سوره نساء _ تفسیر کامل سوره نساء آیه ۱ تا ۱۷۶ _ تفسیر صفحه ۷۷ تا ۱۰۶ قرآن کریم

  • نویسنده موضوع شاهدخت
  • تاریخ شروع
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
23 06 21 10 37 33 585 deco

🔰 صفحه ۷۷ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 070609 937

🌺نکته تفسیری صفحه ۷۷:🌺

مهریه:

یكی از سنت‏های پیامبر اسلام صلوات الله علیه پیوند ازدواج است.، این پیوند مبارك، قوانین و آداب و رسومی دارد كه قرآن و پیشوایان دین آنها را برای ما توضیح داده‏اند. از جمله ی آداب و رسوم ازدواج، مهریه است. مهریه، پول یا چیز ارزشمند دیگری است كه مرد به نشانه ی علاقه ی به زن، به او پیش كش می‏كند. شاید برخی از افراد بی‏اطلاع گمان می‏كنند كه دادن و گرفتن مهریه، کار درستی نیست؛ زیرا زن، كالای فروختنی نیست كه در ازای آن مبلغی پرداخت شود. این تصوّر امّا كاملاً اشتباه است؛ زیرا مهریه به هیچ‏وجه مبلغ زن نیست و اصلاً ازدواج، معامله نیست؛ بلكه این رسم، دو علت مهم دارد: یکم این‏كه مرد با پیشكش كردن مال یا چیز باارزش، عشق و محبت خود را به زنِ مورد علاقه‏اش نشان می‏دهد؛ دوم این‏كه مهریه، یك پشتوانه ی مالی برای زن محسوب می‏شود تا در زمان مورد نیاز، از آن استفاده كند؛ چرا‏كه زنان معمولاً بیشتر از مردان، از آسیب‏های اجتماعی زیان می بینند. به همین سبب، دادن و گرفتن مهریه، رسمی كاملاً منطقی است كه عقل آن را تأیید می‏كند. البته خوب است كه اندازه ی مهریه، زیاد نباشد و مرد توان پرداخت آن را داشته باشد. بر خلاف آنچه برخی می‏پندارند، تعیین مهریه‏های بسیار زیاد، باعث استحكام زندگی زناشویی نمی‏شود؛ بلكه در هر زمانی ممكن است زن آن را از شوهرش بخواهد و او توان پرداخت آن را نداشته باشد و همین موجب اختلاف در خانواده شود. به همین علّت شاید امام علی علیه السلام فرموده است: «مهریه ی زنان را بیش از اندازه زیاد نگیرید كه موجب اختلاف می‏شود.» حتی پیشوایان ما توصیه كرده‏اند كه تا حدی كه ممكن و منطقی است، مهریه سبك گرفته شود تا مرد بتواند آن را پرداخت كند و پیوند ازدواج به راحت سر بگیرد.
در روایاتی كه از امامان نقل شده، می‏خوانیم كه «از مباركی زن، مهریه ی کم اوست.»

1 - وسايل الشيعه، ج21، ص253
2- وسايل الشيعه، ج21، ص252.( براي اطلاع بيشتر از اين مطلب ر.ك. به وسايل الشيعه، ج21، ص239: ابواب المهور)متن فوق از تفاسير نمونه و نور، ذيل آيه مورد بحث اقتباس شده است.

میتوانید با کلیک بر متن زیر از تفسیر سوره مائده نیز بهرمند شوید👇
🔰 صفحه ۷۸ مصحف شریف سوره مبارکه نساء

IMG 20230627 071213 964

نکته تفسیری صفحه ۷۸:

وصیت و ارث:

اسلام، دینی است كه برای تمام امور زندگی انسان برنامه‏ریزی كرده است. این برنامه ی كامل، از پیش از ولادت انسان آغاز می‏شود و تا پس از وفات او ادامه می یابد. یكی از دستورهای مهم اسلام، مربوط به اموالیست كه انسان پس از مرگش به جای می‏گذارد. به طور كلّی، دو قانون در این مورد وجود دارد:
الفـ وصیت: هر كس می‏تواند پیش از مرگ خود، در مورد یك سوم اموالش وصیت كند؛ یعنی سفارش كند كه آن را پس از مرگش در راه معینی كه مورد نظر اوست، خرج كنند؛ مثلاً به فقرا بدهند؛ یا با آن، مدرسه، مسجد یا درمانگاه بسازند؛ یا آن را به شخص خاصی از بستگان یا دیگران بدهند. البته وصیت باید عادلانه و دور از هر گونه ظلم و جور باشد. یعنی شخص وصیت‏كننده در بیش از یك سوم دارایی‏اش وصیت نكند و وصیت او از روی هوا و هوس و دوستی‏ها و دشمنی‏های غیرخدایی نباشد. حتی در بعضی موارد كه وارثان نیازمندند، دستور داده شده كه در كمتر از یك سوم دارایی وصیت شود تا بیشتر آن به بازماندگان برسد. این موضوع آن‏قدر اهمیت دارد كه در حدیثی می‏خوانیم: «یكی از مسلمانان مدینه از دنیا رفت و فرزندان كوچكی از خود بر جای گذاشت؛ با اینهمه، پیش از مرگ، تمام اموالش را در راه خدا صرف كرده بود. هنگامی كه پیامبر اکرم صلوات الله علیه از این موضوع آگاه شد، فرمود: اگر من پیشتر آگاه شده بودم، اجازه نمی‏دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنید؛ زیرا بچه‏های كوچك خود را رها كرده تا گدایی كنند!»
ب- ارث: پس از مرگ هر مسلمان، مبلغ مورد وصیت و بدهی‏های او را از دارایی‏اش كم می‏کنند، و باقیمانده ی اموالی كه بر جای گذاشته، طبق قانون خدا تقسیم می‏شود و به بازماندگان به ارث می‏رسد. خداوند در این آیه و آیه ی بعد، بخش مهمّی از قانون ارث را توضیح داده است. قانون ارث، بسیار مفصّل است؛ ولی در اینجا فقط به یك نكته اشاره می‏كنیم، و آن، علّت دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن است. بسیاری از افراد ناآگاه از این مطلب نتیجه گرفته‏اند كه اسلام در قانون ارث، از مردها حمایت كرده است؛ در حالی‏ كه اگر نگوییم كه اسلام در این مورد از زن‏ها طرفداری كرده، بی شک باید به تساوی حقوق زن و مرد قائل شویم؛ زیرا طبق قانون شرع، خرج و مخارج زندگی زن، به عهده ی شوهر یا سرپرست اوست. همچنین زن‏ها در ابتدای ازدواج، مبلغی به نام مهریه دریافت می‏كنند. از این رو معمولاً ارثیه و مهریه ی زن، نوعی پس‏انداز او محسوب می‏شود؛ در حالی‏ كه مردها وظیفه دارند خرجی زن و افراد تحت تكفّل خود را بدهند. بدین ترتیب، در بسیاری از مواقع، بیشتر ارثیه‏ای كه به آنان می‏رسد، خرج زن و فرزندشان می‏شود؛ نه خودشان.

1 - اين متن از تفسير نمونه، ج1، ص618 و ج3، ص290 اقتباس شده است.

🔰 صفحه ۷۹ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071300 423

🍃نکته تفسیری صفحه ۷۹:

جاودانگی:

فرض كنید كه شخصی عمداً خود را از پشت‏بام خانه‏اش به زمین پرت كند و به شدت مجروح شود، و در اثر آن، نخاع او قطع شده، تا آخر عمر از نعمت راه رفتن محروم شود. آیا او می‏تواند اعتراض كند كه «من فقط یك لحظه خودم را پرت كردم. حالا باید یك عمر راه نروم؟ و این عادلانه نیست.»؟ باز فرض كنید كه شخصی در یك لحظه، انسان بی‏گناهی را به قتل می‏رساند و به سبب این خلاف، به حبس ابد محكوم می‏شود. آیا او می‏تواند اعتراض كند كه «من فقط یك لحظه خلاف كردم. آیا به ازای آن باید هفتاد ـ هشتاد سال در زندان بمانم؟»؟ بی شک هیچ انسان عاقلی، اعتراض این افراد را نمی‏پذیرد. خدای بزرگ در كتاب خویش فرموده است كه بهشتیان همیشه در نعمت می‏مانند و برخی از دوزخیان نیز تا ابد در عذاب خواهند ماند. نعمت جاودان بهشت را به راحتی می توان پذیرفت؛ زیرا لطف و رحمت خدا بی‏پایان است. برخی امّا ممكن است سؤال كنند كه چگونه بعضی افراد در ازای كفر و گناه در عمر كوتاه شصت ـ هفتاد ساله ی خود باید برای همیشه در عذاب بمانند؟ آیا این عذاب با عدالت خدا سازگار است؟ پاسخ این سؤال، با مثال‏های پیشین روشن می‏شود. كسی ‏كه در همه ی عمرش، با این‏كه حق را می‏شناخته و از دستورهای خدا آگاه بوده، از سر لجاجت و تكبّر او را نافرمانی كرده است، هرگز لیاقت ورود به بهشت را نخواهد یافت. حقیقت این است كه كسانی در دوزخ جاودانه‏اند كه اگر برای همیشه در دنیا می‏ماندند، تا ابد به گناه و نافرمانی خدا مشغول بودند. پیشوای نخست ما امام علی علیه السلام در دعای کمیل به خدا عرض می‏كند: «من یقین دارم كه اگر دستور تو در مورد عذاب كردن منكرانت و جاودانه بودن دشمنانت در دوزخ نبود، تمام آتش دوزخ را [پس از مدتی] سرد و آرام می‏كردی و هیچ‏كس از بندگانت در آن، جایگاه [همیشگی] نداشت.» آیا می‏توان تصوّر كرد كه قاتل امام حسین علیه السلام روزی به بهشت برود؟؛ یا كسی‏ كه سر امام را نزد یزید آورد و اعتراف كرد كه سر پسر بهترین مادر و پدر دنیا را برای او آورده است؟ این سخن چنان زشت و آلوده بود كه یزید دستور داد خود او را بكشند. آیا جاودانه بودن یزید ‏بن‏ معاویه در آتش دوزخ، خلاف عدالت خداست؟ یا كسی ‏كه در حال مستی با چوب بر لب‏های امام حسین علیه السلام می‏زد و اشعار كفرآمیز می‏خواند، و در آن حال، پیرمردی به او گفت كه از این اهانت دست بردار؛ زیرا من بارها به چشم خود دیده ام كه پیامبر اکرم صلوات الله علیه بر این لب‏ها بوسه می زند؟! آری، عذاب جاودان برای چنین افرادی آماده شده است كه به هیچ‏وجه لیاقت بهشتی شدن را ندارند. به هر حال،«خلود» و جاودانگی، یكی از بهترین نعمت‏ها برای بهشتیان، و یكی از سخت ترین عذاب‏ها برای دوزخیانی است كه همیشه در آن خواهند ماند.

1 - اقتباس از تفسير نمونه ، ج9، ص 240
2 - فرازي از دعاي كميل
3- بحارالانوار، ج45، ص186
4 - اقتباس از روايتي از امام باقر(ع)، بحارالانوار، ج8، ص34

🔰 صفحه ۸۰ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071345 884

نکته تفسیری صفحه ۸۰:

دری كه تا هنگام مرگ به روی انسان باز است:

یكی از مهم‏ترین ویژگی‏های انسان، اختیار اوست. همه ی انسان‏ها، مختار آفریده شده‏اند و به همین سبب گاهی اشتباه می‏كنند و راه خطا را برمی گزینند. هر یك از اشتباهات انسان، به نحوی در زندگی او تأثیر دارد و برای او مشكل ایجاد می‏كند. مثلاً كسی ‏كه با دستان آلوده غذا می‏خورد، بیمار می‏شود و باید رنج آن را تحمّل كند. در این میان، برخی از اشتباهات، سعادت جاودان انسان را به خطر می‏اندازد و ممكن است او را به وادی خطرناك دوزخ بیفكند. گناهان و نافرمانی از خدا، این تأثیر فاجعه‏آمیز را در زندگی بشر می گذارند. البته معمولاً انسان‏ها تأثیر گناهان را نمی‏فهمند؛ ولی پیامبران و امامان به آنان در این مورد هشدار داده و عواقب آن را یادآوری كرده‏اند.
امام صادق علیه السلام فرموده است: «تأثیر گناه در وجود كسی‏ كه آن را انجام می‏دهد، از تأثیر چاقو در گوشت سریع تر است.»
بی شک همه ی ما مرتكب اشتباهاتی شده‏ایم و اگر اثر این گناهان باقی بماند، ممكن است برای ما بسیار گران تمام شود. به همین سبب، خدای بزرگ، دری از درهای رحمت خویش را به روی ما باز كرده و راهی را پیش ما گذاشته تا از شرّ آثار گناهانمان خلاص شویم. امام سجاد علیه السلام در این باره به خدا عرض می‏كند: «خدایا، تو دری را به بخشش خود گشوده‏ای و آن را توبه، نام گذاشته‏ای.» آری، توبه، داروی بیماری‏هایی است كه در پی گناهان در جان انسان پدید می‏آید. توبه، به معنای پشیمانی و بازگشت از گناه است. انسانِ توبه كار، پس از گناه، از كار خود پشیمان می‏شود و از خدا تقاضا می‏كند كه او را ببخشد. توبه امّا مدت مشخصی دارد. بهتر این است كه انسان پس از گناه بلافاصله توبه كند و آن را به تأخیر نیندازد. در روایاتی كه از امامان به ما رسیده، می‏خوانیم كه گناه انسان تا هفت ساعت در نامه ی عملش نوشته نمی‏شود، و اگر او از گناهش استغفار و توبه كند، اصلاً آن را نمی‏نویسند، و اگر توبه نكند، در پرونده ی اعمالش ثبت می‏شود . اما بر اساس این آیه و آیه ی بعد، فرصت توبه، تا پیش از مرگ انسان است، و زمانی ‏كه مرگ فرا برسد، دیگر فرصت توبه تمام شده است. در قرآن كریم می‏خوانیم كه فرعون، در هنگام غرق‏ شدن ایمان آورد؛ ولی ایمانش پذیرفته نشد و با حالت كفر از دنیا رفت. نكته‏ای كه باید بدان توجه كنیم، این است كه اگر‏چه تا هنگام مرگ برای توبه فرصت داریم، هیچ‏ یک از ما از هنگام مرگ خویش خبر نداریم. به همین سبب اگر خدای ناكرده مرتكب گناهی شدیم، باید فوری استغفار كنیم و توبه را به تأخیر نیندازیم. پیامبر گرامی ما در این باره فرموده است؛ «توبه را به تأخیر نینداز؛ زیرا مرگ فوری ناگهانی فرا می رسد.»

