خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق 🔴 با معنی

اعتصامی

اعتصامی

هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
22,793
پسندها
22,599
امتیازها
113
مدال ها
6
InShot

خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق 🔴 با معنی

سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد

مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد
خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد

ندارد با تو بازاری مگر شوریده اسراری
که مهرش در میان جان و مهرش بر دهان باشد

پری رویا چرا پنهان شوی از مردم چشمم
پری را خاصیت آنست کز مردم نهان باشد

نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت
که تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد

گر از رای تو برگردم بخیل و ناجوانمردم
روان از من تمنا کن که فرمانت روان باشد

به دریای غمت غرقم گریزان از همه خلقم
گریزد دشمن از دشمن که تیرش در کمان باشد

خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد

میانت را و مویت را اگر صد ره بپیمایی
میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد

به شمشیر از تو نتوانم که روی دل بگردانم
و گر میلم کشی در چشم میلم همچنان باشد

چو فرهاد از جهان بیرون به تلخی می‌رود سعدی
ولیکن شور شیرینش بماند تا جهان باشد

سعدی

معنی شعر
غزل شماره ۱۹۶

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

۱_سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد

به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد

[خوف : بیم و ترس / صحبت : مصاحبت د همنشینی /جانان : معشوق و محبوب همچون جان عزیز/ کنایه : سرچیزی داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) /جناس زاید : جان ، جانان ]

معنی بیت : آن کس که از،جان خویش بیم دارد ، نمی تواند اندیشه ی محبوب را در سر بپروراند ، زیرا اگر هم صحبتی با جانان در ازای جان باشد ، باز ارزان است.

۲_مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد؟

خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد

مغیلان . [ م ُ غ َ / م ُ ] (اِ) نام درختی است خاردار و به عربی آن را ام غیلان خوانند. (برهان ). درخت کیکر و ببول . (الفاظ الادویه ). درخت ببول که به هندی کیکر نیز گویند. در اصل ام غیلان بود که معنی آن مادر دیوان است چه ام به معنی مادر و غیلان جمع غول و لفظ «ام » مجازاً برای مقارنت و مجاورت می آید... پس لفظ مغیلان مفرد است و جمع مغیل نیست ، چنانکه بعضی گمان برند... (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، درختی خاردار که در مصر و عربستان فراوان و شبیه به درخت اقاقیا، ولی غیر از آن است و به تازی ام غیلان نامند. (ناظم الاطباء). طَلح . سَمُر. درخت صمغ، و بار او را ظفرةالعجوز نامند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)

مغیلان زار ؛ آنجا که مغیلان بسیار روید.

- || مغیلان گاه . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بعد شود.

- مغیلان گاه ؛ به معنی مغیلان باستان است که کنایه از دنیا باشد. (برهان ) (از آنندراج ). دنیا و روزگار. مغیلان زار. (ناظم الاطباء).

خاری باشد به غایت سرتیز و در بیابان مکه روید. (صحاح الفرس ). خار شتر. عدس تلخه . (فرهنگ فارسی معین ).

خسک : مصغر خس یعنی خار کوچک ، خارهای سه گوشه /مشتاقان: عاشقان ، شیفتگان / بساط : فرش و گستردگی/پرنیان : پارچه ی حریر منقش /کنایه : عنان بر پیچیدن ( روی تافتن و روی بر گردانیدن )]

معنی بیت خار مغیلان چیست ؟ تا حاجی به خاطر مزاحمت آن روی از کعبه بر تابد ؟ آری خارهای آهنین در زیر پای مشتاقان همانند فرش حریر نرم می،نماید .۳ _ ندارد با تو بازاری مگر شوریده اسراری

که مهرش در میان جان و مهرش بر دهان باشد

[مهر : محبت و عشق /کنایه : بازار داشتن ( سر و کار داشتن ) شوریده اسرار ( عاشقی که اسرار وروزهای عشق او بر ملا و آشکار شده است .مهر بر دهان بودن ( خاموش،بودن ) /جناس ناقص :مهر ، مهر /جناس لاحق : در ، بر / جناس مطرف : با ، بر / تشطیر : بازاری ، اسراری
معنی بیت : کسی جز عاشق شوریده ای که رازش بر ملا گشته است و محبت معشوق در جانش جای دارد و در عین حال لب از سخن بر دوخته ، با تو سر و کاری ندارد.

۴_پری رویا چرا پنهان شوی از مردم چشمم

پری را خاصیت آنست کز مردم نهان باشد

[مردم چشم : مردمک چشم /کنایه : پری روی ( زیبا رو )/ جناس زاید ناقص : پنهان ،نهان /ایهام تناسب : بین "مردم " ( اول ) در معنی " جمعیت " که در اینجا مراد نیست با " مردم " ( دوم )

معنی بیت : ای پری چهره ، چرا خود را از،مردمک چشمم پنهان می داری؟آری ، خاصیت پری آن ست که خود را از دید مردم پنهان می سازد.

