شاهدخت
👸
پرنسس وطن وی
- تاریخ ثبتنام
- 5/10/22
- نوشتهها
- 7,299
- پسندها
- 10,250
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 16
سوره نساء _ تفسیر کامل سوره نساء آیه ۱ تا ۱۷۶ _ تفسیر صفحه ۷۷ تا ۱۰۶ قرآن کریم
🔰 صفحه ۷۷ مصحف شریف سوره مبارکه نساء 🌺نکته تفسیری صفحه ۷۷:🌺 مهریه: یكی از سنتهای پیامبر اسلام صلوات الله علیه پیوند ازدواج است. این پیوند مبارك، قوانین و آداب و رسومی دارد كه قرآن و پیشوایان دین آنها را برای ما توضیح دادهاند. از جمله ی آداب و رسوم ازدواج، مهریه است. مهریه، پول یا چیز...
vatanv.ir
🌷🌸نکته تفسیری صفحه ۱۲۸🌷🌸
تأثیر گناه در زندگی:
بدون شک همه ی ما می دانیم که زندگی پس از مرگ، بر اساس کارهای ما شکل می گیرد و همه ی ما به سبب اعمال خوب و بدمان، در آخرت به پاداش و کیفر می رسیم. از آیات قرآن نیز استفاده می شود که انجام کارهای خوب یا دست زدن به گناه، علاوه بر تأثیر آخرتی، اثر مستقیمی بر زندگی دنیایی ما نیز دارد؛ هرچند ممکن است ما متوجّه آن نشویم. به همین علّت، قرآن کریم و پیشوایان دین، پرده از این قانون ناپیدای هستی برداشته و ما را از آن آگاه کرده و به یاد انسانها آورده اند که مبادا گمان کنند انجام گناهان هیچ تأثیری در زندگی دنیایی شان ندارد. مثلاً همین آیه بیان می کند که در گذشته، اقوام و ملل بسیاری زندگی می کرده اند که در زمین امکانات و وسایل رفاهی فراوانی در اختیارشان بوده است. بارانِ خوبی بر آنان می بارید و رودهای زیادی از سرزمین هایشان عبور می کرد و به برکت نعمت های خدا، راحت و آسوده زندگی می کردند؛ ولی به جای شکر این نعمت ها و اطاعت از خدا، نافرمانی می کردند و مرتکب گناهان و کارهای زشت می شدند. خدا نیز به سبب گناهانشان آن نعمت ها را از ایشان گرفت، آنان را هلاک کرد و نسل دیگری از انسان ها را به جایشان قرار داد.
بر اساس روایات اهلبیت نیز انجام گناهان، علاوه بر کیفر اخروی، باعث تباه شدن نعمت های مادّی و معنوی و محرومیت انسان از لطف خدا می شود. از پیامبر اسلام روایت شده است:
«از گناه بپرهیزید؛ زیرا خیر و برکت را نابود می کند. گاهی انسان مرتکب گناهی می شود و به سبب آن، دانشی را که پیشتر داشته، فراموش می کند. گاهی انسان گناه می کند و به سبب آن، از نماز شب محروم می شود. گاهی انسان گناه می کند و به سبب آن، از رزق و روزی محروم میشود؛ در حالی که قرار بوده به آسانی و گوارایی به او برسد.»
در مقابل، کارهای خوب، علاوه بر پاداش اخروی، باعث خیر و برکت در زندگی دنیایی انسان می شود. خداوند در آیه ی 96 سورهی اعراف می فرماید:
«اگر ساکنان شهرها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، بی شک ما خیر و برکت را از آسمان و زمین بر آنان فرو می فرستادیم.» آری، این حقیقتی است که نه تنها در کم یا زیاد شدن رزق و روزی و خیرات و برکات مؤثّر است، بلکه در کم یا زیاد شدن عمر نیز تأثیر دارد. در روایتی از امام صادق می خوانیم:
«کسانی که به سبب گناهان می میرند، بیشتر از کسانی هستند که به علّت رسیدن اجلشان از دنیا می روند، و کسانی که عمرشان برای نیکوکاری طولانی می شود، بیشتر از کسانی هستند که عمر طبیعی می کنند.»