1 - كافي، ج2، ص 272
2 - صحيفة سجاديه، دعاي 45
3 - براي اطلاع بيشتر ر.ك. به: الكافي، ج2، ص430، باب الاستغفار من الذنب
4- آيات 90 و 91 سورة يونس
5 - مستدرك الوسائل، ج12،

🔰 صفحه ۸۱ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071423 824

نکته تفسیری صفحه ۸۱:

محرم و نامحرم:

از نظر دین اسلام، ارتباط مرد و زن، در یكی از این سه حالت است، و غیر از آن، امكان ندارد. نخست، ارتباط زناشویی است. در این حالت، مرد و زن با یكدیگر ازدواج می‏كنند و احكام و قوانین زن و شوهر، بین آن دو حاكم می شود. دومین حالت، ارتباط محرمیت است. یعنی مرد و زن به هم محرم هستند و می‏توانند یكدیگر را بدون حجاب ببینند، با هم روبوسی كنند و دست بدهند؛ مانند ارتباط مادر و پسر، برادر و خواهر، دایی و خواهرزاده، عمو و برادرزاده، پدربزرگ و نوه و... . این آیه و آیه ی بعد توضیح می‏دهد كه چه كسانی به انسان محرم هستند، و بیان می‏كند كه ازدواج با آنان حرام است و تنها با زنانی می‏توان ازدواج كرد كه علاوه بر شروط ازدواج، بر انسان نامحرم باشند.
سومین حالت ارتباط زن و مرد، ارتباط افراد نامحرم و بیگانه است. در این حالت، زن باید كاملاً حجاب خود را حفظ كند و بدن خود ـ جز صورت و قسمت پایین‏تر از مچ دست ـ را از نامحرمان بپوشاند. مسأله ی محرم و نامحرم، یكی از مسائل مهم دین اسلام است. قرآن كریم و پیشوایان ما بر این موضوع تأكید فراوانی كرده‏اند و در مورد ضرورت حفظ حجاب در برابر افراد نامحرم، دستورهای ویژه‏ای داده‏اند. به همین علّت لازم است كه یك انسان مسلمان، با این دستورها به خوبی آشنا شود؛ افرادی را كه با او محرم هستند، بشناسد و از نگاه کردن به افراد نامحرم و ارتباط نادرست با آنان بپرهیزد. برای نمونه باید بدانیم که پسرعمو و دخترعمو، پسـرخاله و دخترخاله و... و همچنین برادرشوهر و خواهرزن با هم نامحرم هستند و نمی توانند بدون حجاب در مقابل هم آشکار شوند، یا با هم دست دهند، و در جایی که کسی دیگر نیست، تنها بمانند. بر خلاف تصوّر برخی از افراد بی اطّلاع، رفت و آمد زیاد دو خانواده با هم، یا داشتن نسبت خانوادگی نزدیک باعث نمی شود که همه با هم محرم شوند. امامان معصوم ما، بر رعایت حجاب و حفظ عفّت و پرهیز از نگاه حرام تأکید فراوانی کرده اند. پیشوای ششم ما در این باره فرموده است: «نگاه حرام، تیری از تیرهای مسموم شیطان است. هر كس آن را برای فرمانبرداری از خدا ترك كند، خداوند ایمانی در وجود او ایجاد می‏كند كه طعمش را خواهد چشید.» در تاریخ آمده است كه روزی شخص نابینایی به در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها آمد و از ایشان اجازه خواست که وارد منزل شود. آن حضـرت، خود را از او پوشاند. پدر گرامی حضـرت زهرا ـ یعنی پیامبر صلوات الله علیه ـ كه در منزل دخترش حضور داشت، از او پرسید: «دخترم، او كه تو را نمی‏بیند؛ چرا خودت را پوشانده‏ای؟» ایشان به پدر عرض كرد: «اگر او مرا نمی‏بیند، من او را می‏بینم، و او عطر (جامه ی) مرا می‏شنود.» پیامبر اکرم صلوات الله علیه كه از حیا و عفت دخترش شگفت‏زده شده بود، فرمود: «گواهی می‏دهم كه تو پاره ی تن من هستی.»

1 - براي اطلاع بيشتر ر.ك. به: وسايل الشيعه–كتاب النكاح
2 - من لايحضره الفقيه، ج4، ص19
3 - بحارالانوار، ج43، ص92

🔰 صفحه ۸۲ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071501 674

نکته تفسیری صفحه ۸۲:

اسلام و برده داری:

یکی از پدیده های اجتماعی که تا حدود 120 سال قبل، رسماً در جهان وجود داشته، مسأله ی «برده داری» است. به درستی روشن نیست که برده داری از چه زمانی آغاز شده؛ ولی دانشمندان می گویند که برده داری از زمانی آغاز شد که انسانها کم کم از شکار دست کشیدند و به راه های دیگری مانند کشاورزی رو کردند. پیش از آن، نگهداری اسیران جنگی و تأمین غذای آنان بسیار دشوار بود؛ ولی با پیشـرفت انسانها و امکان زنده نگهداشتن اسیران جنگی، دیگر آنان را نمی کشتند و از آنان کار می کشیدند. پس از مدّتی، حالت برده داری گسترش یافت و گاه زنان و فرزندان یک ملّت نیز بردگان کسانی می شدند که آن سرزمین را فتح می کردند.

برده داری در برخی از اقوام کهن مانند یونان و روم با خشونت زیادی همراه بود و با بردگان ماننـد حیوانات ـ بـلکه بدتـر ـ رفـتار می شد. برده داری تا قرون اخیر ادامه داشته است؛ به طوری که در اواخر قرن 18میلادی، دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله می کرد و یکصدهزار انسان آزاد را از آفریقا می گرفت و برای بردگی به آمریکا می برد. سرانجام در سال 1890 میلادی، طی قطعنامه ای در کنفرانس بروکسل، سنّت شوم برده داری برای همیشه و در همه جا لغو شد. در هنگام ظهور اسلام، برده داری، یکی از سنّتهای رایج سرزمین حجاز بود. هزاران برده در خانه های ارباب خود می زیستند و به آنان خدمت
می کردند. در آن هنگام امکان نداشت که این رسم به کلی برچیده شود؛ زیرا اگر اسلام طی یک فرمان عمومی دستور آزادی همه ی بردگان را صادر می کرد، شاید بیشتر آنان تلف
می شدند؛ چرا که گاهی نیمی از جامعه را بردگان تشکیل می دادند. آنان، نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه جا و مکان مناسبی برای زندگی. اگر یکباره همه ی بردگان آزاد
می شدند، گروه عظیم بیکاری پدید می آمد که هم زندگی خودشان با خطر مواجه می شد و هم ممکن بود نظم جامعه را بر هم زنند، و اگر محرومیت به آنان فشار میآورد، ممکن بود به همه جا حمله ور شوند و درگیری و خون ریزی به راه اندازند. به همین سبب، اسلام برنامه ای دقیق و حساب شده برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم کرد که اگر به درستی اجرا می شد، برده داری بسیار زودتر از قرن نوزدهم به پایان می رسید. اسلام هر نوع تجاوز و ستم را ممنوع شمرد، و بدین ترتیب، ریشه ی برده داری را خشک کرد؛ زیرا بیشترین نوع برده داری، نتیجه ی تجاوز ملّت های زورگو به ملّت های ضعیف بود. اسلام همچنین یکی از مصارف زکات را ـ که درآمدی پرفایده برای حکومت اسلامی است ـ آزاد کردن بردگان قرار داد. از نظر اسلام، آزاد کردن بردگان، پاداش بسیار زیادی دارد و زندگی پیشوایان ما نشان می دهد که آنان با کوچک ترین علّتی، یا حتّی بدون علّت، بردگان زیادی را آزاد کرده اند. از نظر دین اسلام، کفّاره ی بسیاری از گناهان، آزاد کردن برده است. همچنین، برنامه ها و دستورهای دینی دیگری وجود دارد که نتیجه ی همه ی آن ها، آزاد شدن بردگان از اسارت بردگی است. همچنین اسلام از همان ابتدا به بردگان شخصیت داد، آنان را مانند اربابشان انسان برشمرد و سهم ایشان از بیت المال را به اندازه ی صاحبانشان مشخّص کرد. به هر حال، تمام شواهد، گویای این مطلب است که برنامه ی اسلام، با رسم شوم برده داری مخالف، و با حذف کامل آن موافق بوده است.[1]
[1] - اقتباس از تفسیر نمونه، ج 21، ص 412 و ترجمة تفسیر

🔰 صفحه ۸۳ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071540 847

نکته تفسیری صفحه ۸۳:

هیچ تفاوتی بی حکمت نیست:

انسانها به دو شکل زن و مرد آفریده شده اند. مردان و زنان از نظر جسمی و روحی، تفاوتهای زیادی با هم دارند؛ امّا هیچیک از این تفاوتها بی علّت نیست. وضع جسمی و روحی مرد، برای کسب و کار و فعالیت های سخت مناسب است، و وضع جسمی و روحی زن، برای پرورش فرزند و گرما بخشیدن به کانون خانواده ـ که مهمترین بخش جامعه را تشکیل می دهد ـ تناسب دارد. بر همین اساس، هر یک از مرد و زن، وظایف مشخّصی دارند و برای انجام این وظایف، حق و حقوق ویژه ای به آنان تعلّق می گیرد. مثلاً مرد وظیفه دارد که از همسر و فرزندانش مراقبت کند و خرج و مخارج آنان را بپردازد. بنابراین، حق سرپرستی خانواده به مرد واگذار شده است. زن نیز امور همسر و فرزندان خود را سامان می دهد، و در مقابل، مخارج زندگی اش توسط شوهرش تأمین می شود. این آیه به همه ی انسانها یادآوری می کند که هر یک از حقوق مرد و زن، حکمت مشخّصی دارد و بر اساس وظایفی است که خدا بر عهده ی آنان قرار داده است. به همین سبب نباید زنان آرزو کنند که ای کاش حق و حقوق مردان را داشتند؛ یا مردان بگویند که ای کاش از حقوق زنها برخوردار بودیم؛ بلکه به جای این آرزوهای نادرست باید از خدا بخواهند که از لطف و فضلش به آنان عنایت کند و نعمتهای مادی و
معنوی خویش را بر آنان بیشتر کند. در تاریخ آمده است که روزی یکی از همسران
پیامبر ‹ به نام امّسلمه به پیامبر صلوات الله علیه عرض کرد: «چرا مردان به جهاد می روند و ما زنان نمیرویم؟ چرا ارث ما، نصف ارث مردان است؟» در آن هنگام، این آیه نازل شد و به این گونه سؤالات پاسخ داد[1]. آری، اگر زنان به علّت وضع جسمی و قدرت بدنی
نمی توانند به جهاد بروند، در عوض، به سبب سامان دادن به امور خانه و همسر و فرزند، پاداش جهاد را دریافت می کنند،[2] و اگر ارثشان نصف ارث مردان است، بدین علّت است که بار زندگی آنان و فرزندانشان بر عهده ی مردان است.[3] به هر حال، این تفاوتها هیچ یک بی حکمت نیست و هر یک از مرد و زن، با ایمان و عمل صالح میتواند به کمال و سعادت انسانی برسد و هیچ تبعیضی میان این دو جنس قرار داده نشده است.[4] آری، این پیام اسلام است که ملاک برتری انسان در پیشگاه خداوند، ایمان و تقوای الهی است. هر کس به وظیفه ی خود در برابر خداوند، خانواده و جامعه عمل کند، نزد خداوند محبوب تر، و جایگاهش برتر از دیگران است؛ مرد باشد یا زن.

[1] - تفسیر نمونه، ج 3 ، ص 362
[2] - برگرفته از روایات معصومین. کافی، ج 5، ص 10. باب جهاد الرجل و المرأه
[3] - در این مورد ذیل آیه 11 سورة نساء مطالبی ذکر شد.

