شعر عاشقانه

  1. اعتصامی

    دریا کجا و بـــــــاغ کجا؟ سهم من کجا؟ من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی

    در من دوباره زنده شده یـاد مبهمی دنیا قشنگ تر شده این روزها کمی گفتم کمی؟ نه! خیلی- یک کم برای من یعنی زیــــــــــاد یعنی همسنگ عالمی دریا کجا و بـــــــاغ کجا؟ سهم من کجا؟ من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی ای عشق چیستی تو که هرگاه می رسی احساس می کنی که دلیری کــه رستمی مثل اساس فلسفه و...
  2. اعتصامی

    به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست

    به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست همیشه دوستت دارم - به جان مادرم - اما تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست به لطف طعم لب های تو شیرین می شود شعرم غزل را با عسل می آورم ، هرچند لازم نیست مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری بپوشان...
  3. اعتصامی

    به شب و پنجره بسپار که برمی‌گردم عشق را زنده نگه دار که برمی‌گردم

    به شب و پنجره بسپار که برمی‌گردم عشق را زنده نگه دار که برمی‌گردم بس‌کن‌این‌سرزنشِ «رفتی‌و بدکردی»را دست از این خاطره بردار که برمی‌گردم دو‌سه‌روزی‌هم ــاگر چندــ تحمل‌سخت است تکیه کن بر تن دیوار که برمی‌گردم بین ما پیش‌تَرَک هر سُخنی بود گذشت عاشقت می‌شوم این بار که برمی‌گردم...
  4. یلدا

    متن کامل شعر بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟

    بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت می دانم خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق فقط از...
بالا