وقتی میرفتم روستا........

  • نویسنده موضوع میکائیل
  • تاریخ شروع
میکائیل

میکائیل

Male
تاریخ ثبت‌نام
17/2/23
نوشته‌ها
2
پسندها
54
امتیازها
13
جنسیت
یادمه بچه که بودم وقتی میرفتم به مسجد روستا، پیرمردِ بزرگِ روستامون بهم میگفت پسرم هیچ وقت از سختی ها و رنج ها و تلاش کردن ها فرار نکن تا بتونی حقیقت این عالم رو درک کنی..اون زمان درکِ حرفش برام سخت بود و سال ها گذشت و رنج و سختی و دردِ زیادی توی زندگی کشیدم تا متوجه حرفِ اون پیرمرد شدم.....تموم سختی ها و رنج های زندگی کمکِ خدا هستند که ما رو به یک آرامش و شادی و سعادتِ واقعی میرسونن....دردها و رنجها منو به یک آرامش عمیقی رسوند که اِنقدر شوق زندگی و شادی درونم زیاد هست که گاهی جسمم کِشش اونو نداره......از سختی های زندگی فرار نکنید و ناراحت نباشید چون خوشبختی و نورالهی از دلِ همین رنج ها بیرون میاد.....



دعایِ پیرِ مُغان وردِ صبحگاهِ من است
جز این خیال ندارم خدا گواهِ من است

IMG 20230310 002341 249
 
بالا