🔰 صفحه ۸۴ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071618 685

نکته تفسیری صفحه ۸۴:

به همسایه نیکی کنید:

از زمانی که بشر به صورت اجتماعی زندگی کرده، واژه ی «همسایه» برای او معنا و مفهوم داشته است. ما انسانها، موجوداتی اجتماعی هستیم و خواسته یا نخواسته در کنار انسانهای دیگر زندگی می کنیم. دین اسلام که برای همه ی امور انسانها برنامه دارد، به موضوع همسایه و همسایه داری توجه ویژه ای کرده است. نیکی و محبّت همسایگان به یکدیگر، مایه ی آرامش خاطر آنهاست و بسیاری از مشکلات، با کمک همسایگان حل و فصل می شود. در مقابل، آزار و اذیت همسایگان به یکدیگر، زندگی را در کام انسان تلخ می کند و خانه را که باید محل آرامش انسان باشد، به مکان رنج و ناآرامی او تبدیل می کند. این آیه به همه ی مسلمانان دستور می دهد که به همسایگان خود نیکی کنند. البته همسایگان نزدیک در اولویت قرار دارند؛ ولی همسایگان دور نیز باید مورد توجه قرار بگیرند. بر اساس برخی از روایات، تا چهل خانه از چهار طرف، همسایه ی انسان محسوب می شوند.[1]

پیشوایان معصوم ما در باره ی حق همسایه و لزوم نیکی به او، توصیه های مهمّی کرده اند. در وصیت های امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین می خوانیم: «خدا را در مورد همسایگانتان در نظر بگیرید؛ که نیکی به همسایگان، سفارش پیامبر شماست. پیامبر صلوات الله علیه آن قدر در باره ی نیکی به همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم به زودی دستور می دهد که همسایه از همسایه ارث می برد.»[2] در روایت دیگری آمده که روزی پیامبر اسلام (ص) سه بار فرمود: «به خدا سوگند، ایمان ندارد.» شخصی پرسید: «چه کسی؟» فرمود: «کسی که همسایه اش از آزار و اذیت او در امان نباشد.»[3] جالب اینکه در روایات می خوانیم که همسایگان سه نوع اند: 1ـ همسایه ای که به گردن انسان یک حـق دارد؛ 2ـ همسایه ای که دو حق دارد؛ 3ـ همسایه ای که سه حق دارد. آن که یک حق دارد، همسایه ی کافر است. زیرا فقط همسایه است. دومین گروه که دو حق دارند، همسایگان مؤمن هستند؛ زیرا هم حق همسایگی دارند و هم از جهت ایمانی، برادر مسلمان انسان محسوب می شوند. سومین گروه، همسایگان خویشاوند هستند؛ زیرا علاوه بر دو حق یادشده، حق خویشاوندی نیز بر گردن انسان دارند.[4]

[1] - کافی، ج 2، ص 669
[2] - نهج البلاغه، نامة 47
[3] - تفسیر نمونه، ج 3، ص 381
[4] - تفسیر آسان، ج 3، ص 228

🔰 صفحه ۸۵ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071657 594

نکته تفسیری صفحه ۸۵:

گواهانِ بزرگترین دادگاه جهان:

یکی از عجیب ترین صحنه های جهان هستی، صحنه ی قیامت است. میلیاردها انسان در یک زمان در مکانی بسیار وسیع به پا می خیزند. هر یک از آنان، مدّتی در دنیا درنگ کرده اند و اعمالی خوب یا بد همراه خود آورده اند. بهشت پرنعمت نمایان می شود و تمام انسانها از ته دل آرزوی آن را می کنند. پرده از دوزخ کنار میرود و ترس و وحشت، سراسر وجود گنهکاران را فرا می گیرد. آنگاه بزرگترین دادگاه هستی بر پا می شود. قاضی دادگاه، خداست؛ تنها قاضی ای که از تک تک اعمال متهمان آگاهی دارد. با این حال، گواهان اعمال را فرا می خواند. تعداد کسان و چیزهایی که به دستور خدا، اعمال انسانها را در دنیا زیر نظر داشته اند و برای گواهی دادن در دادگاه بزرگ قیامت مأمورند، زیاد است. فرشتگان، زمین، زمان، و اعضای بدن، هر یک حاضر می شوند و نزد قاضی دادگاه زبان باز کرده، آنچه را که در دنیا دیده بوده اند، بیان می کنند.[1] یکی از مهم ترین شاهدان دادگاه قیامت، پیامبران امّتها هستند. به فرموده ی قرآن، پیامبر هر امّتی، در دادگاه قیامت حاضر می شود و در مورد رفتار مردم امتش سخن می گوید. پیامبر اسلام و امامان معصوم نیز گواهان امّت خود هستند. آن انسانهای بزرگ، در قیامت از کارهای ما سخن می گویند و خوب و بد آنها را بیان می کنند.

می دانیم که در هر دادگاهی، کسانی می توانند گواهی دهند که مطلب مورد نظر دادگاه را دیده و از آن کاملاً مطّلع باشند؛ آیا پیامبر و امامان از کارهای ما اطلاع دارند که می خواهند در مورد آن گواهی دهند؟ آری، آنان کارهای ما را می بینند و از تک تک آنها باخبرند. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «اعمال تمام بندگان خوب و بد [خدا] هر روز صبح به پیامبر عرضه میشود [و آن حضرت از آن ها آگاهی می یابد]. بنابراین [از کارهای زشت] دوری کنید.»[2] در روایات دیگر می خوانیم که امامان نیز هر روز از کارهای مردم باخبر می شوند.[3] در تاریخ نقل شده است که شخصی به امام رضا علیه السلام عرض کرد: «گروهی از دوستان شما از من خواسته اند از شما درخواست کنم که برایشان دعا کنید.» حضرت فرمود: «سوگند به خدا، کارهای ایشان هر روز بر من عرضه می شود [و من از احوال آنان خبر دارم و برایشان دعا می کنم].»[4] به راستی اگر کمی بیندیشیم که افراد زیادی از کارهای ما خبر دارند، شاید بیشتر مراقب رفتار و کردارمان باشیم.
[1] - تفسیر نور، ج 2، ص 293
[2] - الکافی، ج 1، ص 219
[3] - من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 191
[4] - بحارالانوار، ج 23، ص 348

🔰 صفحه ۸۶ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 071734 433

نکته تفسیری صفحه ۸۶:

گناه نابخشودنی:

از آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که روح و جان آدمی با گناهان بیمار می شود، و البته تمام بیماری های روحی انسان، تا هنگام مرگ، درمان قطعی دارند. آن درمان، «توبه از گناه» است.[1] روشن است که هر بیماری روحی، درمان مشخصی دارد. درمان شرک، ایمان است. درمان آزار و اذیت پدر و مادر، احترام و جلب رضایت آنهاست. درمان قطع رابطه با خویشاوندان، پیوند با آنان است و.... . پس از مرگ اما ماجرا کمی فرق می کند. می دانیم که درِ توبه فقط تا هنگام مرگ باز است و پس از آن دیگر توبهای پذیرفته نمی شود؛[2] اما به فرموده ی این آیه، به جز گناه شرک، امکان بخشش گناهان دیگر پس از مرگ وجود دارد. این یعنی کسانی که عمداً و از سر لجاجت با پیامبران برای خدا شریک قائل شدند و او را تنها خدای جهان ندانستند و به خدایان دیگری نیز اعتقاد داشتند و در زندگی خویش از این اعتقاد ناپاک دست برنداشتند و با ایمان آوردن به خدای یگانه، از گناه شرک توبه نکردند، با آمدن مرگ چنان به پرتگاه عمیق جهنّم سقوط می کنند که هیچ راهی برای نجاتشان وجود نخواهد داشت. آری، شرک، انسان را به نابودی می کشد و وجودش را متلاشی می کند.

در آیه ی 31 سوره ی حج می خوانیم: «هیچ شریکی برای خدا قرار ندهید. هر کس برای خدا شریک قرار دهد، مانند کسیست که از آسمان سقوط کرده است و لاشخورها او را در هوا تکه تکه می کنند، و اگر از چنگال آنان به سلامت بگذرد، تندباد شدیدی او را به جای دوری پرت می کند.» همچنین به فرموده ی قرآن، کسی که با حالت شرک از دنیا برود، به هیچ وجه بهشتی نخواهد شد. قرآن از زبان حضرت عیسی علیه السلام نقل می کند: «هر کس به خدا شرک ورزد، خداوند بهشت را بر او حرام می کند و جایگاهش دوزخ خواهد بود.»[3] ولی غیر از این گناه بسیار بزرگ، امکان بخشش گناهان دیگر پس از مرگ وجود دارد، و خدا اگر صلاح بداند، آنها را می آمرزد. بنابراین، این آیه، یکی از امیدبخشترین آیات برای افراد باایمان است؛[4] زیرا بر اساس آن، یکتاپرستان امیدوارند که خداوند گناهان دیگر آنان را به لطف خویش ببخشد. به همین سبب، امیر مؤمنان علی علیه السلام به خداوند عرض کرد: «خدایا، من در مورد محبوبترین چیز نزد تو يعني یکتاپرستی، از تو اطاعت كردم و در خصوص منفورترین چیز در پیشگاهت یعنی شرك، نافرمانیات نکردم. پس تو نیز گناهان دیگر مرا ببخش.»[5] البتّه این امکان نیز وجود دارد که گناهان انسان پس از مرگ بخشیده نشود و او مجازات آنها را بچشد. نقل شده که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «آیا خدا گناهان بزرگ را پس از مرگ انسان می بخشد؟» امام در پاسخ او فرمود: «آری؛ این مربوط به خواست خداست. اگر بخواهد، انسان را برای آنها عذاب می کند، و اگر بخواهد، او را می بخشد.»[6]

[1] - برگرفته از روایت معروف «لکل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار» . وسائل الشیعه، ج 16، ص 68
[2] - در این خصوص ذیل آیة 17 سورة نساء مطالبی گفته شد.
[3] - آیة 72 سورة مائده
[4] - براساس روایتی از امیرمؤمنان (ع). تفسیر نمونه، ج 3، ص 410
[5] - مصباح کفعمی، ص 370
[6] - تفسیر صافی، ج 1، ص 457
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
🔰 صفحه ۸۷ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073219 218

نکته تفسیری صفحه ۸۷:

امانتداری:

سلامت زندگی فردی و اجتماعی انسانها، در گرو رعایت اصول و ضوابطی است، و چون انسان یک موجود اجتماعی است، در روابط میان خود و دیگران، نیازمند اعتماد و اطمینان است. یکی از اموری که این اعتماد را در جامعه ایجاد می کند، امانتداری است. همه ی ما در زندگی چیزهایی را به امانت می سپریم و چیزهایی را امانت می گیریم. اگر مردم یک جامعه امانتدار باشند، اعتماد متقابل و گسترده ای در میان آنان حاکم می شود و هر کس بدون هیچ نگرانی و اضطرابی به دیگری اطمینان می کند. در مقابل، اگر مردم آن جامعه امانتدار نباشند، شک و بدبینی به یکدیگر در میان آنان ایجاد می شود و بیماری ترس و نگرانی و اضطراب بینشان رواج می یابد. به همین سبب، دین اسلام تأکید بسیار زیادی بر این مطلب کرده و امانتداری را یکی از ویژگیهای مهم هر فرد باایمان برشمرده است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «تنها به رکوع و سجده های طولانی افراد نگاه نکنید؛ زیرا ممکن است این کارها برایشان عادتی شده باشد که اگر رهایش کنند، موجب ترس و نگرانیشان شود؛ بلکه به راستگویی و امانتداری آنان نگاه کنید.»[1] همچنین فرموده است: «امانت را به کسی که شما را امین شمرده، ادا کنید، و فرقی نمی کند که او فرد نیکوکاری باشد یا گنهکار؛ زیرا پیامبر خدا اگر نخ و سوزن خیاطی را به امانت می گرفت، آن را بازمی گرداند.»[2] در روایت شگفت انگیزی از امام سجاد علیه السلام می خوانیم: «امانت را به صاحبانش بازپس دهید. سوگند به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث کرد، اگر قاتل پدرم همان شمشیری را که با آن پدرم را کشت، به من امانت دهد، آن را به او پس میدهم.»[3] باید توجّه داشته باشیم که امانت، به پول و کالاهای قیمتی محدود نمی شود؛ بلکه محدوده ی آن بسیار وسیعتر است. مقام اجتماعی، امانتی است که انسان با عمل به وظایفش، حق آن را ادا کرده است. علم و دانش، امانتی است که با آموختن آن به دیگران، حق آن ادا می شود. فرزندان، امانتهایی هستند که تربیت شایسته ی آنان، امانتداریشان محسوب می شود. از اینها بالاتر، وجود و هستی خود انسان و تمام نیروهایی که به او داده شده، امانت پروردگار است که انسان وظیفه دارد در حفظ آنها بکوشد. به همین سبب، هر گونه آسیب زدن عمدی به جسم و روح، ممنوع است و گناه دارد.[4]

[1] - الکافی، ج 2، ص 105
[2] - الکافی، ج 2، ص 636
[3] - ترجمه روضه الواعظین، ص 594
[4] - اقتباس از تفسیر نمونه، ج 3، ص 431

🔰 صفحه ۸۸ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073411 945

نکته تفسیری صفحه ۸۸:

وساطت پیامبر (ص):

جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان اسباب و علل است؛ یعنی خدای بزرگ برای اداره ی جهان، اسبابی را مشخص کرده و به وسیله ی آنها، کارهای جهان را مدیریت می کند. آتش، سبب سوزاندن؛ آب، سبب خاموش کردن؛ نان، سبب سیر شدن؛ و دارو، سبب درمان است. خداوند در این آیه به مسلمانان اعلام می کند که برای بخشیده شدن گناهانشان، دست به دامان پیامبر صلوات الله علیه شوند و او را واسطه قرار دهند و از او بخواهند که از خدا برایشان آمرزش بطلبد. آری، پیامبر اسلام (ص) سبب مؤثّری در آمرزش گناهان مردم است؛ زیرا او مقامی بسیار والا نزد خدا دارد و درخواستش رد نمی شود. این واقعیت در مورد پیامبران دیگر نیز آمده است. مثلاً در قرآن می خوانیم که پسران حضرت یعقوب (ع) پس از پشیمانی از رفتار بد خود با حضرت یوسف(ع)، به پدرشان عرض کردند: «پدر جان، برای بخشیده شدن گناهان ما، از خدا آمرزش بخواه.» آن حضرت فرمود: «به زودی برایتان آمرزش می طلبم.»[1]

پیشوایان ما به ما آموخته اند که پیامبر اسلام(ص) نه تنها در زندگی دنیایی خود، بلکه پس از وفات نیز می تواند برای گنهکاران وساطت کند. امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: «هنگامی که به مدینه وارد می شوی، پیش از وارد شدن به شهر غسل کن. سپس نزد قبر پیامبر (ص) برو و بگو: خدایا، تو فرموده ای که اگر هنگامیکه آنان به خود ستم کرده اند، نزد تو بیایند و از خدا آمرزش بخواهند و پیامبر نیز برایشان آمرزش بخواهد، بی شک خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یابند؛ اکنون من در حالی نزد قبر پیامبرت آمده ام که از تو آمرزش می طلبم و از گناهانم توبه می کنم، و ای پیامبر، من به وسیلهی شما به خدا رو می کنم تا او گناهانم را ببخشد.»[2] این مطلب با عقل نیز کاملاً سازگار است؛ چرا که انسانی که چیزی را از شخص بزرگی می خواهد، سعی می کند اشخاصی را که نزد او مقام و منزلتی دارند، واسطه قرار دهد، و می داند که از این راه زودتر به خواسته ی خود می رسد. همچنین از روایات معصومین استفاده می شود که ایشان نیز مانند جدّ بزرگوارشان پیامبر(ص) میتوانند برای مردم وساطت کنند و از خدا بخواهند که گناهان آنان را ببخشاید. به همین سبب به ما آموخته اند که در زیارت هر یک از ایشان بگوییم: «ای دوست خدا، میان من و خدا گناهانی وجود دارد که جز با رضایت شما از بین نمی رود؛ پس شما را به خدا سوگند می دهم که برای گناهان من بخشش بخواهید و برای من واسطه شوید که خدا آنها را ببخشد.»[3] در روایات نیز آمده است که پیامبر (ص) و امامانِ مهربان ما، برای ما آمرزش می خواستند و از خدا می طلبیدند که ما را مشمول لطف و بخشش خود قرار دهد.[4]

[1] - آیات 97 و 98 سورة یوسف
[2] - کافی، ج 4، ص 550
[3] - بخشی از زیارت جامعة کبیره (نقل به مضمون)
[4] - برای اطلاع بیشتر ر.ک به: بحارالانوار، ج 36، ص 204 و همان، ج 40، ص 43

🔰 صفحه ۸۹ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073444 221

نکته تفسیری صفحه ۸۹:

مهم ترین انگیزهی جهاد:

از هنگامی که حضرت آدم(ع) به زمین فرود آمد، جنگ و خونریزی هم در میان انسان ها دیده شد. این پیشگویی قطعی خدا بود که به انسانها گفته شد: «به زمین فرود آیید؛ در حالی که برخی از شما در آنجا دشمن برخی دیگر خواهند بود.»[1] آری، از همان ابتدا، برخی از مردم برای برقراری حق و عدالت، و برخی برای به کرسی نشاندن آرزوهای باطل و ظالمانه ی خود می جنگیدند، و این جنگ تا کنون ادامه دارد. پیامبران خدا که آرزوی تحقّق عدالت را داشتند نیز همراه پیروانشان، با ستمکاران و متجاوزان می جنگیدند و می کشتند و کشته می شدند؛ امّا آنان از این جنگ و مبارزه تنها یک هدف داشتند، و آن چیزی نبود مگر «اجرای فرمان خدا». از این رو، قرآن، مسلمانان را به «جهاد فی سبیل الله» تشویق کرده است. در حقیقت، اطاعت از فرمان خدا و کسب خشنودی او، مهمترین هدف جهادگران الهی بوده و هست. کشورگشایی، استعمار و دربند کشیدن ملل مستضعف، افزایش ثروت و... ، هیچیک در این جهاد مقدّس نقشی نداشته است. ممکن است کسی بپرسد که مجاهدان راه خدا برای به دست آوردن چه چیزی می جنگیدند و چه امیدی از تحمل این زحمت فوق العاده و زخمی و کشته شدن داشتند. این آیه به این سؤال پاسخ می دهد و می فرماید که مهم ترین انگیزه ی جهاد در راه خدا این است که انسان باور کند به معامله ای پرسود دست می زند: «فروش زندگی دنیا در برابر به دست آوردن زندگی آخرت». البته این معامله به ایمان و باوری عمیق نیاز دارد؛ به اینکه انسان به زندگی پس از مرگ ایمان آورد، بهشت برین را باور کند، و به امید رسیدن به نعمت هایش، از زندگی دنیا با تمام لذّتهایش دل بکند.

اگر انسان پردهی زرق و برق دنیای مادّی و لذّت های زودگذرش را کنار بزند و به سخنان پیامبران راستگوی خدا ایمان آورد، دیگر دل کندن از آن برایش کار دشواری نخواهد بود. هنگامی که آدمی این سخن پیامبر خدا(ص) را می شنود که «فضایی به اندازهی طول یک تازیانه(یعنی مکانی بسیار کوچک) در بهشت، از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر است.»؛[2] و هنگامی که این سخن قرآن را می شنود که «زندگی دنیا و لذّت هایش در برابر زندگی آخرت، چیز بسیار اندکی است.»[3]، آنگاه انگیزه های دنیایی در چشمانش خرد و حقیر می شود، با کمال میل به استقبال شمشیرهای دشمنان خدا میرود، آنان را به خاک و خون می کشد و مشتاق کشته شدن در راه خداست. حسـرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در جنگ احد به خاطر شهید نشدن،[4] تقاضای اصحاب خاص پیامبر (ص) از ایشان برای یافتن توفیق شهادت،[5] سخنان بی نظیر اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا در استقبال از کشته شدن در راه خدا، و دعای ما برای یافتن توفیق جهاد و شهادت در محضر حضرت مهدی عج [6] ، همگی با این نگاه و با این ایمان و اعتقاد به وجود می آید که «مرگ در راه خدا، فقط پلی است که افراد باایمان را از زندان دنیا به قصر بهشت می رساند».[7] البته اشتیاقِ مجاهدان راستین برای رسیدن به پاداش الهی، به معنای سستی و کم گذاشتن از جنگ نیست؛ بلکه آنان با تمام قدرت با دشمنان خدا نبرد می کنند و تمام نیروی خویش را برای تار و مار کردن آنان به کار می بندند. دلاوری های امیر مؤمنان علی علیه السلام و جنگ نمایان امام حسین علیه السلام در کربلا، دو نمونه از این مطلب است.

به همین سبب، آیه ی مورد بحث، پاداش عظیمِ الهی را برای هر دو گروه مجاهدان برشمرده است؛ گروهی که جان خویش را در راه خدا فدا می کنند، و گروهی که بر دشمنان خدا پیروز می شوند.

[1] - آیة 36 سورة بقره
[2] - مجموعة ورام ، ج 2، ص 226
[3] - آیة 38 سورة توبه
[4] - نهج البلاغه، خطبة 220
[5] - کافی، ج 2، ص54.
[6] - زیارت امام عصر در روز جمعه. مفاتیح الجنان
[7] - اقتباس از روایتی از امام حسین(ع). بحارالانوار، ج 6، ص 154

🔰 صفحه ۹۰ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073540 502

نکته تفسیری صفحه ۹۰:

از خداست یا از خودمان؟:

تمام موجودات روی زمین، در دنیای خود، خوبی ها و بدی هایی را تصوّر می کنند. مثلاً از نظر یک شیر درنده، کشتن و خوردن یک آهوی جوان، حادثه ی بسیار خوب و شیرینی محسوب می شود؛ در حالی که از نظر آهو، از این اتفاق بدتر وجود ندارد. ما انسانها نیز بی آنکه اختیاری داشته باشیم، دچار حوادثی می شویم که از نظر ما خوب یا بد هستند. بریدن سر یک گوسفند و خوردن گوشت او، از نظر ما یک حادثه ی خوب، و گزیده شدن توسّط یک عقرب، حادثه ای بد محسوب می شود.

این حوادث و اتّفاقات، اموریست که در نظام هستی قرار داده شده و بی آنکه ما در به وجود آمدن آنها اختیاری داشته باشیم، با گردش روزگار پدید می آید. روشن است که آفریننده ی این امور، پروردگار جهان است و اوست که بنا بر مصلحت و حکمت والای خویش، چرخ هستی را چنان که باید و شاید، می چرخاند. این گروه از خوبی ها و بدی ها، نخستین گروه از خوبی ها و بدی ها هستند که ما در پدید آمدن آنها اختیاری نداریم. در جهان امّا حوادث و چیزهای خوب و بدی وجود دارد که با اختیار انسانها پدید میآید. نجات انسانهای دیگر از مرگ، آموزش علوم و دانش به دیگران، مهربانی کردن به همنوع و...، امور خوبی است که انسانها در زندگی خود ایجاد می کنند و از پاداش خوب آن نیز در زندگی دنیا و آخرت خود بهره مند می شوند. در مقابل، کشتار و خونریزی، ظلم و تجاوز، خیانت و پیمان شکنی، و...، کارهایی است که انسانها در جامعه ی خود ایجاد می کنند و کیفر آن را هم در این زندگی و زندگی پس از مرگ می چشند. این گروه از خوبی ها و بدی ها، دوّمین گروه از خوبی ها و بدی های جهان هستند که انسانها در به وجود آمدن آنها نقش دارند. اگرچه کارهای خوب انسانها در گروه دوم، از جهتی به خود آنها مربوط می شود، با نگاهی عمیق تر در می یابیم که علّت اصلی آنها، لطف و مهربانی خداست؛ زیرا روحیه ی مهربانی، علاقه ی به هم نوع، محبّت و توان فکری و جسمی برای حل مشکلات، همگی نعمتهای خداست که در وجود انسان ها نهفته شده است و اگر خدا آن را در انسان قرار نمی داد، بی شک او به کارهای خوب و شایسته دست نمی زد. بنابراین، انجام کارهای پسندیده و دیدن و چشیدن نتیجه ی خوب آنها، از لطف و مهربانی خداست که به انسانها عنایت شده است؛ ولی منشأ کارهای زشت و بد انسانها، خودخواهی، لذّت جویی و توجّه به اغراض شخصی است. این کارهای بد، نتایج بد و ناپسندی دارد که انسانها را گرفتار می کند. بی شک این کارها و نتایج شوم آنها، به خدای بزرگ ربطی ندارد، و بالعکس، به سبب بی توجّهی به فرمان خدا ایجاد شده است. این دو آیه، به این دو گروه از خوبی ها و بدی های جهان اشاره می کند و توضیح می دهد که خوبی ها و بدی ها در گروه اول، از اختیار انسانها خارج است و مربوط به خدا می شود؛ ولی در گروه دوّم، منشأ خوبی ها، خدای بزرگ و مهربان است، و سبب بدی ها، خود انسانها هستند که با بی توجّهی به خواست خدا، خود را گرفتار می کنند. [1]

[1] - در نگارش این متن به تفسیر الکاشف و علی بن ابراهیم قمی توجه شده است.

🔰 صفحه ۹۱ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073630 284

نکته تفسیری صفحه ۹۱:

چرا در قرآن تدبّر نمی کنید؟:

ما به قرآن احترام می گزاریم، آن را می بوسیم و در جای مناسبی قرار می دهیم. سوره های آن را حفظ و با صدای زیبا تلاوت می کنیم و از خواندن و شنیدن آن لذّت می بریم. اینها همه خوب و مهم است؛ امّا آیا از محتوای این پیام مهم نیز خبر داریم؟ آیا تا به حال در معنای آیاتش اندیشیده ایم؟ خداوند در این آیه به ما پیغام می دهد و از ما می پرسد که «چرا در آیات قرآن تدبّر نمی کنید؟». پیشوایان ما نیز بیش از هر کاری در مورد قرآن، ما را به اندیشه در مفاهیم والای آن دعوت کرده اند. خداوند در آیه ی 121 سوره ی بقره می فرماید: «کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم، آن را چنان که شایسته است، می خوانند. آنان واقعاً به قرآن ایمان دارند.» امام صادق(ع) در توضیح این آیه فرموده است: «منظور این است که آیات قرآن را با دقّت و شمرده بخوانند و حقایق آن را بفهمند و به احکام آن عمل کنند. به مژده های آن امیدوار و از بیم های آن ترسان باشند. از داستان های آن عبرت بگیرند. به دستورهایش گردن نهند و از آنچه که نهی کرده، بپرهیزند. به خدا سوگند، منظور از شایسته خواندن قرآن، حفظ کردن آیات و یاد گرفتن حروف و تلاوت سوره ها و فرا گرفتن اعشار و اخماس آن [تقسیماتی که در قرآن و سوره های آن می شود؛ مانند تقسیم به سی جزء یا چهار حزب و...] نیست.

برخی از مردم، حروف قرآن را حفظ کردند؛ امّا احکام و دستورهایش را ضایع کردند. منظور این است که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند.»[1] واقعیت این است که قرآن با همه ی ارج و احترامی که در میان مسلمان ها دارد، هنوز جایگاه حقیقی خود را در میانشان پیدا نکرده است. همه ی کسانی که قرآن را در سفره های عقدشان می گذارند، آیا در زندگی مشترک خود به دستورهای آن توجّه می کنند؟ همه ی کسانی که قرآن را در وسیله های نقلیه ی خود می آویزند آیا در هنگام رانندگی به دستورهای آن در مورد احترام به دیگران و توجّه به حقوق آنان عمل می کنند؟ همه ی کسانی که قرآن را در قسمت بالای خانه ی خود می نهند، آیا به توصیه های آن در زندگی عمل می کنند؟ پس من و تو ای مسلمان، باید به خود بیاییم و تصمیمی جدّی بگیریم که این پیام مهم را به گونه ای دیگر بررسی کنیم. مبادا عمری از ما بگذرد و از محتوای کتاب آسمانی خویش بی خبر باشیم! به یاد داشته باشیم که آورنده ی این پیام الهی فرموده است: «قرآن، انسان را از گمراهی باز می دارد، هدایتش می کند، چشمانش را باز می گشاید، راه حق را به او نشان می دهد و از لغزش نگه می دارد. قرآن در تاریکی های جهان، نور و روشناییست. قرآن، مردمان را از هلاکت نجات می دهد و از دنیا به زندگی خوب آخرت می رساند. در قرآن، کمال دین شماست و هیچکس از قرآن کناره نگرفت مگر اینکه به دوزخ رسید.»[2] البته نخستین گام برای تدبّر در قرآن، انس پیدا کردن با آن به وسیله ی تلاوت مستمر و دائم آیات آن است؛ تلاوتی آگاهانه و با دقّت. پیشوایان ما نیز بر هر دو مطلب، یعنی تلاوت قرآن و تدبّر در آن، بسیار تأکید کرده اند.