🔰 صفحه ۱۲۹ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۹ تا ۱۸
🎋🌸نکته تفسیری صفحه ۱۲۹🎋🌸
برطرفکننده ی مشکلات اوست:
نخستین و مهم ترین دعوت پیامبران الهی، دعوت به توحید و یگانه پرستی بوده است؛ به اینکه آفریدگار جهان، خدای یگانه است و تدبیر و اداره ی هستی نیز به دست اوست. بر اساس تعالیم پیامبران، ذره ذره ی جهان هستی، زیر نظر خدا قرار دارد. وجود تمام ستارگان و سیاره ها، نورافشانی خورشید، حرکت ماه و زمین، بارش باران، جنبش جنبندگان، رشد و تقسیم سلول های جانوران، حرکت الکترون و پروتون به دور هسته ی اتم و حتّی ریزتر از آن، به خواست خدا انجام می گیرد و هیچ حرکتی در جهان بدون اراده ی او صورت نمی پذیرد. انسان نیز که یکی از موجودات این جهان است، روزی به دنیا می آید و روزی از دنیا می رود و در طول زندگی اش با مشکلاتی مانند بیماری و فقر مواجه می شود.
در نگاه نخست، این مشکلات، نتیجه ی علّت هایی هستند که برای انسان مشخّص است. مثلاً بیماری، به علّت وجود میکروب و ویروس ایجاد میشود، و فقر به سبب بروز قحط یا جنگ پدید می آید. انسان نیز به طور طبیعی دنبال برطرف کردن مشکلاتش می رود؛ با میکروب ها می جنگد و اسباب قحط و جنگ را برطرف می کند. در این تلاش و کوشش امّا معمولاً این حقیقت بسیار مهم از چشمان انسان پوشیده می ماند که این مشکلات، در جهانی پدید آمده که متعلّق به خداست و اسباب برطرف کردن آن ها نیز تنها با اجازه ی خدا اثر خود را می گذارد. یعنی انسان برای رفع بیماری خود، دنبال دارو می رود و آن را مصرف می کند؛ ولی باید بداند که دارو تنها به خواست خدا اثر می کند و شفابخش اصلی، خود خداست، و نه دارو. ما برای بریدن گوشت از چاقو استفاده می کنیم؛ ولی باید بدانیم که چاقو هم به خواست خدا می بُرَد، و اگر او نخواهد، چاقوی تیز ابراهیم بر گلوی نازک اسماعیل اثر نخواهد گذاشت. خداوند در این آیه به یاد انسانها آورده که اگر او آنان را با مشکلات و سختی های زندگی امتحان می کند، یا به سبب بی توجّهی خودشان یا ظلم و ستم دیگران گرفتار می شوند، هیچ کس جز او نمی تواند گرفتاری آنان را رفع کند؛ به عکس، اگر همه ی عالم بخواهند به کسی نفعی برسانند، جز با اراده ی او قادر به چنین کاری نیستند.
«اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای».
در این حال، انسان پیش از هر کاری و بیش از تکیه بر هر نیرویی، به قدرت اصلی جهان توجّه می کند و به نیروی او دل می بندد؛ آنگاه با توکّل به او، برای باز کردن گره از کارش، گام بر می دارد. اکنون درمی یابیم که چرا خداوند در آیات 23 و 24 سوره ی کهف به پیامبر می فرماید:
«هرگز در باره ی کاری مگو که من فردا آن را انجام می دهم؛ مگر اینکه بگویی: اگر خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن «ان شاء الله» را] فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن [و آن را بگو].»
از این رو، پیشوایان دین تأکید کرده اند که برای انجام هر کاری، حتماً «ان شاء الله» بگوییم، و اگر فراموش کردیم و سپس به یاد آوردیم، آن را به زبان آوریم و در دل ایمان داشته باشیم که هر کاری تنها با اراده و خواست خدا انجام می شود.
🔰 صفحه ۱۳۰ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۱۹ تا ۲۷
🌈نکته تفسیری صفحه ۱۳۰🌈
لجاجت؛ بزرگترین مانع هدایت:
کودکی را تصور کنید که در هوای سرد زمستان خیس شده است و باید لباسش عوض شود. مادرش می خواهد لباس جدیدی بر تن او کند؛ ولی کودک به خاطر تصاویر زیبای لباسِ خیس شده اش نمی خواهد آن را از تن خود در آورد! مادر برای او توضیح می دهد که ممکن است بیمار شود؛ ولی کودک انگار سخنان مادرش را نمی شنود و با فریاد و زاری، مانع کار مادر خود می-شود و تنها به «خواسته ی خود» فکر می کند، و نه آنچه «درست» است. سرانجام کودک سرما می خورد و مجبور به چشیدن تلخی شربت و کشیدن درد سوزن آمپول می شود. گاهی اوقات، عالَم بزرگسالان نیز مانند دنیای کودکان می شود که در آن، افراد به ظاهر رشد یافته اند، و در حقیقت، کودکانی هستند که تنها قد و هیکلشان رشد کرده است، و نه عقل و درکشان.
