Nazbanoo
کاربر شهروند
Female- تاریخ ثبتنام
- 1/10/22
- نوشتهها
- 1,134
- پسندها
- 1,978
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 4
- جنسیت
“ چیزی نگو ، حرف تو زخم کاری قلب است”
هر زخم زدی خوب شد اما
این بار ولی
درمانده گی دل به نهان خوب عیان کرد
دل پر درد، نفسی گم شده ی در هق هق ویرانه ی جان
بر لب آتش زده دامان
حرف از رفتن و جا ماندن و جان دادن دل بود
از چله رها گشتم و بر چاه نشستم
حرف از خدا حافظی تلخ و رجز خوانی دل بود
چون مادر دردانه از کف داده چه چنگی به سر و روی
دلم با دست گنهکار خود خراشیدم
وگفتم
که کجا میروی از پیش دلم ای محرم و دلدار
ای عمر تبهکار، ای یار
جفا کار ای سایه ی تبدار....
انگار نبودی
شبحی بودی از ظلمت ویرانِ خیالم
سرکی دزدانه کشیدی
مفت دیدی روانم
ناخرد بود خیالم تو به عقلانه خریدی
حال دیدی گلِ ،گلچین شده از بوته باغ
دور شد از لب شاخه
یک نظر تا لب دلدار کفایت بکند
دگر آن عطر نخستین به بلوا نکند
هر چکاوک به عشقم صدایش نکند
.
.
.
حرف بسیار ولی حوصله ی اندک تو
خارج از بحث دل و شِکوه ی چشمان من است
تو مسافر به شبی
چمدان دست تو ، و بار سفر بستی و با شوق سفر
من و یک جام بدست
پرنمودم نه از آب سر حوض حیاط
که آز خون دل و حال خراب
پشت در آمده ام بدرقه ات
جمله ی آخر من
گوش کن وبعد برو
چشم من و دستان تو،" دیدار به قیامت "
میروی باز عزیزی
"خدا پشت و پناهت"
" راه تو بی خطر" و
" سر تو باد سلامت"
هر زخم زدی خوب شد اما
این بار ولی
درمانده گی دل به نهان خوب عیان کرد
دل پر درد، نفسی گم شده ی در هق هق ویرانه ی جان
بر لب آتش زده دامان
حرف از رفتن و جا ماندن و جان دادن دل بود
از چله رها گشتم و بر چاه نشستم
حرف از خدا حافظی تلخ و رجز خوانی دل بود
چون مادر دردانه از کف داده چه چنگی به سر و روی
دلم با دست گنهکار خود خراشیدم
وگفتم
که کجا میروی از پیش دلم ای محرم و دلدار
ای عمر تبهکار، ای یار
جفا کار ای سایه ی تبدار....
انگار نبودی
شبحی بودی از ظلمت ویرانِ خیالم
سرکی دزدانه کشیدی
مفت دیدی روانم
ناخرد بود خیالم تو به عقلانه خریدی
حال دیدی گلِ ،گلچین شده از بوته باغ
دور شد از لب شاخه
یک نظر تا لب دلدار کفایت بکند
دگر آن عطر نخستین به بلوا نکند
هر چکاوک به عشقم صدایش نکند
.
.
.
حرف بسیار ولی حوصله ی اندک تو
خارج از بحث دل و شِکوه ی چشمان من است
تو مسافر به شبی
چمدان دست تو ، و بار سفر بستی و با شوق سفر
من و یک جام بدست
پرنمودم نه از آب سر حوض حیاط
که آز خون دل و حال خراب
پشت در آمده ام بدرقه ات
جمله ی آخر من
گوش کن وبعد برو
چشم من و دستان تو،" دیدار به قیامت "
میروی باز عزیزی
"خدا پشت و پناهت"
" راه تو بی خطر" و
" سر تو باد سلامت"