[1] - المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 266
[2] - تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج 9، ص 391

🔰 صفحه ۹۲ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073721 980

نکته تفسیری صفحه ۹۲:

کسی که اظهار اسلام می کند، در امان است؛ بدگمانی ممنوع!:

پس از جنگ خیبر، پیامبر(ص) شخصی به نام «اسامة بن زید» را با جمعی از مسلمانان به سوی برخی از یهودیان فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند، و اگر نپذیرفتند، جزیه دهند؛ یعنی در قبال تأمین امنیتشان توسط حکومت اسلامی، مالیات ویژه ای را بپردازند. یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناه کوهی قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، و این در حالی بود که به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد(ص) گواهی می داد؛ ولی اسامة بن زید به گمان اینکه آن مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ اموالش اظهار اسلام می کند و در باطن مسلمان نیست، به او حمله کرد و او را کشت و اموال و گوسفندانش را به غنیمت گرفت. هنگامی که این خبر به پیامبر(ص) رسید، آن حضرت از این ماجرا بسیار ناراحت شد و اسامه را به شدّت سرزنش کرد. در آن موقع، این آیه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که برای به دست آوردن غنایم جنگی و مانند آن حق ندارند سخن کسانی را که اظهار اسلام می کنند، رد کنند؛ بلکه باید سخن آنان را بپذیرند. [1]

بر اساس آموزه های قرآن و معصومین، هر کس به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد(ص) گواهی دهد، مسلمان است و جان و مال و ***** و آبروی او، مانند دیگر مسلمانان در امان است و به هیچ وجه کسی حق ندارد به آن تجاوز کند؛ مگر اینکه مرتکب گناهان ویژه ای شود و از سوی «حاکم شرع»، حکم جدیدی در باره ی او صادر شود. در روایتی از پیامبر خدا(ص) می خوانیم: «عبارت «لا اله الا الله» نزد خدا سخنی بزرگ و گرامیست. هر کس آن را از روی اخلاص بگوید، شایسته ی بهشت می شود، و هر کس آن را به دروغ به زبان براند، مال و جانش در امان است؛ ولی سرانجام به آتش دوزخ خواهد رفت.»[2] در روایت دیگری از همان حضرت نقل شده است: «دشنام دادن به مسلمان، نافرمانی خدا، و پیکار با او، کفر، و غیبت او که مانند خوردن گوشت اوست، از گناهان است، و همان طور که نمی توان به جان او آسیبی رساند، نمی توان به مال او نیز آسیبی رساند»[3]. هم اکنون نیز این دستور مهم اسلامی باید آویزه ی گوش افراد باایمان باشد. مبادا برخی از مسلمانان با بی توجّهی به این دستور و با بهانه ی اینکه اسلامِ شخص دیگری، اسلام حقیقی نیست و او از منافقان است، به جان و مال و آبروی او تعرّض کنند. به یاد داشته باشیم که پیامبر گرامی ما فرموده است: «تعرّض به تمام چیزهای مسلمان ممنوع است؛ چه آبرو، چه مال و چه جانش.»

[1] - تفسیر نمونه، ج 4، ص 73
[2] - توحید صدوق، ص 23
[3] - مشکاى الانوار، ص 190

🔰 صفحه ۹۳ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 073821 879


۹۲ - وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلا خَطَاً ... در این آیات حکم چند نوع قتل بیان شده است .۱ قتل مؤمن به خطا ۲ قتل خطایی مؤمنی که خانواده او کفاری هستند که با مسلمین در حال جنگ هستند. ۳. قتل خطایی مؤمنی که خاندان او متعلق به کفاری است
که با مسلمین پیمان دارند .۴ قتل عمدی مؤمن
جزئیات احکام قتل و مقدار خونبها و غیره بر عهده فن تفسیر
نیست و به سنت نبوی و فقه مربوط است.
شأن نزول: یکی از بت پرستان مکه به نام حارث بن یزید با همکاری ابوجهل مسلمانی را به نام عیاش بن ابی ربیعه به جرم گرایش به اسلام شکنجه می داد. پس از هجرت مسلمانان به مدینه عیاش نیز به مدینه مهاجرت کرد اتفاقاً روزی در یکی از محله های اطراف مدینه با شکنجه گر خود حارث روبه رو شد و او را به قتل رسانید، غافل از این که حارث نیز توبه کرده و مسلمان شده است. لذا آیه فوق نازل
شد و حکم قتلی را که به خطا انجام شده بود بیان کرد. نظر به این که در آیات گذشته دربارۀ منافقان دستور شدت عمل داد و برای این که مبادا از عنوان منافقین سوء استفاده شده و خون بی گناهی ریخته شود در این چند آیه احکام قتل خطا و عمد را بیان کرده است. لذا در این آیه فرمود کسی حق ندارد مؤمنی را بکشد مگر به اشتباه کفاره قتل خطا در سه مرحله بیان شده است . اگر مقتول مؤمن متعلق به خانواده مسلمانی ،باشد قاتل باید دو کار بکند یکی آزاد کردن برده ای مسلمان و دیگری پرداخت خونبها به صاحبان خون ۲. اگر مقتول مؤمن به خانوادهای متعلق است که با مسلمانان در حال جنگ است یعنی شخصی را به اعتقاد این که او کافری در حال جنگ است بکشد و بعد معلوم شود او مسلمان بوده در این صورت قاتل فقط بردهای آزاد کند و خونبها لازم نیست زیرا وارثان او کافر حربی هستند و از او ارث نمیبرند و خونبها نوعی ارث است. ۳. اگر مقتول مؤمن متعلق به خانواده کافری است که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه یا هر پیمانی دارند در اینجا برای احترام به پیمان قاتل باید بردهای آزاد کرده و خونبهایی به بازماندگان مقتول بپردازد و کسانی که دسترسی به آزاد کردن برده ندارند باید به جای آن دو ماه پشت سر هم روزه بگیرند (فَمَنْ لَمْ يَجِدُ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ ) این مقررات و کفاره، تخفیف و بخششی از جانب خداست (تَوْبَةً مِنَ الله )
:تذکر توبه اگر به عبد نسبت داده شود به معنی برگشتن او از گناه و به سوی خدا توبه کردن است و اگر به خدا نسبت داده شود مانند تاپ الله، تَوْبَةً مِنَ الله به معنی بخشش و عفو الهی است. بنابراین ترجمه الله بخششی از خدا میباشد.
۹۳ - وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ ... اسلام برای سلامت
و امنیت اجتماع مسلمین در مورد جنایاتی که امنیت جامعه را در هم میریزد مانند زنا و سرقت و آدمکشی مجازات سختی معین کرده است و در این آیه به چنین قاتلی علاوه بر حکم قصاص جهنم جاوید و غضب و لعن الهي و عذاب بزرگی را وعده داده است و فرمود: هرکس انسانی را بکشد همانند کشتن تمام انسانهاست (مانده ۳۲)
حدیث از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود: از بین رفتن جهان در پیشگاه خدا از کشتن یک فرد مسلمان کوچک تر است و نیز فرمود اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب به آن راضی باشد در خون او شریک شده است.
۹۴ - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ... در این آیه
دستور داده است کسانی که اظهار اسلام میکنند به آنها نگویید مسلمان نیستید، بلکه از آنها استقبال کنید و هر اقدامی که میکنید یا حرفی که میزنید یا نسبتی که میدهید تحقیق شده باشد و تا حقیقت امری بر شما اثبات نشده است حق ندارید کاری انجام دهید
شأن نزول: چند شأن نزول برای آیه نقل شده است؛ از جمله اینکه پيامبر، أسامة بن زید را با جمعی از مسلمانان به جنگی مأمور کرد. آنها به مردی برخوردند که اموال و گوسفندان خود را در کوهی پناه داد و از سپاه اسلام استقبال کرد و اظهار اسلام نمود. اسامه به خیال آن که او به دروغ اظهار اسلام میکند او را کشت و اموال او را غنیمت گرفت وقتی این خبر به پیامبر (ص) رسید سخت ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانی را کشتی اسامه :گفت این مرد برای حفظ جان و مالش اظهار اسلام کرد پیامبر (ص) فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که به خاطر غنایم جنگی کسانی را که اظهار اسلام میکنند مرانند و آنها را بپذیرند لذا در این آیه فرمود وقتی در راه خدا گام بر میدارید تحقیق و بررسی کنید و به کسانی که اظهار اسلام میکنند نگویید مسلمان نیستید آنها را با آغوش باز بپذیرید و مبادا به خاطر متاع
ناپایدار دنیا چنین افرادی را متهم به تظاهر کنید و بکشید تا اموال آنها را به غنیمت بگیرید خود شما نیز در آغاز اسلام آوردن چنین وضعی را داشتید یعنی اظهار اسلام میکردید و پیامبر (ص) آن را می پذیرفت و کسی باطن شما را نمی دانست و خدا منت گذاشت و اسلام شما را پذیرفت پس چرا از قانونی که خود از آن استفاده کرده اید درباره دیگران دریغ میکنید؟ این را بدانید که خدا از اعمال و نیات شما باخبر است ان
اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا)

🔰 صفحه ۹۴ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 074307 865

نکته تفسیری صفحه ۹۴

هجرت:

یکی از اتفاقات عمومی زندگی و حیات در دنیا، «مهاجرت» است. بسیاری از جانداران، هنگامی که مکان زندگی خود را برای ادامه ی حیات مناسب نمی بینند، مهاجرت می کنند. مهاجرتِ هجده هزار کیلومتری برخی از پرندگان از قطب شمال تا قطب جنوب، نمونهی روشنی از این حقیقت است.

تاریخ زندگی بشـر گواهی می دهد که انسان های اولیه نیز پس از تغییر اوضاع جغرافیایی زمین، برای ادامه ی حیات، از زادگاه خود به نقاط دیگری کوچ می کردند. هم اکنون نیز اگر در یک سرزمین، وضع مساعد زندگی از دست برود و میکروب های کشنده یا گازهای شیمیایی و... سراسر آن را بپوشاند، مردم آن سرزمین آنجا را رها کرده، به نقطه ی دیگری از زمین کوچ می کنند. همه ی این مهاجرت ها، برای حفظ زندگی مادّی و دنیایی است. اگر امّا ماندن در یک سرزمین، سعادت ابدی انسان را به خطر بیندازد، چه باید کرد؟ آیا ارزش زندگی جاودانه ی انسان، از زندگی کوتاه او در دنیا کمتر است؟ این آیات به انسانها می آموزد که اگر ماندن در یک سرزمین، مانع دینداریشان شود، باید آنجا را رها کنند و خود را به جایی برسانند که بتوانند به راحت ایمان خود را حفظ کنند. اگر هم در اثنای این مهاجرت از دنیا بروند یا کشته شوند، پاداشی بسیار بزرگ خواهند داشت که تنها خدا از آن باخبر است. اگر امّا از مهاجرت سر باز زنند و با ماندن در آن سرزمین، دین خود را از دست بدهند و بیایمان از دنیا بروند، عذرشان پذیرفته نمی شود و مجازات خواهند شد. تاریخ زندگی پیامبر(ص)، گویای دو مهاجرت مسلمانان است: نخست، مهاجرت گروهی از مسلمانان مکّه به حبشه، و دوم، مهاجرت پیامبر(ص) و مسلمانان از مکّه به مدینه. هجرت مسلمانان به مدینه، یکی از بزرگترین حوادث تاریخ اسلام محسوب می شود. این حادثه ی درخشان، سرآغاز فصل نوینی از تاریخ اسلام بود؛ زیرا پیش از آن، مسلمانان در ظاهر هیچگونه قدرت اجتماعی و سیاسی نداشتند؛ امّا پس از هجرت، بلافاصله حکومت اسلامی را تشکیل دادند و با سرعت فراوانی در همه ی زمینه ها پیشرفت کردند. این حادثه چنان اهمّیت داشت که به پیشنهاد حضـرت علی(ع)، مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. هم اکنون نیز این قانون حیات بخش زنده است. ممکن است برخی از مردم در نقاطی به سر برند که نگه داشتن ایمانشان در آنجا ممکن نباشد و کفر و گناه در آن منطقه حاکم باشد. در این صورت، بهانه هایی مانند اقامت در وطن، درس خواندن، کسب درآمد و...، هیچیک نمی تواند مانع مهاجرت انسان شود؛ بلکه آدمی باید با امید و توکّل به خدا، سرزمین کفر و گناه را ترک کند و به جایی هجرت کند که بتواند از گوهر ایمان خود پاسداری کند[1]. در حقیقت، هجرت، به معنای فرار از «ظلمت» به سوی «نور» است، و مهاجر حقیقی، کسی است که از بدی ها به سمت خوبی ها حرکت کند. حال ممکن است این هجرت، از مکانی به مکان دیگر، یا هجرت در درون انسان از گناه به سمت رضایت و خشنودی خداوند باشد؛ چنانکه امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «مهاجران راستین، کسانی هستند که از گناهان هجرت می کنند و دیگر به سمت آن نمی روند.»

[1] - اقتباس از تفسیر نمونه، ج 4، ص 90

🔰 صفحه ۹۵ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 074403 104

نکته تفسیری صفحه ۹۵:

ستون دین:

در میان دستورهای اسلام، پس از پیروی از امامان معصوم (ع) و پذیرش ولایت ایشان، به چیزی به اندازه ی نماز سفارش نشده است.[1] اقامه ی نماز، سفارش خدا به تمام پیامبران و پیروانشان بوده و هست. حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) در ابتدای نبوّت خویش به نماز سفارش شدند،[2] و پیامبر ما پس از بعثت، همراه نخستین مسلمانان به نماز می ایستاد[3]. نماز، نشانه ی اسلام است و با دیدن نماز خواندن یک نفر، مسلمان بودن او مشخص می شود. پیامبر اسلام‹ در مورد اهمیت این عبادت فرموده است:
«فاصله ی بندگان خدا و کفر، ترک نماز است.»[4]
امام صادق (ع) نیز در این باره فرموده است: «محبوب ترین اعمال نزد خدا، نماز، است. نماز، آخرین سفارش پیامبران است... و هنگامی که بندهی خدا سجده اش را طولانی می کند، ابلیس [از ناراحتی] فریاد می کشد.»[5] در روایت دیگری از همان حضرت می خوانیم:

«هنگامی که بنده ی مؤمن خدا به نماز می ایستد، تا وقتی که رویش را برنگردانده، خدا به او توجّه [ویژه ای] می کند و رحمت [الهی] از بالای سرش تا کرانهی آسمان سایه می افکند و فرشتگان تا کرانه ی آسمان اطرافش را فرا می گیرند و خدا فرشته ای را مأمور می کند تا بالای سرش بایستد و بگوید:

ای نمازگزار، اگر می دانستی که چه کسی به تو توجّه می کند و با چه کسی مناجات می کنی، هرگز رویت را برنمی گرداندی و جایت را ترک نمی کردی.» [6]

آیات مورد بحث به ما یادآوری می کند که نماز، عبادتی زماندار است و باید آن را در وقت خود به جای آوریم. حتّی در هنگام جنگ و درگیری با دشمن، این عبادتِ واجب حذف نمی شود؛ بلکه کوتاه تر و به صورت «نماز خوف» انجام می شود.[7] در تاریخ آمده است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، نماز ظهر و عصـر را به جماعت و بدین صورت برپا کرد.[8] لزوم خواندن نماز در میدان جنگ، نشانگر اهمیت برپا داشتن نماز در وقت مشخص شدهی آن است. نمازهای پنجگانه، اوقات مشخص و مخصوصی دارند و البته پاداش خواندن نماز در اوّل وقت، بسیار بیشتر است. از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

«برتری نماز اول وقت بر نماز آخر وقت، مانند برتری آخرت بر دنیاست.»[9] همچنین آن حضـرت فرموده است: «شیعیان ما را با اوقات نمازشان آزمایش کنید؛ اینکه چقدر بر نماز اول وقت مراقبت می کنند.»[10]

[1] - برای اطلاع بیشتر ر.ک به : الکافی، ج 2، ص 18، باب دعائم الاسلام
[2] - آیات 14 سورة طه و 31 سورة مریم
[3] - بحارالانوار، ج 18، ص 179
[4] - همان، ج 79، ص 202
[5] - الکافی، ج 3، ص 263
[6] - الکافی، ج 3، ص 265
[7] - برای اطلاع بیشتر ر.ک به: تفسیر نمونه، ج 4، ص 104
[8] - همان، ج 4، ص102
[9] - الکافی، ج 3، ص 274
[10] - وسائل الشیعه، ج 4، ص 114

🔰 صفحه ۹۶ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 074510 530

نکته تفسیری صفحه ۹۶:

تهمت و دینداری جمع نمی شوند:

در زمان پیامبر(ص)، شخصی به نام «بشیر» از قبیله ی «بنی ابیرق» ـ که قبیله ی نسبتاً معروفی بود ـ مرتکب سرقت شد و از خانه ی یکی از مسلمانان به نام «رفاعه» دزدی کرد. آن سارق، گناه دزدی اش را به گردن مسلمان بی گناهی به نام «لبید» ـ که با رفاعه زندگی می کرد ـ انداخت. لبید که از این ماجرا برآشفته بود، شمشیر خود را کشید و به سوی قبیله ی بنی‏ابیرق رفت و به خاطر تهمت بشیر به او، فریاد برآورد. پس از آن، یکی از مسلمانان به نام «قتاده» ـ که از مجاهدان پیشکسوت بود ـ نزد پیامبر(ص) آمد و حقیقت ماجرا را برای آن حضرت بازگو کرد. در این هنگام، چند تن از افراد قبیله ی بنی ابیرق، با قیافه ی حق به جانب نزد پیامبر(ص) رفتند و گواهی دادند که این تهمت را قتاده زده است! چون پیامبر(ص) مأمور بود که مانند دیگران بر اساس ظاهر حکم کند، گواهی آنان را پذیرفت. قتاده ـ آن مسلمان راستین ـ از این ماجرا سخت ناراحت شد. در این هنگام، خداوند این آیات را نازل کرد و حقیقت برای همه آشکار شد.[1] یکی از آموزه های مهم این آیات، نهی از «تهمت و افترا» است؛ چنانکه در آیهی 112 می خوانیم: «هر کس مرتکب خطا یا گناهی شود و آنگاه شخص بی گناهی را به آن متّهم کند، بار سنگین تهمت و گناه آشکاری را به دوش کشیده است.» تهمت، یکی از بزرگ‏ترین گناهان است که مجازات بسیار سختی برای آن مشخّص شده است.

امام صادق(ع) در تعریف دو گناه بزرگ غیبت و تهمت فرموده است: «غیبت آن است که در مورد برادر دینیات چیزی بگویی که خدا آن را بر مردم پوشانده است... و تهمت آن است که در مورد او چیزی بگویی که در او وجود ندارد.»[2] باز از همان حضرت در این مورد نقل شده است: «کسی که به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند، خداوند او را در میان چرک و خونی که از بدن دوزخیان خارج میشود، نگه می دارد؛ تا زمانی که بتواند از عهدهی تهمتش درآید.»[3] آری، کسی که به خدا ایمان دارد و باور کرده است که روزی در پیشگاه او محاسبه خواهد شد، هیچگاه و به هیچ قیمتی خود را به این گناه بزرگ آلوده نمیکند و همیشه این پیام پروردگارش را به یاد دارد: «ای مؤمنان، همیشه در همهی امور زندگی به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید؛ هرچند به زیان خودتان یا پدر و مادر یا خویشاوندانتان باشد... و [بدانید که] خدا از کارهایتان آگاه است.» [4]

[1] - تفسیر نمونه، ج 4، ص 110
[2] - الکافی، ج 2، ص 358. باب الغیبة و البهت
[3] - همان
[4] - آیه 135 سورة نساء

🔰 صفحه ۹۷ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 074602 236

نکته تفسیری صفحه ۹۷:

وعده های دروغ شیطان:

شاید همه ی ما تاکنون برای انجام یک کار بد وسوسه شده باشیم. ممکن است این وسوسه از سوی شخصی به ما القا شود؛ بدین صورت که او آن کار بد را برای ما خوب جلوه می دهد و از منافع و لذّت های آن سخن می گوید؛ گویی آن عمل، کاری بسیار خوب و پرمنفعت است. در این حال، دیگر سخنی از بدیها و زیان های آن مطرح نیست و کمکم دل انسان برای انجام آن نرم می شود. شاید هم این وسوسه از درون خود ما برخیزد. امیال و غرایزمان ممکن است ما را به انجام آن کار بد تشویق کند و آن را در نظر ما کاری پرمنفعت یا لذتبخش نشان دهد. بسیاری از جنایت ها، دزدی ها، خیانت ها، گناهان و... ، در پی همین حالت ایجاد می شود؛ یعنی «زیبا نشان دادن کاری زشت، و پرسود نشان دادن امری زیان بخش».

خداوند که از همه ی اسرار جهان و حالات ما باخبر است، در این آیه می فرماید که این وعده ی دروغ، از حیله های شیطان است. شیطان از زبان دیگران یا از درون انسان، او را وسوسه می کند و به او وعده میدهد که با انجام کار خلاف، به سودها و لذّتهای رؤیایی اش می رسد؛ امّا پس از انجام آن کار، یا حتّی پس از اقدام برای انجام آن، چنان او را در گرفتاری و بدبختی رها می کند که گاهی هیچ گونه ندامتی هم سودی نمیبخشد. داستان کربلا، نمونه ای بسیار روشن از این حقیقت است. بسیاری از قاتلان امام حسین(ع)، با وعده ی مقام و ثروت، به جنگ بهترین انسان روی زمین آمدند؛ ولی پس از آلوده شدن دستانشان به خون امام، به هیچیک از وعده ها نرسیدند و در زمانی کوتاه، همگی قصاص جنایتشان را چشیدند. شاید یزید بن معاویه، با دیدن سر امام حسین(ع) خیال می کرد که حکومتش برای ابد ادامه دارد و دیگر هیچ کس نمی تواند در برابر او کمر راست کند. به همین سبب، یک سال پس از واقعه ی عاشورا، با سنگدلی تمام دستور داد به مدینه حمله کنند، و تعرّض به جان و مال و ***** مردم آن شهر را برای لشکریان خود تا سه روز آزاد اعلام کرد. یک سال بعد نیز به خانه ی خدا تاخت و آن را با منجنیق ویران کرد و به آتش کشید؛ ولی ناگاه دست اجل از آستین بیرون آمد و گلوی او را فشرد. به راستی چه احساسی در نهاد آن موجود پست وجود داشت که به این جنایات دست میزد؟ بی شک نفس سرکش او و اطرافیانش به وی وعده می دادند که به زودی امپراتور دنیا می شود و تا ابد در آن حکومت می کند؛ غافل از اینکه پس از سه سال حکومت ذلّت‏بار، به پرتگاه دوزخ سقوط کرد و تاکنون حدود چهارده قرن است که در عذاب الهی غوطه ور است و برای این درد و رنج، پایانی وجود ندارد. آری، این رسم شیطان است که انسان را با وعده های دروغین و آرزوهای دور و دراز به هلاکت و بدبختی می کشاند. به یاد داشته باشیم او دشمن ماست و برای دشمنی اش با ما سوگند خورده است.[1]


[1] - برگرفته از آیه 168 سورة بقره: انه لکم عدوّ مبین و آیه 82 سورة ص: قال فبعزّتک لاغوینهم اجمعین

🔰 صفحه ۹۸ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 074818 605

تفسیر

امتیازات واقعى و دروغین:

در این آیه و آیه بعد یکى از اساسى‏ترین پایه‏هاى اسلام بیان شده است، که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد، این اصلى است ثابت و سنتى تغییر ناپذیر، و قانونى است که تمام ملتها در برابر آن یکسانند لذا نخست مى‏فرماید: «فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست» (لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ).

سپس اضافه مى‏کند: «هر کس عمل بدى انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هیچ کس را جز خدا ولى و یاور خویش نمى‏یابد» (مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).

(آیه ۱۲۴)- «و هم چنین کسانى که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمى به آنها نمى‏شود» (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً).

و به این ترتیب قرآن به تعبیر ساده معمولى به اصطلاح «آب پاک» به روى دست همه ریخته است و وابستگیهاى ادعایى و خیالى و اجتماعى و نژادى و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهایى بى‏فایده مى‏شمرد، و اساس را ایمان به مبانى آن مکتب و عمل به برنامه‏هاى آن معرفى مى‏کند.

(آیه ۱۲۵)- در آیه قبل، سخن از تأثیر ایمان و عمل بود و این که انتساب به هیچ مذهب و آیینى، به تنهایى اثرى ندارد، در عین حال در این آیه براى این که سوء تفاهمى از بحث گذشته پیدا نشود، برترى آیین اسلام را بر تمام آیینها به این تعبیر بیان کرده است: «چه آیینى بهتر است از آیین کسى که با تمام وجود خود، در برابر خدا تسلیم شده، و دست از نیکوکارى برنمى‏دارد و پیرو آیین پاک خالص ابراهیم است» (وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً).

در این آیه سه چیز مقیاس بهترین آیین شمرده شده:

نخست تسلیم مطلق در برابر خدا «اسلم وجهه للّه»، دیگرى نیکوکارى «و هو محسن» منظور از نیکوکارى در اینجا هر گونه نیکى با قلب و زبان و عمل است.

و دیگرى پیروى از آیین پاک ابراهیم است «وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً».

در پایان آیه دلیل تکیه کردن روى آیین ابراهیم را چنین بیان مى‏کند که «خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود انتخاب کرد» (وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا).

(آیه ۱۲۶)- در این آیه اشاره به مالکیت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشیاء مى‏کند و مى‏فرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است ملک خداست، زیرا خداوند به همه چیز احاطه دارد» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطاً).

اشاره به این که اگر خداوند ابراهیم را دوست خود انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به او بود، زیرا خدا از همگان بى‏نیاز است بلکه به خاطر سجایا و صفات فوق العاده و برجسته ابراهیم بود.

(آیه ۱۲۷)- باز هم حقوق زنان! این آیه به پاره‏اى از سؤالات و پرسشهایى که در باره زنان (مخصوصا دختران یتیم) از طرف مردم مى‏شده است پاسخ مى‏گوید، مى‏فرماید: «اى پیامبر! از تو در باره احکام مربوط به حقوق زنان، سؤالاتى مى‏کنند بگو: خداوند در این زمینه به شما فتوا و پاسخ مى‏دهد» (وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ).

سپس اضافه مى‏کند: «و آنچه در قرآن مجید در باره دختران یتیمى که حقوقشان را نمى‏دهید و مى‏خواهید با آنها ازدواج کنید، به قسمتى دیگر از سؤالات شما پاسخ مى‏دهد» و زشتى این عمل ظالمانه را آشکار مى‏سازد (وَ ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَى النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ).

سپس در باره پسران صغیر که طبق رسم جاهلیت از ارث ممنوع بودند توصیه کرده و مى‏فرماید: «خداوند به شما توصیه مى‏کند که حقوق کودکان ضعیف را رعایت کنید» (وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ).

بار دیگر در باره حقوق یتیمان بطور کلى تأکید کرده و مى‏گوید: «و خدا به شما توصیه مى‏کند که در مورد یتیمان به عدالت رفتار کنید» (وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى‏ بِالْقِسْطِ).

