گیرم این وحی نبی گنجور نیست 🔴 با معنی

  • نویسنده موضوع اعتصامی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 34
  • برچسب‌ها
    گنجور
اعتصامی

اعتصامی

هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
22,877
پسندها
22,619
امتیازها
113
مدال ها
6
InShot

گیرم این وحی نبی گنجور نیست 🔴 با معنی

شاه پرسيدش که باري وحي چيست
يا چه حاصل دارد آن کس کو نبيست
گفت خود آن چيست کش حاصل نشد
يا چه دولت ماند کو واصل نشد
گيرم اين وحي نبي گنجور نيست
هم کم از وحي دل زنبور نيست
چونک او حي الرب الي النحل آمدست
خانه وحيش پر از حلوا شدست
او به نور وحي حق عزوجل
کرد عالم را پر از شمع و عسل
اين که کرمناست و بالا مي رود
وحيش از زنبور کمتر کي بود
نه تو اعطيناک کوثر خوانده اي
پس چرا خشکي و تشنه مانده اي
يا مگر فرعوني و کوثر چو نيل
بر تو خون گشتست و ناخوش اي عليل
توبه کن بيزار شو از هر عدو
کو ندارد آب کوثر در کدو
هر کرا ديدي ز کوثر سرخ رو
او محمدخوست با او گير خو
تا احب لله آيي در حساب
کز درخت احمدي با اوست سيب
هر کرا ديدي ز کوثر خشک لب
دشمنش مي دار هم چون مرگ و تب
گر چه باباي توست و مام تو
کو حقيقت هست خون آشام تو
از خليل حق بياموز اين سير
که شد او بيزار اول از پدر
تا که ابغض لله آيي پيش حق
تا نگيرد بر تو رشک عشق دق
تا نخواني لا و الا الله را
در نيابي منهج اين راه را

مولانا
معنی و مفهوم شعر
شخصی ادّعایِ پیغمبری کرد . او را گرفتند و نزدِ شاه بُردند و از شاه تقاضا کردند که شخصِ مدّعی را مجازات کند تا مایۀ عبرتِ همگان گردد . شاه دید که آن مدّعی ، مردی لاغر و مُردنی است و حتّی طاقتِ یک کشیده هم ندارد . پس با خود گفت که چاره در اینست که با وی به نرمی گفتگو کنم تا رازِ ادّعای او آشکار شود.

شاه پرسیدش که باری وحی چیست ؟ / یا چه حاصل دارد آن کس کو نبی ست ؟​


شاه از شخصی که ادعای پیامبری می کرد پرسید : بگو ببینم وحی چیست ؟ یا کسی که پیامبر است چه مایه و فایده ای دارد که به دیگری بدهد ؟ [ مولانا در این بخش بازمی گردد به ادامه حکایت شاه و مدّعی پیامبری : شاه به آن متنبّی می گوید پیامبرِ حقیقی خصوصیاتی معنوی دارد و می تواند به طالبانِ ارشاد ، علو روحی و تعالی باطنی بخشد واِلّا صِرفِ ادّعا که کافی نیست . ]

گفت خود آن چیست کش حاصل نشد ؟ / یا چه دولت ماند کو واصل نشد ؟​

آن شخص گفت : چه کمالی وجود دارد که پیامبر کسب نکرده باشد ؟ و یا کدام دولتِ معنوی است که پیامبر بدان دست نیافته باشد ؟

گیرم این وحی نبی گنجور نیست / هم کم از وحیِ دلِ زنبور نیست​


فرض کنیم این وحیی که من مدّعی آن شده ام از نوعِ وحی پیامبر گنجینه دار نباشد یعنی گیرم که وحی من آنگونه که وحی انبیایِ عِظام حاوی گنجینۀ اسرار الهی است نباشد امّا از وحیی که به دلِ زنبورِ عسل القاء می شود که کمتر نیست . [ گنجور = گنج ، صاحبِ گنج ، گنج دار / وحی = شرح بیت 1461 دفتر اوّل و شرح بیت 1009 دفتر اوّل ]

منضور بیت : درست است که وحی القاء شده به اولیاء در مرتبۀ والایِ وحی انبیای عظام نیست امّا از دیگر مراتبِ مختلفِ وحی که پایین تر نیست .

