دیشب اتفاق باورنکردنی برام پیش اومد فکر میکنم تنم ریس ریس میشه ...

  • نویسنده موضوع مهرانه عسلی : )
  • تاریخ شروع
مهرانه عسلی : )

مهرانه عسلی : )

ارزشمند
تاریخ ثبت‌نام
16/11/22
نوشته‌ها
2,019
پسندها
2,591
امتیازها
113
مدال ها
4
هرچیزی امکانش هست، باور میکنم. 💚
شما باور میکنید من دوستی دارم که تو 12 سالگی قدرت عجیبی بهش داده شده و از اونوقت... میتونه با ارواح ارتباط برقرار کنه، کاملا خودبخودی؟
:)
شما خودتون دیدید ؟؟
ارواح یا جن ؟؟؟
ارواح های سرگردون که دوستتتون باهاشون ارتباط برقر میکنه یکمی خطرناکن
 
مهرانه عسلی : )

مهرانه عسلی : )

ارزشمند
تاریخ ثبت‌نام
16/11/22
نوشته‌ها
2,019
پسندها
2,591
امتیازها
113
مدال ها
4
دقیقا متوجه نشدم که چی شد
منم یبار برام پیش اومده روحم از بدنم خارج شد در لحظه و وارد جسمم شد ولی من داشتم روحمو میدیدم🤕
ببین بلند شدم برم به مامانم بگم یکی زنگ ایفون وزده یهو از زمین بلند شدم بعد خیلییی اروم اومدم پایین به صورت دراز کش
ولی نمیتونستم حرف بزنمو خواهرمو صدا بزنم که همچین چیزی والسه من پیش اومده
بعد یه چند دقیقه خودم بلند شدم رفتم رو تختم
اگر یک درصد روح خودم بود اینطوری شد من اصلا جسممو ندیدم
 
مهرانه عسلی : )

مهرانه عسلی : )

ارزشمند
تاریخ ثبت‌نام
16/11/22
نوشته‌ها
2,019
پسندها
2,591
امتیازها
113
مدال ها
4
من یه مدت عصبی بودم و فکر زیاد میکردم..تو موقعیت خواب و بیداری بودم..چشام باز میشدن..بدنم اصلا تکون نمیخورد..بدنم سنگین بود..انگاری یکی روم افتاده..حرف نمیتونستم بزنم..فقط صحبت ها و رفت و آمد ها رو میدیم..از منا مردم میگن بختک..ولی بختک نیست
قضیه تو که ترسناک تره!
من یه مدت به قول مامانم جن زده شدم نصف شبی چشام باز میشد دور چشام که سفیده اونا قرمز میشد میخواستم برم حموم یا یهویی به خواهرم زل میزدم هرجا میرفت نگاش میکردم ....ولی میخوابیدم بلند میشدم اصلااا هیچی یادم نبود
احتمالن یا از خستگی زیاده یا درخوابو بیداری بودی ویا فکرتم درگیر باشه بیعض اتفاقت می افته .واسه من یه بار افتاده .بود که هم فکرم درگیر بود همم خیلی خیلی خسته بودم چن روز بود که نخوابیده بودم.وقت کارم بود خواهرم منو داشت صدا میزد که برم سر کار ولی به گفته خواهرم که میگفت قاطی کرده بودی ولسه خودت میخندیدی اتفاقات عجیب .اونم ترسیده بود درو بسته و رفته منم که باز خولبم برده بود بعد که از خواب بیدار شدم واسم تعریف میکرد.ولی من هیچی یادم نمیومد
نه خسته نبودم فقط زیاد عصبی بودم بعدظهرشم خوابیده بودم
حس میکنم شما و من یمی شبیه هم بودیم .......میشه از خواهرتون بپرسید رنگ چشمات ون چه رنگی بود ؟؟؟؟یعنی دور رنگ سفیدی چشماتون قرمز بوده یا نه ؟؟
 
مهرانه عسلی : )