و در پایان به این مسأله توجه مى‏دهد که «هر گونه عمل نیکى (مخصوصا در باره یتیمان و افراد ضعیف) از شما سر زند از دیدگاه علم خداوند مخفى نمى‏ماند» و پاداش مناسب آن را خواهید یافت (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً).
 
آخرین ویرایش:
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
🔰 صفحه ۹۹ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 090505 031


صلح بهتر است!

در آیه ۳۴ و ۳۵ همین سوره احکام مربوط به نشوز زن بیان شده بود، ولى در اینجا اشاره‏اى به مسأله نشوز مرد کرده و مى‏فرماید:

«هر گاه زنى احساس کند که شوهرش بناى سرکشى و اعراض دارد، مانعى ندارد که براى حفظ حریم زوجیت، از پاره‏اى از حقوق خود صرف نظر کند، و با هم صلح نمایند» (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً).

سپس براى تأکید موضوع مى‏فرماید: «به هر حال صلح کردن بهتر است» (وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ).

این جمله کوتاه و پرمعنى گر چه در مورد اختلافات خانوادگى در آیه فوق ذکر شده ولى بدیهى است یک قانون کلى و عمومى و همگانى را بیان مى‏کند که در همه جا اصل نخستین، صلح و صفا و دوستى و سازش است، و نزاع و کشمکش و جدایى بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگى آرام بخش او است، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنایى نباید به آن متوسل شد! و به دنبال آن اشاره به سر چشمه بسیارى از نزاعها و عدم گذشتها کرده مى‏فرماید: «مردم ذاتا و طبق غریزه حبّ ذات، در امواج بخل قرار دارند» (وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ). و هر کسى سعى مى‏کند تمام حقوق خود را بى‏کم و کاست دریافت دارد، و همین سر چشمه نزاعها و کشمکشهاست.

بنابراین اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سر چشمه بسیارى از اختلافات بخل است، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافات خانوادگى از بین مى‏رود، بلکه بسیارى از کشمکشهاى اجتماعى نیز پایان مى‏گیرد.

ولى در عین حال براى این که مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روى سخن را به آنها کرده و توصیه به نیکوکارى و پرهیزکارى نموده و به آنان گوشزد مى‏کند که «اگر مراقب اعمال و کارهاى خود باشید و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوید، خداوند از همه اعمال شما آگاه است» و پاداش شایسته به شما خواهد داد (وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).

(آیه ۱۲۹)- عدالت شرط تعدّد همسر!

از جمله‏ اى که در پایان آیه قبل گذشت و در آن دستور به احسان و تقوى و پرهیزکارى داده شده بود، یک نوع تهدید در مورد شوهران استفاده مى‏شود، که آنها باید مراقب باشند کمترین انحرافى از مسیر عدالت در مورد همسران خود پیدا نکنند، اینجاست که این توهّم پیش مى‏آید که مراعات عدالت حتى در مورد محبت و علاقه قلبى امکان پذیر نیست، بنابراین در برابر همسران متعدد چه باید کرد؟

این آیه به این سؤال پاسخ مى‏گوید که «عدالت از نظر محبت، در میان همسران امکان پذیر نیست، هر چند در این زمینه کوشش شود» (وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ).

در عین حال براى این که مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند به دنبال این جمله مى‏فرماید: «اکنون که نمى‏توانید مساوات کامل را از نظر محبت، میان همسران خود، رعایت کنید لااقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یکى از آنان نسازید، که دیگرى به صورت بلاتکلیف درآید و حقوق او نیز عملا ضایع شود» (فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ).

و در پایان آیه به کسانى که پیش از نزول این حکم، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهى کرده‏اند هشدار مى‏دهد که «اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرید و گذشته را جبران کنید خداوند شما را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد» (وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً).

(آیه ۱۳۰)- سپس در این آیه اشاره به این حقیقت مى‏کند: اگر ادامه همسرى براى طرفین طاقت‏فرساست، و جهاتى پیش آمده که افق زندگى براى آنها تیره و تار است و به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست، آنها مجبور نیستند چنان ازدواجى را ادامه دهند، و تا پایان عمر با تلخ کامى در چنین زندگى خانوادگى زندانى باشند بلکه مى‏توانند از هم جدا شوند و در این موقع باید شجاعانه تصمیم بگیرند و از آینده وحشت نکنند، زیرا «اگر با چنین شرایطى از هم جدا شوند خداوند بزرگ هر دو را با فضل و رحمت خود بى‏نیاز خواهد کرد و امید است همسران بهتر و زندگانى روشنترى در انتظار آنها باشد» (وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ). «زیرا خداوند فضل و رحمت وسیع آمیخته با حکمت دارد» (وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکِیماً).

(آیه ۱۳۱)- در آیه قبل به این حقیقت اشاره شد که اگر ضرورتى ایجاب کند که دو همسر از هم جدا شوند، و چاره‏اى از آن نباشد، اقدام بر این کار بى‏مانع است و از آینده نترسند، زیرا خداوند آنها را از فضل و کرم خود بى‏نیاز خواهد کرد، در این آیه اضافه مى‏کند: ما قدرت بى‏نیاز نمودن آنها را داریم زیرا «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).

کسى که چنین ملک بى‏انتها و قدرت بى‏پایان دارد از بى‏نیاز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود، سپس براى تأکید در باره پرهیزکارى در این مورد و هر مورد دیگر، مى‏فرماید: «به یهود و نصارا و کسانى که قبل از شما داراى کتاب آسمانى بودند و همچنین به شما، سفارش کرده‏ایم که پرهیزکارى را پیشه کنید» (وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ).

بعد روى سخن را به مسلمانان کرده، مى‏گوید: اجراى دستور تقوا به سود خود شماست، و خدا نیازى به آن ندارد «و اگر سرپیچى کنید و راه طغیان و نافرمانى پیش گیرید، زیانى به خدا نمى‏رسد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و او بى‏نیاز و در خور ستایش است» (وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً).

(آیه ۱۳۲)- در این آیه براى سومین بار، روى این جمله تکیه مى‏کند که:

«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست و خدا آنها را محافظت و نگهبانى و اداره مى‏کند» (وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا).

(آیه ۱۳۳)- سپس مى‏فرماید: «براى خدا هیچ مانعى ندارد که شما را از بین ببرد، و جمعیتى آماده‏تر و مصمّم‏تر جانشین شما کند، که در راه اطاعت او کوشاتر باشند و خداوند توانایى بر این کار را دارد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ ذلِکَ قَدِیراً).

(آیه ۱۳۴)- در این آیه، سخن از کسانى به میان آمده که دم از ایمان به خدا مى‏زنند، و در میدانهاى جهاد شرکت مى‏کنند و دستورات اسلام را به کار مى‏بندند، بدون این که هدف الهى داشته باشند، بلکه منظورشان به دست آوردن نتایج مادى همانند غنایم جنگى و مانند آن است، مى‏فرماید: «کسانى که تنها پاداش دنیا مى‏طلبند (در اشتباهند) زیرا در نزد پروردگار پاداش دنیا و آخرت، هر دو مى‏باشد» (مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ) پس چرا به دنبال هر دو نمى‏روند؟ «و خداوند از نیات همگان آگاه است و هر صدایى را مى‏شنود، و هر صحنه‏اى را مى‏بیند و از اعمال منافق صفتان اطلاع دارد» (وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه

🔰 صفحه ۱۰۰ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091413 570

نکته تفسیری صفحه ۱۰۰:

شرکت در مجلس گناه، ممنوع!:

خداوند در آیه ی 68 سوره ی انعام به پیامبر و مسلمانان چنین دستور داد: «هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را به مسخره می گیرند، از آنان روی گردان تا سخن دیگری بگویند.» پس از این دستور، برخی از مسلمانان ظاهری که ایمان حقیقی نداشتند، در مجالس یهودیان مدینه شرکت می کردند و به یاوه‏گویی‏های آنان در مورد قرآن و پیامبر(ص)گوش می‏کردند. خداوند در این آیه ـ که بعد از آیه ی 68 سوره ی انعام نازل شده ـ دوباره بر آن دستور تأکید کرده و چنین افرادی را سرزنش نموده است. بر اساس این آیات، حضور در مجالسی که آیات و دستورهای خدا مسخره می شود، ممنوع است و گناه شرکت در چنین مجالسی، مانند گناه کسانیست که آیات خدا را مسخره می کنند.

در همه ی زمانها، افراد لاابالی و بی ایمانی بوده و هستند که بدون ترس از خدا و مجازات هایش، سخنان و نشانه های او را به باد مسخره می گیرند و بدین وسیله سعی می کنند دین خدا را در چشمان مردم کوچک کنند. به فرموده ی قرآن، اگر ما نتوانیم با این افراد مقابله کنیم، وظیفه داریم که از کنار آنان برخیزیم و به سخنان کفر‏آمیزشان گوش نکنیم. امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: «برای انسان باایمان شایسته نیست که در مجلسی حاضر شود که نافرمانی خدا در آن صورت می گیرد و او نمی تواند آن را تغییر دهد.»[1] در روایت دیگری از همان امام می خوانیم: «منظور از این دستور این است که اگر شنیدی کسی حق را انکار می کند و آن را دروغ می شمرد و سخنان ناروا در مورد امامان می گوید، از کنار او برخیزی و با او ننشینی؛ هر که می خواهد باشد.»[2] همچنین پیشوایان معصوم، ما را از حضور در مجلسی که در آن از فرد باایمانی غیبت می شود، نهی کرده اند.[3] بر اساس فرمایش امامان، در چنین مجالسی، شیاطین حضور می یابند و لعنت خدا بر اهل آن مجلس نازل می شود. پس اگر کسی نمیتواند آن را ترک کند، وظیفه دارد دستکم در دل خود از سخنان پلید و آلودهای که در آن محفل گفته می شود، بیزاری بجوید و در قلب خود آن مطالب زشت را انکار کند[4]. ترک مجلس گناه، دو اثر مهم دارد: 1ـ انسان مؤمن را از آلودگی به گناهان دور می کند؛ 2ـ کسانی را که مشغول گناه هستند، متوجّه خطا و اشتباهشان می کند؛ چرا که حضور در مجلس گناهکاران، به معنای تأیید کارهای ایشان و تشویق آنان به ادامه ی گناه است، و ترک آن، نوعی اعلام نارضایتی از اعمال و گفتارشان است.

[1] - کنزالدقائق، ج 4، ص 352
[2] - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 282
[3] - تفسیر قمی، ج 1، ص 204
[4] - کنزالدقائق، ج 4، ص 351

🔰 صفحه ۱۰۱ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091505 314

نکته تفسیری صفحه ۱۰۱:

نیرنگ با خدا!:

این آیه و آیه ی بعد، در باره ی منافقان سخن می گوید و با بیان چند ویژگی از ویژگیهای زشت آنان، به مسلمانان کمک می کند که ایشان را بهتر و راحت تر بشناسند. منافقان، کسانی هستند که به ظاهر به خدا ایمان دارند؛ ولی در حقیقت کافرند و به ایمان تظاهر می کنند. البته این زنگ خطری برای همه ی افراد باایمان نیز هست که مبادا این ویژگی ها در آنان هم وجود داشته باشد. بر اساس این آیه، یکی از صفات منافقان، «ریا و خودنمایی» است. منافقان مانند مسلمانان دیگر، عبادتهایی انجام می دهند: نماز می گزارند، به حج میروند و حتّی شاید جهاد هم بکنند؛ امّا هیچیک از این کارهایشان برای فرمانبرداری از خدا و خشنود کردن او نیست؛ بلکه برای ادامهی زندگی در میان مسلمانان و بهره بردن از امکانات جامعه ی اسلامی است. حتّی ممکن است ظاهر عبادت هایشان زیبا و فریبنده باشد؛ ولی باطن آن، مانند میوه ای ست که از درون فاسد شده و از بیرون سالم به نظر میرسد. در روایتی از امام صادق علیه می خوانیم: «با کارها [وعبادت هایت] برای کسی[از مخلوقاتِ ناتوان خدا] که نه می تواند زنده کند و نه بمیراند و نه به تو سودی برساند، ریا، مکن. ریا درختیست که میوهی آن، فقط شرک مخفی است و ریشهاش نفاق است. در روز قیامت، [از سوی خدا] به ریاکار گفته میشود که پاداش کارهایت را از همان کسی بگیر که با من شریکش قرار دادی. بنابراین دقّت کن که چه کسی را عبادت می کنی و می خوانی، به چه کسی امید داری و از چه کسی می ترسی. و بدان که تو نمی توانی چیزی از باطنت را از خدا مخفی کنی؛ که اگر چنین فکری کنی، خودت را فریب داده ای [نه خدا را]. خدا [در آیهی 9 سورهی بقره] میفرماید: [منافقان] می خواهند خدا و افراد باایمان را بفریبند؛ در حالی که فقط خودشان را می فریبند و نمی فهمند.»[1]

یکی دیگر از نشانه های منافقان، کسالت و خستگی در خواندن نماز است. آنان در پیشگاه پروردگار جهان با بی حالی و کسالت می ایستند و در عباداتشان نشاط ندارند. از پیامبر گرامی ما نقل شده است: «نماز منافق اینگونه است که می نشیند و به خورشید چشم می دوزد تا ببیند کی غروب می کند. در آن موقع برمی خیزد و سر خود را مانند کلاغ چهار مرتبه به زمین میزند.»[2] در مقابل این شیوه ی ناپسند، مؤمنان حقیقی به عبادت عشق می ورزند و با نشاط کامل به آن مشغول می شوند و در هنگام نماز، سرزنده و سرحالاند. پیامبر خدا در این باره فرموده است: «برترین مردم، کسیست که به عبادت عشق بورزد و آن را [مانند دوستی عزیز] در آغوش کشد و با قلبش آن را دوست داشته و با بدنش بدان مشغول باشد.»[3]

[1] - مصباح الشریعة، ترجمة مصطفوی، ناشر: انجمن اسلامی حکمت و فلسفة ایران، سال 1360 ش
[2] - المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص121
[3] - الکافی، ج 2، ص 83

🔰 صفحه ۱۰۲ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091547 779

نکته تفسیری صفحه ۱۰۲:

یا همه، یا هیچ:

از روزگاران گذشته تاکنون، مردم روی زمین، ادیان گوناگونی داشته اند. اکثر این ادیان، ساختگی، و برخی از آنها آسمانی بوده است. ادیانِ آسمانی، مانند حلقه های زنجیر، به هم متّصل بوده اند، و آخرین حلقه ی آن، راه و روش حضرت محمّدصلوات الله علیه است. به همین سبب، قرآن، ایمان به تمام پیامبران الهی و کتاب هایشان را لازم می داند و همه ی آن انسانهای بزرگ را دعوت کنندگان به یک هدف می شمارد. ولی مدعیان پیروی از حـضرت موسی علیهالسلام، پیامبران پس از او، و نیز مدعیان پیروی از حضرت عیسی مسیح، حضـرت محمّد (ص)را قبول ندارند.[1] از نظر قرآن، این اعتقاد، اعتقادی نادرست و کفرآمیز است و بخش درست ایمان آنان، بخش نادرست آن را جبران نمی کند؛ زیرا ایمان، مانند بدن انسان است که وجود تمام اعضای انسانی، به آن معنا و مفهوم می بخشد، و نقص برخی از آنها ـ به خصوص اعضای حیاتی مانند مغز و قلب ـ آن را به جسدی بی روح و مرداری متعفّن تبدیل می کند.