چونکه اَوحَی الرَّب اِلَی النَّحل آمده ست / خانۀ وَحیَش پُر از حلوا شده ست​

از آنرو که موضوع وحی پروردگار به زنبور عسل در قرآن کریم وارد شده است . خانۀ وحی زنبورِ عسل پُر از شهد و شیرینی شده است . ( اَوحی = وحی کرد / نَحل = زنبور عسل ) [ وحی به زنبور عسل از نوعِ الهامِ غریزی است . مصراع اوّل اشاره است به آیات 68 و 69 دفتر اوّل که توضیح آن در شرح بیت 1009 دفتر اوّل آمده است . ]

او به نورِ وحیِ حق عَرَّ وَ جَلّ / کرد عالَم را پُر از شمع و عسل​


زنبور عسل یواسطۀ نورِ وحیِ حضرت حق که عزیز و جلیل است عالَم را پُر از موم و عسل کرده است .

این که کرَّمناست و بالا می رود / وَحیَش از زنبور کمتر کی بُوَد ؟​


انسان که مظهر آیه وَ لَقَد کرَّمنا بنی آدم است و روحش دائماََ در حالِ تعالی است . کی ممکن است که وحی او فروتر از وحی زنبور عسل باشد ؟ [ کرَّمنا = گرامی داشتیم ، اشاره است به آیه 70 سورۀ اسراء « و ما فرزندان آدم را بس گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکوب ها سوار کردیم و ایشان را از غذاهای پاکیزه روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان برتری بخشیدیم » ]

نه تو اَعطَیناکَ کوثَر خوانده ای ؟ / پس چرا خشکی و تشنه مانده ای ؟​


مگر تو آیه « کوثر به تو عطا کردیم » را نخوانده ای ؟ پس چرا خشکیده و تشنه لب مانده ای ؟ [ در سورۀ کوثر آمده است « همانا ما کوثر ( خیر و برکتِ فراوان ) را به تو ( محمّد ) عطا کردیم . پس برای پروردگارت نماز گزار که براستی دشمنِ تو سترون است »

یا مگر فرعونی و ، کوثَر چو نیل / بر تو خون گشته ست و ناخوش ، ای علیل​


یا شاید تو ای بیمار دل مانندِ فرعونی که کوثر برای تو مانندِ رودِ نیل خونین و ناگوار شده است . [ توضیح در بارۀ خون شدن آب نیل در شرح بیت 3785 دفتر سوم آمده است ]

توبه کن ، بیزار شو از هر عدو / کو ندارد آبِ کوثر در کدو​


توبه کن و از هر دشمنی که آبِ کوثر در کِدوی وجودِ خود ندارد بپرهیز . یعنی با هر کس که در روح و کالبدِ خود آبِ کوثرِ عرفان و عمل صالح ندارد حشر و نشر نکن .

هر که را دیدی ز کوثر سرخ رُو / او محمُد خُوست با او گیر خُو​


اما هر کس را دیدی که چهره اش از آبِ کوثرِ عرفان و ایمان و عملِ صالح سرخ و با طراوت شده بدان که او اخلاقِ محمّدی دارد . پس با او حشر و نشر کن و انیسِ او شو که با این مصاحبت به کمال خواهی رسید .

