بگو سردار من... 🖤

[ملوسکتونم]

تویی برگشتی و میگی که حرفت؛ تنها جنگت نیست
نشونِ غیرتت تنها؛ همین تیر و تفنگت نیست
تویی برگشتی و انگار میخوای فانوسو برداری!
تو خوب از نقشه ها از معبرا از ما خبر داری…
تویی سردار من وقتی گلوله چاره گر میشه که تو قلبای این مردم امید و عدل جاریشه!
بگو سردار من خرازیه بیداره میدونه
مگه میشه فقط اسمت بمونه رو خیابونها؟
بگو سردار من دلدار من فرمانده ی بیدار من!
از دل بگو از جان بگو، لب تر کن ای طوفان
بگو از دیدنیهایت بگو
از رسمو از راهت بگو.. روشن بگو راحت بگو!
از قبله از ماهت بگو…
بپرس از هم قطارا کو دعاهایی که میکردی؟
قرار ما نبود از راهی که رفتیم برگردیم
قرار این بود مثلِ کاظمی روزا و شبهامون؛ فقط اسم حسین باشه تو دلهامون رو لبهامون
بگو سردار من از عشق از اشکای تو خلوت!
بگو از خادمِ سربازها بودن میون خط
چه دستایی گرفتی با این دستی که افتاده!
یه دست تو صدا داره که دلهارو تکون داده
دلِ عالم هوایی و دله عاشق هوایی تر
یه دنیا کربلایی ان،حسینا کربلایی تر
بگو ای زنده روحِ زنده رود، باید که از عشقت
سرود، مجنون اگر افسانه بود...
اما تو در مجنون خودت مجنون شدیدر خون خودت مجنون شدی در خون
شکوه مردها پیداست ولی تو رزم پیداتر
علمدار همه زیبان ولی بی دست زیباتر
همیشه مردها مردن اگه سردار اگه بی سر
امیر قلبها هستن؛ چه تو زاقه چه تو سنگر
اگه سردار اگه بی سر زیباتر!
تنظیم قطعه : راشا رحیمپور
خواننده : حامد زمانی