شعر سر خم می سلامت شکند اگر سبویی 🔴 با معنی

[اعتصامی]

شعر سر خم می سلامت شکند اگر سبویی 🔴 با معنی

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم

همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم

شده‌ام ز ناله نالی، شده‌ام ز مویه مویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی

من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی

چه شود که کام جوید ز لب تو کامجویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت

من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

نه به باغ ره دهندم که گلی بکام بویم

نه دماغ اینکه از گل شنوم بکام بویی

ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم نخواند

رخ شیخ و سجده‌گاهی سر ما و خاک کویی

نه وطن پرستی از من به وطن نموده یادی

نه ز من کسی به غربت بنموده جستجویی

بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمی

بنمود، مو سپیدم صنم سپید رویی

نظری به سوی (رضواني) دردمند مسکین

که بجز درت ندارد نظری به هیچ سویی

فصیح‌الزمان شیرازی. رضوانی.