اعتصامی
هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
- تاریخ ثبتنام
- 4/10/22
- نوشتهها
- 23,369
- پسندها
- 22,690
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 6
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران فارسی هفتم صفحه ١٠٧ 🔴 معنی کلمات + آرایه ادبی
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران فارسی پایه هفتم,
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران فارسی پایه هفتم آرایه ادبی,
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران کلمات فارسی هفتم , امروز در این مقاله جدید از آموزش وطن وی به معنی کلمات ، کلمات سخت املایی، کلمات جدید و آرایه های ادبی و معنی درس خدمات متقابل اسلام و ایران پرداخته ایم.
لطفا در ادامه با ما همراه باشید. ❤️
همچنین بخوانید:معنی درس سیزدهم اُسوه نیکو فارسی هفتم
درس ۱۲: خدمات متقابل اسلام و ایران/معنی فارسی هفتم
آن که جان بخشید و ایمان خاک را
معنی بیت : درود و ستایش برای خداوند پاک و منزه است که به وجود انسان روح و ایمان بخشید .
اشاره به آیه « خلق الانسان من طین » ما انسان را از گل آفریدیم .
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران فارسی پایه هفتم,
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران فارسی پایه هفتم آرایه ادبی,
معنی درس دوازدهم خدمات متقابل اسلام و ایران کلمات فارسی هفتم , امروز در این مقاله جدید از آموزش وطن وی به معنی کلمات ، کلمات سخت املایی، کلمات جدید و آرایه های ادبی و معنی درس خدمات متقابل اسلام و ایران پرداخته ایم.
لطفا در ادامه با ما همراه باشید. ❤️
همچنین بخوانید:معنی درس سیزدهم اُسوه نیکو فارسی هفتم
درس ۱۲: خدمات متقابل اسلام و ایران/معنی فارسی هفتم
معنی شعر صفحه ۱۰۷ فارسی هفتم
آفرین جان آفرین پاک راآن که جان بخشید و ایمان خاک را
معنی بیت : درود و ستایش برای خداوند پاک و منزه است که به وجود انسان روح و ایمان بخشید .
اشاره به آیه « خلق الانسان من طین » ما انسان را از گل آفریدیم .
معنی کلمات درس ١٢ فارسی پایه هفتم
متقابل: دو سویه | ادیب: شاعر، سخندان |
پرتو: روشنائی، نور | ارزنده: با ارزش |
متعلق: وابسته | فیلسوف: دانشمند علم فلسفه |
گرایش: میل، علاقه | ظهور: پیدایش |
مانع: بازدارنده | شایان: شایسته |
لیاقت: شایستگی | بلند آوازه: مشهور |
تکلم: سخن گفتن | اقلیّت: گروه کم |
مُقتدا: رهبر، پیشوا | ملل: جمع ملت |
آیین: روش | مظاهر: جمع مظهر، نشانه ها |
توسعه: پیشرفت | اُدبا: جمع ادیب، سخندان ها |
سهم: قسمت | جامه: لباس |
مورّخ: تاریخ نویس | عُرفا: جمع عارف، خداشناسان |
ذوق: علاقه، استعداد | – |