شعر

  • نویسنده موضوع کاجول
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 149
  • برچسب‌ها
    گنجور
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
نه تو می مانی و نه اندوه ،​


و نه هیچ یک از مردم این آبادی!

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،!

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،

لحظه ها عریانند . به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز…
 
آخرین ویرایش:
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
نه تو میمانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی
به خباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد
انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
و تو میمانی و این حسرت ژرف
که چرا بر تن ان لحظه عمر رخت غم پوشاندم
لحظه ها عریانند
بر تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

این شعر از سهراب سپهری نیست، من تمامی اشعار سهراب رو خوندم این شعر تو هیچ دفتری نبود
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: ساره
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
نه تو میمانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی
به خباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد
انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
و تو میمانی و این حسرت ژرف
که چرا بر تن ان لحظه عمر رخت غم پوشاندم
لحظه ها عریانند
بر تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

این شعر از سهراب سپهری نیست، من تمامی اشعار سهراب رو خوندم این شعر تو هیچ دفتری نبود
منم از شعر خانه برداشتم .دوباره میرم ببینم
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
احتمالا از کیوان شاهبداغی هست
 
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار

زندگی نیست بجز دیدن یار

زندگی نیست بجز عشق

بجز حرف محبت به کسی

ورنه هر خار و خسی

زندگی کرده بسی

زندگی تجربه‌ی تلخ فراوان دارد

دو سه تا کوچه و پس کوچه

و اندازه‌ی یک عمر بیابان دارد

ما چه کردیم و چه خواهیم کرد

در این فرصت کم!؟
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
منم از شعر خانه برداشتم .دوباره میرم ببینم
نه تو می مانی،

نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده

"کیوان شاهبداغی"
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: ساره
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
نه تو میمانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی
به خباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد
انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
و تو میمانی و این حسرت ژرف
که چرا بر تن ان لحظه عمر رخت غم پوشاندم
لحظه ها عریانند
بر تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

این شعر از سهراب سپهری نیست، من تمامی اشعار سهراب رو خوندم این شعر تو هیچ دفتری نبود
این شعر از کیوان بود اقتباسی از شعر سهراب
نه تو می پایی، و نه کوه، میوه این باغ: اندوه، اندوه.
گو بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.
این پیچک شوق، آبش ده، سیرابش کن، آن کودک ترس، قصه بخوان، خوابش کن.
این للهء هوش، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد، بشود.
و خدا از تو نه بالتر. نی، تنهاتر، تنهاتر.
بالها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.
بالی نیست، آیت پروازی هست. کس نیست، رشته آوازی هست.
پژواکی: رؤیایی پر زد رفت. شلپویی: رازی بود، در زد رفت.
اندیشه: کاهی بود، در آخور ما کردند. تنهایی: آبشخور ما کردند.
این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.
نه تو می پایی، و نه من، دیده تر بگشا، مرگ آمد، در بگشا.
 
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
نه تو می مانی،

نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده

"کیوان شاهبداغی"
ممنون عزیزم این شعر رو در گروه تلگرام هم گذاشته بودم .درستش کردم .
میشه یه لطفی در حق من بکنی .اگر ممکنه یه گروه ویا کانال شعر .دکلمه ویا داستان کوتاه به من معرفی کنی؟ممنون
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
ممنون عزیزم این شعر رو در گروه تلگرام هم گذاشته بودم .درستش کردم .
میشه یه لطفی در حق من بکنی .اگر ممکنه یه گروه ویا کانال شعر .دکلمه ویا داستان کوتاه به من معرفی کنی؟ممنون
خیلی خوشحالم که به شعر علاقه دارین، یه سایت شعر هست به نام شعر ناب
سایت شعر نو هم هست
این دوتا سایت تقریبا شبیه هم هستن شاعرهای جوان اشعارشون رو میذارن، من خودم تو شعر ناب شعر میذارم
اینستا و تلگرام ندارم
سایت شعرهای باران خورده رو هم یه نگاه بکنین بد نیست
 
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
خیلی خوشحالم که به شعر علاقه دارین، یه سایت شعر هست به نام شعر ناب
سایت شعر نو هم هست
این دوتا سایت تقریبا شبیه هم هستن شاعرهای جوان اشعارشون رو میذارن، من خودم تو شعر ناب شعر میذارم
اینستا و تلگرام ندارم
سایت شعرهای باران خورده رو هم یه نگاه بکنین بد نیست
ممنون عزیزم، کلاس گویندگی میرم ونیاز به این سایتها دارم .باز هم ازت ممنونم🥰🥰❤️
 
بالا