌های اعماق
بچه‌های اعماق

با حنجره‌ی خونین می‌خوانند و از پا
درآمدنا
درفشی بلند به کف دارند

کاوه‌های اعماق
کاوه‌های اعماق

#شاملو
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18
به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهاییِ تنها و تاریکِ خدامانند

دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیرِ سرپوشِ سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوانِ سرپوشیده، وین تالابِ مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفرِ آبی و این تالابِ مهتابی
بیا ای همگناهِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای همگناه،
ای مهربان با من!

#مهدی_اخوان‌ثالث
 
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,047
امتیازها
113
مدال ها
12
بخند دختر باران، بهار نزدیک است"
بشکن بغض هزار راه نرفته را
کدام تلنگر دنیا تو را خاموش کرد
کدام واژه برایت سنگین آمد که لب فرو بستی و دم نزدی
چندین بهار است که مُهر سکوت بر لب زدی
روح تکه تکه شده ات اسیر کدام بازی روزگار شد؟
بشکن سکوتت را
بگو ؛
بر هم بریز واژه های حقیر را
آبرو داری برای کدامین غزل میکنی ؟
جار بزن آنقدر که گوش بلند فلک به درد بیاید
کم بیاورد در مقابل فریاد خفته ی چندین ساله ات

تو از تبار باران بودی
چگونه نباریدن را طاقت آوردی
چگونه دیدی ودم نزدی
مگر وسعت سینه ات چقدر بود که این همه درد در آن جای گرفت.

"هااای دختر باران"

می شنوی قیل وقال طوفان را
چه دیوانه می تازد ؟
دیروز پرده بر داشتم از راز دردهای سر به فلک کشیده ت
خواندم ..
آن قدر در گوش باد خواندم که زنجیر پاره کرد
می شنوی های وهویش را
به خونخواهی غم های تو آمده است
شکستم قسم مذبوحانه ی چندین ساله ام را
نباید با خود به گور ببرم راز سکوت تو را

دیگر بس است
در خود نشستن و شکستن
بس است بغض بلعیدن ودم نزدن

“بخند دختر باران، بهار نزدیک است"
شفق بر آمده، قرار نزدیک است

بگشای تمامِ ،،،،، پنجره های شهر را
هوای دلکش، عطر یار نزدیک است

بشکن سکوت واژه های ملال را
لحظه ی دیدن نگار نزدیک است
رویا ادیب.
نازبانو
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,200
امتیازها
113
مدال ها
18

‌‌‎‌ ‌ باد بهاری وزید از طرف مرغزار
باز به گردون رسید نالهٔ هر مرغ‌زار

شیوهٔ نرگس ببین نزد بنفشه نشین
سوسن رعنا گزین زرد شقایق ببار

وقت بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار...

#سعدی
‌‌‎‌ ‌
 

موضوعات مشابه

بالا