V
Vafa68
کاربر شهروند
- تاریخ ثبتنام
- 4/10/22
- نوشتهها
- 1,980
- پسندها
- 3,803
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 9
اه قلبم داشتم زور میزدم فراموشش کنمااااایسسس بانو
اه قلبم داشتم زور میزدم فراموشش کنمااااایسسس بانو
اگر کردى مرااه قلبم داشتم زور میزدم فراموشش کنمااااا
زن یاد اونوقتا افتادم که بچه دبستانی بودیم ب همدیگه از اون پوسترای نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد ب همدیگه میدادیماگر کردى مرا
روزى فراموش
سرت را میکنم
در دیگ آبگوشت
چه شعرای عشقولانهای برای هم مینوشتیم در حالی که اصلا طرف برامون مهم نبودزن یاد اونوقتا افتادم که بچه دبستانی بودیم ب همدیگه از اون پوسترای نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد ب همدیگه میدادیم
دو سه تا دفترچه خاطرات حروم کردم حالا عینهو اسکلا برای همدیگه امضا میزدیم تو دفترا تففععففففففچه شعرای عشقولانهای برای هم مینوشتیم در حالی که اصلا طرف برامون مهم نبود
و منی که مثل همیشه میخواستم دفترم خیلی عالی باشه و نتیجتا هیچوقت درستش نکردمدو سه تا دفترچه خاطرات حروم کردم حالا عینهو اسکلا برای همدیگه امضا میزدیم تو دفترا تففععفففففف
من برای چنتا از دوستای دبستانی که پیش اومده و دیدمشون گفتم اون خاطرات رو جدی نگیرین من بچگیم یکم شیرین عقل بودم😐😐و منی که مثل همیشه میخواستم دفترم خیلی عالی باشه و نتیجتا هیچوقت درستش نکردم
پ ن: فقط کاش میشد اون دفترایی که توش برای بقیه خاطره نوشتم رو پیدا کنم و آتیش بزنم
به بهمن برای چنتا از دوستای دبستانی که پیش اومده و دیدمشون گفتم اون خاطرات رو جدی نگیرین من بچگیم یکم شیرین عقل بودم😐😐