کاجول
کاربر شهروند
- تاریخ ثبتنام
- 15/10/22
- نوشتهها
- 4,141
- پسندها
- 6,047
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 12
مردی از خانه اش راضی نبود،
ازدوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.
دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته،
تراس بزرگ مشرف به کوهستان،
اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.
صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت:
این خانه فروشی نیست،
در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی.
دوستش گفت
این همون خونه خودته
منتها اطرافشو و با دید باز اونو ندیدی
خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودنشان عادت کرده ایم،
مثل سلامتی، پدر ، مادر، دوستان خوب
و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.
ازدوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد.
دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته،
تراس بزرگ مشرف به کوهستان،
اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع.
صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت:
این خانه فروشی نیست،
در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی.
دوستش گفت
این همون خونه خودته
منتها اطرافشو و با دید باز اونو ندیدی
خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودنشان عادت کرده ایم،
مثل سلامتی، پدر ، مادر، دوستان خوب
و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم.