
Q.T
کاربر ماندگار
- تاریخ ثبتنام
- 6/10/22
- نوشتهها
- 786
- پسندها
- 2,692
- امتیازها
- 93
- مدال ها
- 2
گرچه سی سال دلم یاور و غمخوار نداشت
عیب از او نیست از این روز خودش عارنداشت
گوهری بود که پنهان شده دردامن خاک
"یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت"
روزگاری است که باید خفن و داف شوی
دل ما عور و ادا و قرواطوار نداشت
می فروشند کنون جای قناری گنجشک
گوهرما که فروشنده ی مکارنداشت
شده معیار جمال و هنر و پول و سواد
ماند تنها کسی اربهره از این چارنداشت
چشم من فاقد سگ بود کسی را نگرفت
کمربی هنرم مهره ای از مار نداشت
ای خدا سهم دماغم دو برابردادی
بخت ماسهمی از انصاف تو انگارنداشت
خواستی دایره قسمت مارابکشی
ولی افسوس که این دایره پرگار نداشت
پطرسی یافت نشد تا که فداکار شود
وشود شوهر من هیچ کس ایثارنداشت
یعنی ای ایزد بشکوه جهان هستیت
یک عدد مرد فداکار وفادار نداشت؟
هیچ کس نیست بگوید "جگرت را بخورم"
بخت ما یک فقره هند جگرخوار نداشت
خانه ی بخت شنیدم زدهان دگران
خانه ی بخت من انگار که دیوار نداشت
خواستگاری که فرستادی اگر ام اس داشت
درعوض پول وسواد و هنر و کار نداشت
ورنه گرپول و سواد و هنروکاری داشت
قبل من عاشق و شیدا و گرفتارنداشت؟
مطمئنم که مرا نیز نمیخواست دلش
دومین بار دگر رغبت دیدار نداشت
این یکی کیفیت ظاهری اش پایین بود
آن یکی حالت و اخلاق به هنجارنداشت
این یکی داشت اگر CARولی کار نداشت
آن یکی داشت اگر کار ولی CARنداشت
آنکه می شد بله را گفت به او وقتی رفت
برنگشت و به تقاضای خوداصرار نداشت
گوئیا بخت مرا بسته کسی میدانم
برگره هاش کسی قدرت انکارنداشت
ای که بی شوهری از خیر عروسی بگذر
هرچه خواهی زجهان بگذروبگذار،نداشت...
ارمغان زمان فشمی
عیب از او نیست از این روز خودش عارنداشت
گوهری بود که پنهان شده دردامن خاک
"یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت"
روزگاری است که باید خفن و داف شوی
دل ما عور و ادا و قرواطوار نداشت
می فروشند کنون جای قناری گنجشک
گوهرما که فروشنده ی مکارنداشت
شده معیار جمال و هنر و پول و سواد
ماند تنها کسی اربهره از این چارنداشت
چشم من فاقد سگ بود کسی را نگرفت
کمربی هنرم مهره ای از مار نداشت
ای خدا سهم دماغم دو برابردادی
بخت ماسهمی از انصاف تو انگارنداشت
خواستی دایره قسمت مارابکشی
ولی افسوس که این دایره پرگار نداشت
پطرسی یافت نشد تا که فداکار شود
وشود شوهر من هیچ کس ایثارنداشت
یعنی ای ایزد بشکوه جهان هستیت
یک عدد مرد فداکار وفادار نداشت؟
هیچ کس نیست بگوید "جگرت را بخورم"
بخت ما یک فقره هند جگرخوار نداشت
خانه ی بخت شنیدم زدهان دگران
خانه ی بخت من انگار که دیوار نداشت
خواستگاری که فرستادی اگر ام اس داشت
درعوض پول وسواد و هنر و کار نداشت
ورنه گرپول و سواد و هنروکاری داشت
قبل من عاشق و شیدا و گرفتارنداشت؟
مطمئنم که مرا نیز نمیخواست دلش
دومین بار دگر رغبت دیدار نداشت
این یکی کیفیت ظاهری اش پایین بود
آن یکی حالت و اخلاق به هنجارنداشت
این یکی داشت اگر CARولی کار نداشت
آن یکی داشت اگر کار ولی CARنداشت
آنکه می شد بله را گفت به او وقتی رفت
برنگشت و به تقاضای خوداصرار نداشت
گوئیا بخت مرا بسته کسی میدانم
برگره هاش کسی قدرت انکارنداشت
ای که بی شوهری از خیر عروسی بگذر
هرچه خواهی زجهان بگذروبگذار،نداشت...
ارمغان زمان فشمی
آخرین ویرایش: