نسخه شعر کامل دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس + معنی

تابان

تابان

کاربر شهروند
Ms
تاریخ ثبت‌نام
23/10/23
نوشته‌ها
1,078
پسندها
310
امتیازها
83
مدال ها
3
جنسیت
خانم👩
InShot   copy 600x887 copy 600x887


متن شعر کامل دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس

که چُنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مَپُرس

کَس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مَکُناد

که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

به یکی جرعه که آزارِ کَسَش در پِی نیست

زحمتی می‌کشم از مردمِ نادان که مپرس

زاهد از ما به سلامت بگذر کـ‌این مِیِ لعل

دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس

گفت‌وگوهاست در این راه که جان بُگْدازد

هر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس

پارسایی و سلامت هَوَسم بود، ولی

شیوه‌ای می‌کند آن نرگسِ فَتّان که مپرس

گفتم از گویِ فلک صورتِ حالی پرسم

گفت آن می‌کشم اندر خمِ چوگان که مپرس

گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا

حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس

حافظ

معنی شعر دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

بیت‌ 1: از گیسوان سیاه او آنقدر شکایت دارم که پرسیدنی نیست و اینکه چگونه از دست او، بی سر و سامان و آشفته شده ام را مپرس.

بیت 2: مبادا کسی به امید وفاداری یار، دل و دین را از دست بدهد زیرا که من چنین کرده ام و آنقدر پشیمانم که مپرس.

بیت 3: با نوشیدن یک جرعه شراب که آزار رسانیدن به کسی را در پی ندارد، چنان از جاهلان، در رنج و زحمت هستم که مپرس.

بیت 4: ای مرد پارسا، از کنار ما به سلامت عبور کن زیرا که این شراب سرخ، چنان دل و دین تو را می رباید که مپرس

بیت 5: در راه عشق، سخنان بیهوده زیادی است که جان را می گدازد و هر کس هم عربدهای میکشد، کاش این عربده ها را نشنوی و عربده کشان را نبینی.

بیت 6: آرزویم پارسایی و ایمنی از عشق بود اما آن نرگس فتنه انگیز چنان کرشمه ای میکند که مپرس.

بیت 7: با خود گفتم از گوی سپهر، حالی بپرسم و او گفت که در خم چوگان تقدیر، چنان رنجی میکشم که مپرس.

بیت 8: به معشوق گفتم: گیسوی خود را به قصد ریختن خون چه کسی تاب داده ای؟ گفت: حافظ، این داستان به درازا میکشد، تو را به قرآن سوگند که دیگر مپرس​
 
بالا