به طور کلّی، برخورد گزینشی با دستورهای خدا، اشتباهی هلاک کننده است و انسان باید به همه ی آنچه خدا نازل کرده و به آن فرمان داده است، بی کم وکاست ایمان داشته باشد؛ نه این که تا جایی ایمان داشته باشد که با امیال و خواسته هایش مطابقت دارد، و در صورت مخالفت دستورهای دین با منافعش، پی منافعش را بگیرد و دستورهای خدا را رها کند. شاید تاکنون دیده یا شنیده باشید که کسانی برای انجام برخی از اعمال مستحب، بسیار تلاش می کنند و بخش بزرگی از عمرشان به کارهای خوبی می گذرد که انجام ندادن آنها گناهی ندارد؛ ولی همین افراد، حقوق مردم را ضایع می کنند و بسیاری از وظایفشان را زیر پا می گذارند؛ به وظیفه‏ی خود در قبال پدر و مادر و همسر و فرزندانشان عمل نمی کنند؛ یا در معاملاتشان با دیگران، به دستورهای دین بی توجّهی می کنند؛ یا حیا و حجاب و عفاف را رعایت نمی کنند و خدای ناکرده به گناه بسیار بزرگ رباخواری دست می زنند! بدیهی است که چنین اعمالی با ایمان حقیقی به خدا و پیامبر او سازگاری ندارد و چنین افرادی اگر به زبان هم نیاورند، با دلهایشان، هم زبان کسانی هستند که این آیه از قول آنها گفته است که «به بعضی ایمان می آوریم و بعضی را انکار می کنیم». به همین سبب لازم است ما مجموعه‏ی دستورهای دین را به خوبی بشناسیم و به تمام آنها عمل کنیم.

[1] - با توجه به سخنان مفسران در ذیل آیه. برای اطلاع بیشتر ر.ک به: تفاسیرالمیزان، ج 5،ص120 و نمونه، ج 4، ص 189

🔰 صفحه ۱۰۳ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091634 252

نکته تفسیری صفحه ۱۰۳:

نزول مسیح:

افسانه‏ ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی، یکی از پرجوش وخروش ترین سرگذشت ها نزد مسیحیان است و جزء مهم ترین اعتقادات آنان محسوب می شود؛ ولی خدای دانا در این آیات، این داستان را با قاطعیت تمام مردود می شمارد و بیان می کند که یهودیان، مسیح را نکشتند؛ بلکه امر بر آنان مشتبه شد؛ یعنی آنان شخصی را که به مسیح شباهت داشت، به دار آویختند و گمان کردند که عیسی را کشته اند؛ در حالی که طبق این آیات، در آن زمان، خدا حضرت مسیح را از میان مردم برداشته و به آسمان بالا برده بود. بر اساس آیات قرآن و روایات پیشوایان ما، حضرت مسیح علیه السلام از دنیا نرفته است. البته ما به درستی نمی دانیم که آن پیامبر الهی چگونه از زمین عروج کرد و در کجا و چگونه زندگی می¬کند.
بر اساس روایاتی که از امامان ما نقل شده، پس از ظهور حضرت مهدی عج، حضـرت عیسی از آسمان فرود می آید و پشت سر آن حضرت نماز می گزارد و یهودیان و مسیحیان او را می بینند و به او و حضـرت مهدی ایمان می آورند. این مطلب، نه تنها در کتب حدیثی شیعیان، که در کتب اهل سنّت نیز نقل شده است. در روایتی از رسول خدا می خوانیم: «چه وضعیتی خواهید داشت هنگامی که پسر مریم در میان شما نازل شود، و [در آن هنگام،] امام شما [یعنی حضرت مهدی ]، از شما [مسلمانان] باشد؟» در روایت دیگری از پیامبر گرامی می خوانیم: «عیسی بن مریم فرود می آید و فرمانروای مردم [حضرت مهدی] به او می فرماید: برای ما نماز بخوان. او می گوید: نه؛ برخی از شما بر بعضی دیگر امیر و فرمان روا هستید [یعنی شما امیر مردم هستید و از آنان برترید]، و این لطف خاص خدا بر این امّت است [که پیشوایانشان بر پیشوایان امّت های دیگر برتری دارند].»

🔰 صفحه ۱۰۴ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091718 753

نکته تفسیری صفحه ۱۰۴ :

مهمترین راه ارتباط خدا با مردم:

پیروان تمام ادیان آسمانی معتقدند که خداوند با پیامبران خود ارتباط ویژه ای داشته است؛ ارتباط رمزگونه ای که با جان و روح آنان برقرار میشده، و بدین وسیله پیام های خدا به آنان می رسیده است. این ارتباط ویژه، «وحی» نام دارد. بر اساس آیه‏ ی 51 سوره‏ ی شوری، وحی خدا به پیامبران، به سه صورت بوده است:
1ـ ارتباط مستقیم بدون واسطه؛ مانند سخن گفتن خدا با پیامبر اسلام در شب معراج؛
2ـ وحی با واسطه؛ مانند سخن گفتن خدا با حضرت موسی به واسطه ی درخت؛
3ـ وحی به وسیله ی فرشته که در مورد بیشتر پیامبران بدین صورت بوده است.

قرآن کریم نیز به واسطه‏ ی فرشته وحی یعنی جبرئیل امین بر پیامبر نازل شده است.
در میان راه هایی که انسان برای دریافت حقیقت دارد، وحی، دقیق ترین آن هاست؛ زیرا ممکن است مطالبی که انسان از راه حواس پنجگانه درمی یابد، به سبب خطا یا نقص آن حواس، با اشتباه همراه باشد؛ مانند خطای دید. همچنین مطالبی که از راه عقل و استدلال های عقلانی به دست می آید، از خطا و اشتباه مصون نیست. بزرگترین دلیل این مطلب، تغییر نظریات دانشمندان و فلاسفه در طول تاریخ است. امّا شخصی که پیامبر برگزیده ی خداست، از سوی خدا به شدّت محافظت می¬شود تا وحی را به طور کامل دریافت کند و همان را به مردم برساند و خود نیز به آن عمل کند. به این محافظت الهی، «عصمت» گفته می شود، و به همین سبب، پیامبران معصوم هستند. بدین ترتیب، پیام های خدا -که حقیقت محض است ـ دقیق و کامل به بندگانش می رسد. در اینجا ممکن است این سؤال طرح شود که چگونه ادعای پیامبران را در مورد دریافت وحی و ارتباط با عالم ملکوت باور کنیم. در پاسخ باید گفت که چگونگی دریافت وحی را خود پیامبران می دانند و ما از آن حالت خبر نداریم؛ ولی از دلایل و نشانه هایی که آن پیامبر برای اثبات ادعایش می آورد، به راست گویی او ایمان داریم. آن دلایل، «معجزات» اوست که مردمِ دیگر از انجام آن عاجزند. قرآن، آخرین و کامل¬ترین وحی خداست که بر قلب بهترین بنده¬ی او یعنی حضرت محمد بن عبدالله نازل شده است. با وفات پیامبر، پدیده‏ی وحی به اتمام رسید و دیگر وحیی نازل نخواهد شد. البته بر اساس روایاتی که از امامان به ما رسیده، آنان سخن فرشتگان خدا را می شنوند؛ ولی این مطلب با دریافت وحی تفاوت دارد که ویژه‏ ی پیامبران خداست.

🔰 صفحه ۱۰۵ مصحف شریف سوره مبارکه نساء
IMG 20230627 091807 555

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۰۵ 🌷

✅بزرگ ترین انحراف مسیحیت:

پس از عروج حضـرت مسیح به آسمان، مدّعیان پیروی از آن پیامبر، دچار انحرافات متعدّدی شدند:
کتاب آسمانی خود را تحریف کردند و بسیاری از دستورهای پیامبر خدا را به فراموشی سپردند؛ امّا در میان انحرافاتی که جهان مسیحیت به آن گرفتار شد، هیچیک بدتر از اعتقاد به «تثلیث» نیست؛ یعنی خرافه مشهور «پدر، پسر و روح القدس». بر اساس این تفکّر، در عین این که خدا یکی ست، به سه صورت ظهور یافته و در شخصیت سه موجود نمایان شده است که به هر یک از آن ها، «اقنوم»،و به همه‏ی آنان، «اقانیم ثلاثه» گفته می شود. پدر، اقنوم وجود؛ پسر، اقنوم علم؛ و روح¬القدس، اقنوم حیات است. این اقانیم سه گانه، در عین سه گانگی، یکی هستند، و در عین یکی بودن، سه تا! اینجاست که مسیحیان خود را با یک مطلب غیر معقول مواجه می بینند؛ زیرا معادله‏ی «3=1» را هیچ کودک دبستانی هم نمی¬تواند بپذیرد.
به همین علت، آنان می¬گویند که این مسأله را عقل نمی¬تواند درک کند و تنها با دل و جان باید آن را پذیرفت! از اینجا مسأله‏ی بیگانگی «مذهب» با «منطقِ عقل» شروع می¬شود و مسیحیت را به این اندیشه‏ی خطرناک می¬رساند که دین، جنبه‏ی عقلانی ندارد؛ بلکه صرفاً باید آن را با دل و جان پذیرفت؛ هرچند با اصول مسلّم عقلانی مخالف باشد. همین تفکّر باعث شد که در چند قرن گذشته، در جهان غرب، دین از صحنه‏ی زندگی رخت بربندد و به یک امر تشریفاتی تبدیل شود. البته مطلبی که با عقل سازگار نباشد، مایه‏ی پیشرفت و تکامل انسان نخواهد شد؛ بلکه او را در سرزمین نادانی نگه می دارد. قرآن کریم بارها اعتقاد آلوده‏ی تثلیث را نقد کرده و آن را تفکّری کفرآمیز شناسانده است. از نظر قرآن، مسیح، بنده‏ی پاک و شایسته‏ی خدا، و نخستین و مهم ترین دعوت او، دعوت به توحید و یکتاپرستی بوده است. بررسی های تاریخی نشان می دهد که منشأ این انحراف در میان مسیحیان، ارتباط آنان با اقوام مشـرک و بت پرستی همچون مردمان روم، چین، هند، مصـر و... بوده که اندیشه های آنان کم کم در میان مسیحیان گسترش یافت و به عنوان اعتقاد دینی آنان و به صورت تثلیث مطرح شد.

🔰 صفحه ۱۰۶ مصحف شریف
سوره های مبارکه نساء
IMG 20230627 091909 806

برگزیده تفسیر نمونه:

این آیه مقدار ارث برادران و خواهران را بیان می‏کند، و همان‏طور که در اوایل این سوره در تفسیر آیه 12 گفتیم در باره ارث خواهران و برادران، دو آیه در قرآن نازل شده است یکى همان آیه 12 که ناظر به برادران و خواهران «مادرى» است، و دیگر آیه مورد بحث که در باره خواهران و برادران «پدرى و مادرى» یا «پدرى تنها» سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «از تو در این باره سؤال مى‏کنند، بگو:
خداوند حکم کلاله (برادران و خواهران را) براى شما بیان مى‏کند» (یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ).
سپس به چندین حکم اشاره مى‏نماید:
1- «هر گاه مردى از دنیا برود و فرزندى نداشته باشد و یک خواهر داشته باشد نصف میراث او به آن یک خواهر مى‏رسد» (إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ). برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 484
2- و اگر زنى از دنیا برود «و فرزندى نداشته باشد و یک برادر (برادر پدر و مادرى یا پدرى تنها) از خود به یادگار بگذارد تمام ارث او به یک برادر مى‏رسد» (وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ).
3- «اگر کسى از دنیا برود و دو خواهر از او به یادگار بماند دو ثلث از میراث او را مى‏برند» (فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ).
4- «اگر ورثه شخص متوفى، چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بیشتر) تمام میراث او را در میان خود تقسیم مى‏کنند بطورى که سهم هر برادر دو برابر سهم یک خواهر شود» (وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ).
در پایان آیه مى‏فرماید: «خداوند این حقایق را براى شما بیان مى‏کند تا گمراه نشوید و راه سعادت را بیابید (و حتما راهى را که خدا نشان مى‏دهد راه صحیح و واقعى است) زیرا به هر چیزى دانا است» (یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ)
 
آخرین ویرایش:
بالا