عکس نوشته عاشقانه

  1. تابان

    نسخه شعر کامل ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی + معنی

    فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی آزاد بنده‌ای که بود در رکاب تو خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی ای آفتاب روشن و ای سایه همای ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی من با تو دوستی و وفا کم نمی‌کنم...
  2. تابان

    نسخه شعر کامل دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس + معنی

    متن شعر کامل دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس که چُنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مَپُرس کَس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مَکُناد که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس به یکی جرعه که آزارِ کَسَش در پِی نیست زحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس...
  3. یلدا

    شعر تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست | فاضل نظری

    تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست وگر خطاست!مرا از خطا ابایی نیست بیا که در شب گرداب زلف مواجت به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست درون خاک دلم می تپد،هنوز اینجا به جز صدای قدم های تو صدایی نیست نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هرکجا خبری هست ادعایی نیست دلیل عشق فراموش کردن دنیاست وگرنه...
  4. اعتصامی

    به شب و پنجره بسپار که برمی‌گردم عشق را زنده نگه دار که برمی‌گردم

    به شب و پنجره بسپار که برمی‌گردم عشق را زنده نگه دار که برمی‌گردم بس‌کن‌این‌سرزنشِ «رفتی‌و بدکردی»را دست از این خاطره بردار که برمی‌گردم دو‌سه‌روزی‌هم ــاگر چندــ تحمل‌سخت است تکیه کن بر تن دیوار که برمی‌گردم بین ما پیش‌تَرَک هر سُخنی بود گذشت عاشقت می‌شوم این بار که برمی‌گردم...
  5. یلدا

    متن کامل شعر بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟

    بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت می دانم خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق فقط از...
  6. شاهدخت

    فاضل نظری هر کجا زلفی پریشان شد گمان کردم تویی

    ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت... چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد...
بالا