۵_نخواهم رفتن از دنیا مگر در پای دیوارت

که تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد

[آستان: درگاه و پیشگاه /پای دیوار : پایین دیوار /ایهام تناسب : بین " پا " در معنی " عضو بدن " که در اینجا مراد نیست با " سر "
معنی بیت : من فقط در کنار دیوار تو از،دنیا خواهم رفت تا در لحظه ی جان دادن سرم بر درگاه تو باشد .

۶_گر از رای تو برگردم بخیل و ناجوانمردم

روان از من تمنا کن که فرمانت روان باشد

رای : میل و خواست ، آرزو /بخیل : پست و فرو مایه /روان ( اول ) جان . /تشطیر : برگردم ، ناجوانمردم / جناس تام : بین دو روان .]

معنی بیت : اگر از رای و نظر تو بر گردم ،از راد مردی به دور و فرو مایه ام .تو از،من جان بخواه تا دریابی که فرمانت جاری است و من جان ، تسلیم تو خواهم کرد .

۷_به دریای غمت غرقم گریزان از همه خلقم

گریزد دشمن از دشمن که تیرش در کمان باشد

[تشبیه : غم به دریا ( اضافه تشبیهی ) /تشطیر : غرقم ، خلقم

معنی بیت : غرقه ی بحر اندوه توام و از،مردم گریزانم ، همان طور که دشمن از،دشمنی که تیر در چله کمان نهاده و آماده ی تیر اندازی است ، می گریزد

۸_خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق

که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد

[خلایق: جمع خلیقه ، مردم / الحق : به راستی /تشبیه : محبوب به ماه و برتری او بر ماه ]
معنی بیت : مردم از تو در حیرت به سر می برند و حقیقتا جای آن است مه متحیر باشند ، زیرا آنان ماه را که باید در آسمان باشد ، در زمین می ببینند

۹ _میانت را و مویت را اگر صد ره بپیمایی

میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد

[میان : کمر /صدره : صد بار و مرتبه /آرایه ی تکرار : میان ، مو /قلب مطلب : با جا به جایی "میان " و " مو " دو مضمون پدید آورده است.: باریکی میان و بلندی گیسوان. ]

معنی بیت : اگر صد بار کمرت را با موی خود مقایسه کنی ، کمرت از،مویت باریکتر است و گیسوان بلندت تا میانت کشیده شده‌ است.

۱۰ _به شمشیر از تو نتوانم که روی دل بگردانم

و گر میلم کشی در چشم میلم همچنان باشد

استعاره مکنیه: روی دل / کنایه: میل در چشم کشیدن( کور کردن ) /جناس ناقص : میل ، میل]

معنی بیت :نمیتوانم از نهیب شمشیر آخته ات دلم را وا دارم که روی از،تو بر گرداند ،اگر میل بر چشم کشی و مرا کور کنی ، میل و آرزویم همچنان باقی است

۱۱_چو فرهاد از جهان بیرون به تلخی می‌رود سعدی

ولیکن شور شیرینش بماند تا جهان باشد

شور : غوغا و هیاهو /

"فرهاد" ردپای محوگونه ای در برخی متون بر جای مانده است وجایگاه تاریخی او لغزان وقابل تردید می نماید . شیرین در داستان نظامی ، شخصیتی آرمانی دارد که با روایت های تاریخی نزدیک به روزگار نظامی چندان همسو نیست. با نگاهی دقیق به خسرو و شیرین می توان دریافت که نظامی شیرین را عامدانه تطهیر می کند و با این روش الگویی از معشوق آرمانی به دست می دهد. بن مایه عامیانه داستان به ما نشان می دهد که فرهاد بر خلاف تصور تاریخی جامعه تنها نقش یک قربانی عشقی را در این منظومه بازی می کند. فرهاد در این داستان بازیچه شیرین است و به میان کشیدن او، کنش متقابلی است از طرف شیرین در برابر هوس رانی های لگام گسیخته خسرو. در این منظومه عشق فرهاد که یکسویه و بیمارگونه می نماید با شور و اشتیاق بسیار توصیف می شود و از آنجا که چنین عشقی با مشخصات جامعه ایرانی هماهنگ بوده ،مورد اقبال عام قرار گرفته و فرهاد الگوی عاشق و دلداده راستین گشته است. در این جا کوشش شده تا بر اساس فرضیه تئوری توطئه خوانش جدیدی از این منظومه ارایه گردد و نشان داده شود که فرهاد چگونه نقش یک قربانی از پیش تعیین شده را ایفا می کند. در نهایت مقاله می کوشد از تصویر عاشق آرمانی در ادبیات و فرهنگ ایران – که این منظومه در ساخت و شکل گیری آن نقش عمده داشته است- به نوعی کلیشه زدایی کند

"#نویسندگان جواد دهقانیان و یاسر فراشاهی نژاد #
ایهام تضاد : بین "شور و شیرین " در معنی مزه ی،معروف که در اینجا مراد نیست با "تلخ " /تلمیح : اشاره به داستان فرهاد و شیرین .

معنی بیت : سعدی،مثل فرهاد با تلخی و ناکامی از دنیا می،رود ، اما تا دنیا باقی است شور و غوغایی که عشق او به پای،کرده ، باقی خواهد ماند

منبع : شرح غزلهای سعدی

دکتر محمدرضا برزگر خالقی

دکتر تورج عقدایی
 
بالا