مهرانه عسلی : )

ارزشمند
تاریخ ثبت‌نام
16/11/22
نوشته‌ها
2,019
پسندها
2,591
امتیازها
113
مدال ها
4
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,047
امتیازها
113
مدال ها
12
خسته و مریض نبودم فقط خیلی اعصابم بهم ریخته بود
شاید باورنکنی ولی من 5 ساعت ونیم تو تخت بودم شاید خوابم ببره ..خوابیدم یهو اینطوری شدم
عزیزم برای من زیاد پیش اومده .آدمها تو عالم خلسه امکان داره خیلی چیزها راهم ببینند ولی بعضیها با بیدار شدن فراموش می کنند وبعضیها نه.
 
ساره

ساره

کاربر نمونه
Ms
تاریخ ثبت‌نام
9/10/22
نوشته‌ها
444
پسندها
1,060
امتیازها
93
مدال ها
6
جنسیت
خانم👩
:)
شما خودتون دیدید ؟؟
ارواح یا جن ؟؟؟
ارواح های سرگردون که دوستتتون باهاشون ارتباط برقر میکنه یکمی خطرناکن
من در کودکی روح دیدم که از مابین در رد میشد و می رفت تو آشپزخونه کلی چیز بر میداشت مدام در رفت و آمد بود... داداشم که تقریبا همسنم بود.. اونوقت 7..8..ساله بودیم صداش کردم اونم میبینه یا فقط من میبینم... اونم میدید، دوتاییمون از ترس وحشت کردیم، نیمه های شب بود... بعد ترسون لرزون رفتیم پدر بیدار کردیم و بقیه... اونا باور نکردن... مارو بردن تو آشپزخونه و گفتن ببینید چیزی کم نشده... اما خداشاهده هردومون دیدیم.


دوستم این قدرت دارن، ارواح سرگردون نمیدونم... اما روح پدرم دیدن بدون اینکه هیچوقت از نزدیک دیده بوده باشن و برام پیام آوردن از ایشون، همینطور چند اتفاق دیگه، شاید در فرصت مناسب تاپیک بزنم و از قدرت خارق العادشون بگم.
 
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
قضیه تو که ترسناک تره!
من یه مدت به قول مامانم جن زده شدم نصف شبی چشام باز میشد دور چشام که سفیده اونا قرمز میشد میخواستم برم حموم یا یهویی به خواهرم زل میزدم هرجا میرفت نگاش میکردم ....ولی میخوابیدم بلند میشدم اصلااا هیچی یادم نبود

نه خسته نبودم فقط زیاد عصبی بودم بعدظهرشم خوابیده بودم
حس میکنم شما و من یمی شبیه هم بودیم .......میشه از خواهرتون بپرسید رنگ چشمات ون چه رنگی بود ؟؟؟؟یعنی دور رنگ سفیدی چشماتون قرمز بوده یا نه ؟؟
من یه چند وقت اینجوری بودم😂خیلی اینجوری شدم..ذهنما آروم کردم خوب شدم..ولی خداییش زبونم که بند بود..تو دلم صلوات میفرستادم از اون وضعیت خارج بشم..۲۰ ۳۰ تا که میفرستادم..از اون وضعیت خارج میشدم..ولی خیلی بد بود
 
اعتصامی

اعتصامی

هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
22,877
پسندها
22,619
امتیازها
113
مدال ها
6
مهرانه جان خیلی ماجراها هست که باور پذیر نیست ولی واقعیت دارن
من گاهی روی دیوار یه متن هایی می بینم به زبان عربیه فکر کنم
خواب نیستم کاملا بیدار و هوشیارم
این متن‌ها غیب میشن
 
فرشتهm71

فرشتهm71

As free as the ocean فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/1/23
نوشته‌ها
1,349
پسندها
2,294
امتیازها
113
مدال ها
13
گاهی پیش میاد همچین حالتی بین خواب و بیداری
 

موضوعات مشابه

بالا