تا اَحَبَّ لِلَّه آیی در حساب / کز درختِ احمدی با اوست سیب​


تا در شمار دوستداران و عاشقان خدا درآیی . زیرا سیبِ علم و معرفت بر درختِ احمدی است . ( اَحَبَّ لِلّه = دوست داشت برای خدا ، امّا در اینجا اشاره است به حدیث « هر که برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ازدواج کند . همانا ایمانش کمال یافته است » ( احادیث مثنوی ، ص 37 ) ) [ کلمۀ «حساب» را باید به صورت ممال ، یعنی «حسیب» خواند تا با «سیب» قافیه شود . اینگونه قافیه سازی در مثنوی زیاد است . ]

هر که را دیدی ز کوثر خشک لب / دشمنش می دار همچون مرگ و تب​


هر کس را دیدی که از «کوثر» تشنه لب مانده او را به منزلۀ مرگ و تب ، دشمنِ خود بدان . یعنی هر کس که از چشمۀ عرفان و ایقان و عملِ صالح محروم مانده او را دشمنِ خود بدان و از او بپرهیز . ( کوثر = ) [ مصاحبت با او موجبِ تیرگی و انکدار قلب و روح می شود و بیماری اخلاقی او تو را نیز دچار خواهد کرد . ]

گرچه بابایِ تو است و مامِ تو / کو حقیقت هست خون آشامِ تو​


اگر چه که او پدر و یا مادر تو باشد زیرا چنین کسی در حقیقت خونِ تو را می آشامد .

از خلیلِ حق بیآموز این سِیَر / که شد او بیزار اوّل از پدر​


این روشها را از ابراهیم خلیل الله یاد بگیر که او ابتدا از پدرش بیزاری جُست . ( سِیَر = جمع سیره به معنی روش و سُنّت ) [ در آیه 114 سورۀ توبه آمده است « درخواست آمرزش ابراهیم برای پدرش جز به خاطرِ وعده ای که بدو داده بود نبود و چون بر او (ابراهیم) آشکار شد که پدرش دشمنِ خداوند است از او بیزاری جُست . براستی که ابراهیم بسیار نیایشگر و بُردبار بود » ]
مفسران اهلِ سنّت نظیر امام فخر رازی و جارالله زمخشری طبق صورت لفظ «اَب» ، پدر ابراهیم را بت پرست دانسته اند ( التفسیر الکبیر ، ج 13 ، ص 37 تا 40 و کشّاف ، ج 2 ، ص 39 ) . حال آنکه مفسران و دانشمندان شیعه لفظ «اَب» در آیه فوق را به معنی جَدِّ مادری و یا عموی ابراهیم (ع) دانسته اند زیرا نیای انبیاء جملگی از لوثِ شِرک و بت پرستی منزّه بوده اند و از این گذشته نامِ پدرِ ابراهیم را «تارَخ» یا «تارَح» گزارش کرده اند و «آزَر» جدِ مادری او بوده که به کارِ بت سازی و بت تراشی مشغول بوده است ( مجمع البیان ، ج 4 ، ص 321 ) به هر حال مولانا در این بیت از صورتِ لفظی «اَب» پیروی کرده است . ]

تا که اَبغَض لِلّه آیی پیشِ حق / تا نگیرد بر تو رَشکِ عشق دَق​


تا در شمار کسانی بشمار آیی که خشم و غضبشان نیز برای حضرت حق است تا غیرتِ عشق الهی خلوص ایمان و ایقانِ تو را موردِ طعن و ایرادِ قرار ندهد . [ دَق = طعن زدن ، نکوهش کردن ) اَبغَض لِلّه = لفظاََ یعنی برای رضای خدا دشمنی کرد ، در اینجا اشاره است به حدیث « هر که برای خدا ببخشد و برای خدا امساک کند و برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا ازدواج کند . همانا ایمانش کمال یافته است » ( احادیث مثنوی ، ص 37 ) ]

تا نخوانی لا و اِلَّا الله را / در نیابی مَنهَجِ این راه را​


مادام که لا الله الا الله نگویی . راه و رسم این طریق را پیدا نخواهی کرد . ( مَنهَج = راه آشکار و روشن ) [ تا وجودِ موهومِ خود را در وجود باقی حق فانی نسازی . راه و روش انبیاء و اولیاء الله را پیدا نخواهی کرد . ]
 

موضوعات مشابه

بالا