یکی یدونه
وطن یار
- تاریخ ثبتنام
- 31/12/23
- نوشتهها
- 2,292
- پسندها
- 645
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 12
عجب حلوای قندی تو مولانا 🔴با معنی
عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی
عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو
دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه میخوانی؟
عجب حلوای قندی تو، امیر بیگزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی
عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی
ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی
ز بیخشمی و بیکینی، به غفران خدا مانی
زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه
زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی
زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان
همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی
به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی
یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان
ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی
دهان عشق میخندد، دو چشم عشق میگرید
که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی
مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن
کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن
توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی
که سلطانالسلاطینی و خوبان جمله طغرایی
حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی
کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟!
جهان را گر بسوزانی، فلک را گر بریزانی
جهان راضیست و میداند که صد لونش بیارایی
شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون
زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که میآیی
بیا، پهلوی من بنشین، که خندیم از طرب پیشین
که کان لذت و شادی، گرفت انوار بخشایی
به اقبال چنین گلشن، بیاید نقد خندیدن
تو خندانروتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی
توی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل
بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی
توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد
تصرفها فرو ریزد به مستی و به شیدایی
تو ما باشی مها ما تو، ندانم که منم یا تو
شکر هم تو، شکر خا تو، بخا، که خوش همی خایی
وفادارست میعادت، توقف نیست در دادت
عطا و بخشش شادت، نه نسیهست و نه فردایی
معنی شعر
به صورت کلی نمی توان به صراحت گفت که این شعر برای چه کسی سروده شده چون در قسمتی که می گه زیر لب چه می خوانی می تواند منظورش به آشنایی مولانا و جناب شمس باشد که از روی آب می خواستند بگذرند و جناب شمس به مولانا گفت یا شمس بگو از روی آب بگذر و مولانا یا شمس گفت از روی آب گذشت ولی وقتی دقت کرد دید جناب شمس یا علی می گویند و او شروع به یا علی گفتن کرد در آب غرق شد که جناب شمس به او گفت تو هنوز شمس را نشناختی چه برسد علی را.از طرف دیگر می تواند اشاره داشته باشد به هزار رکعت نماز مستحبی حضرت علی که در حین حفر چاه می خوانند.
در جای دیگر اشاره می کند به خبیر از جمله غیبها که حضرت علی می فرمایند من اول و آخر و باطن و ظاهر هستم و بر همه چیز آگاهم
و صفاتی دیگر که در وصف هر دو می تواند به کار رفته باشد
پس به نظرم نمی توان به راحتی نظر داد و این ویژگی شعر است که هرکس محبوب خود را در نظر می گیرد.
و من با شنیدن امیر بی گزند فقط و فقط محبوبم امیرالمومنین این امیر بی مانند را تجسم می کنم.