A
ali.hunter
Mr
کاربر اخراج شده
- تاریخ ثبتنام
- 5/10/22
- نوشتهها
- 2,119
- پسندها
- 5,646
- امتیازها
- 115
- مدال ها
- 1
- جنسیت
- آقا👨
نیمه شب آواره و بی حس و حال
در پیم سودای جامی بی زبان
از جدایی یک دو سالی میگذشت
یک دو سالی رفت و برنگشت
دوستی با هر که کردم خسته مادر زاد شد
اشیان هر جا نهادم لانه صیاد شد
آن رفیقی که با خون جگر پرودشم من
عاقبت خنجر کشید و بر سرم جلاد شد
از بخت بدم آیینه فروش شهر کوران شدم
اما سکوتی کردم سنگینتر از فریاد
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدن
تا که مردیم همگی یار شدن
قدر آن شیشه بدانید که هست
نه در آن موقع که افتاد شکست
♣🎀♣
در پیم سودای جامی بی زبان
از جدایی یک دو سالی میگذشت
یک دو سالی رفت و برنگشت
دوستی با هر که کردم خسته مادر زاد شد
اشیان هر جا نهادم لانه صیاد شد
آن رفیقی که با خون جگر پرودشم من
عاقبت خنجر کشید و بر سرم جلاد شد
از بخت بدم آیینه فروش شهر کوران شدم
اما سکوتی کردم سنگینتر از فریاد
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدن
تا که مردیم همگی یار شدن
قدر آن شیشه بدانید که هست
نه در آن موقع که افتاد شکست
♣🎀♣
آخرین ویرایش توسط مدیر: