ظلم پذیری!!....

  • نویسنده موضوع نوری.
  • تاریخ شروع
نوری.

نوری.

Mr
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
6/10/22
نوشته‌ها
704
پسندها
507
امتیازها
93
مدال ها
3
جنسیت
آقا👨
ظلم پذیری!!

روزی روزگاری شیری جوان حاکم جنگل شد و یک روباه پیر وزیر و مشاور او بود که در حیله گری شهرت بی نهایت داشت.
حیوانات جنگل پدر حاکم جوان را که بر آنان حکومت می کرد، به قتل رساندند و به خاطر وعده بازگشت آب به رودخانه و برکه های جنگل ، پسر او را حاکم کردند . شیر جوان سد پشت قصر را باز کرد و آب به رودخانه و همه برکه ها آمد و حیوانات شادمان ماه های اول حکومت شیر جوان در کنار هم کار می کردند و از زندگی لذت می بردند.

روزی شیر به روباه گفت : ای وزیر، این حیوانات زمان پدرم مالیات نمی دادند و همیشهاز آذوقه قصر پدرم برای زمستان غذای مجانی دریافت می کردند و دیدی چه بر سر او آوردند و به قتل رساندند. آب سد قصر دارد تمام می شود و اگر خشکسالی شود، ما خودمان چه کنیم و دوباره حیوانات بر علیه ما توطئه می کنند و مرا به قتل می رسانند.


روباه پیر رو به شیر کرد و گفت : سلطان جوانم، من این حیوانات را به خوبی می شناسم ، اگر به روشی که من می گویم حکومت کنی، تا آخر عمر حاکم جنگل خواهی بود؛ چون این حیوانات اگر در رفاه و آسایش باشند، دوباره بر علیه حاکم توطئه می کنند.

شیر گفت: پس روش کار تو چیست ای روباه پیر؟
روباه جارچیان را به وسط جنگل فرستاد وبه آن ها گفت که جار بزنند و بگویند:

بابت کمک به آبادانی جنگل از این به بعد باید هر ماه یک سکه به صندوق قصر مالیات دهید .

چند ماه گذشت و به خاطر آبادانی همه حیوانات مالیات دادند . وقتی دیدند هیچ کاری از سوی قصر برای جنگل انجام نشد، دو تا از حیوانات اعتراض کردند و شکایت نمودند . روباه به مامورین دستور داد آن ها را دستگیر کنند. چون به شیر حاکم جوان تهمت کم کاری زدند، در حضور بقیه حیوانات سر آن ها را از تن جدا کنند !

شیر به روباه گفت: چه کار می کنی؟ حیوانات خشمگین می شوند و به قصر حمله می کنند .

روباه گفت : سلطان جوانم ! من این حیوانات را خوب می شناسم، کارتان نباشد ، حکم اجرا شد و رعب وحشت در بین حیوانات به وجود آمد.
بعد از چند وقت روباه دستور داد از این پس هر هفته باید یک سکه به قصر مالیات دهند . حیوانات معترض شدند؛ ولی از ترس هیچ شکایتی نکردند و مالیات را پرداخت کردند . روباه باز به حیوانات دستور داد هفته ای سه سکه باید مالیات دهید ، سه تا از حیوانات فقیر شکایت کردند که این چه وضعی است ؟ شیر دارد ظلم می کند . روباه سریعا دستور داد معترضان را به خاطر توهین به حاکم جنگل را زندانی کنند ، حیوانات دیگر سکوت کردند.
روباه مالیات را هفته ای هفت سکه اعلام کرد و هر حیوانی اعتراض می کرد، به جرم توهین به سلطان جنگل زندانی یا اعدام می کرد . شیر جوان با سکه هایی که حیوانات داده بودند، یک قصر بزرگ و مجلل ساخت و آب را هم بر روی حیوانات بست.
حیوانات به سختی کار می کردند و هر چی در می آوردند، خرج شکم خودشان و مالیات نمی شد و همه در غم و اندوه بودند و از ترس سلطان و اعدام نشدن اعتراض و شکایت نمی کردند و فقط در دل خود را نفرین می کردند که چرا توطئه کردند و شیر پدر را به قتل رساندند.

روباه در دم مرگ به شیر گفت:

اگر می خواهی همیشه حاکم بمانی، حیوانات را در غم و گرفتاری نگه دار و همیشه آن ها را بترسان که اگر شکم شان سیر شود، تو را خواهند کشت!
 

موضوعات مشابه

اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
57
اعتصامی
اعتصامی
آیسان
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
100
آیسان
آیسان
پ
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
59
پرند اسکارف
پ
بالا