قرآن کریم از مردم زیادی سخن می گوید که پیامبران بسیاری نزدشان آمدند و به خواست خدا معجزات خارق العاده ای به آنان نشان دادند: از میان سنگ های بی جان کوه، شتر ماده و کودکش را بیرون آوردند؛ عصای خشک و بی روح را به مار تبدیل کردند؛ در میان دریایی موّاج، راهی خشک باز کردند؛ مردگان را به زندگی باز گرداندند؛ ماه را به دو قسمت تقسیم کردند؛ کتابی آسمانی آوردند که تمام انسان ها از آوردن یک سوره ی مانند آن ناتوان هستند و... . از نظر عقل، طبیعی ترین برخورد با این معجزات، سر فرود آوردن و پذیرفتن آنهاست؛ ولی با کمال تعجّب می بینیم که گروه زیادی از مردم، این معجزات را دیدند و به جای ایمان آوردن، تنها بر مخالفت خود افزودند؛ درست مانند آن کودک که هر چه بیشتر پند می شنید، بیشتر لجاجت می کرد. حقیقت این است که انسان امیال و خواسته های فراوانی دارد که ممکن است برخی از این خواسته ها به ضرر او باشد. پیامبران از سوی خدا مأمور شده اند که راه سعادت را به انسان ها نشان دهند، و امکان دارد برخی از تعالیم آنان در ابتدا با خواسته هاي مردم مطابقت نداشته باشد. در اینجا اگر انسان ها از خواسته های خود چشم بپوشند و دست خود را در دست پیامبران بگذارند و راه آنان را طی کنند، پس از مدّت کوتاهی، چنان لذّت حرکت در مسیر سعادت حقیقی را می چشند که دیگر هیچ چیزی برای آنان مهم تر از انجام دستورهای خدا نخواهد بود؛ ولی اگر چشم خود را بر حقیقت ببندند و با پیامبران الهی لجاجت ورزند، کمکم پرده ای به روی چشمانشان می افتد که چیزی جز خواسته های زودگذرشان را نمی بینند، و به فرموده ی این آیه، «اگر تمام نشانه ها و معجزات الهی را ببینند، باز هم ایمان نمی آورند». آری، بزرگ ترین مفسّر قرآن، علی ع، چه زیبا در این باره فرموده است:
«هر کس [به ناروا] عاشق چیزی شود، آن چیز، چشمانش را کور و دلش را بیمار می کند. در آن حال، او با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود. خواهش های دل، پرده ی عقلش را دریده و دوستی دنیا دلش را میرانده است و او شیفته ی دنیا شده است. پس او بنده ی دنیاست ... [و بدین ترتیب دیگر] هیچ هشداری را نمی پذیرد و هیچ پندی را قبول نمی کند.»
🔰 صفحه ۱۳۱ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۲۸ تا ۳۵
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۳۱🌸
👈اگر خدا می خواست، همه را هدایت می کرد:
همه ی ما با معنا و مفهوم «اختیار» آشنا هستیم؛ زیرا هر روز که چشم باز می کنیم، تا هنگامی که به خواب می رویم، با این واقعیت زندگی می کنیم. ما با اختیارِ خود سخن می گوییم، راه می رویم، عبادت می کنیم، یا خدای ناکرده مرتکب گناه می شویم. تمام دادگاه ها و مجازات هایی که برای مجرمان تعیین می شود، بر اساس داشتن اختیار است، و اگر انسان ها مجبور به انجام جرم بودند، دیگر مستحقّ مجازات نمی شدند. آفریدگار بزرگ انسان ها نیز بارها به این ویژگی مخلوقاتش اشاره کرده و بیان فرموده است که انسان ها در انتخاب راه خیر و شرّ اختیار دارند و هیچ کس حتّی پیامبر او نمی تواند آن ها را به قبول دین الهی مجبور کند.
آری، این آفرینش خداست، و او خواسته است که انسان ها راه سعادت را با اختیار خود انتخاب کنند، و اگر می خواست، به آسانی می توانست تمام مردم را به آوردن ایمان و انجام کارهای خوب مجبور کند. از گذشته تاکنون اما برخی از افراد کافر، برای توجیه بی ایمانی و کارهای زشت خود، مغلطه می کنند و می گویند: «حتماً خدا خواسته است که ما بی ایمان باشیم، و اگر او می خواست، حتماً ما انسان خوبی می شدیم.»
قرآن بارها از این تفکّر جاهلان سخن گفته و آن را با صراحت تمام رد کرده و تنها بهانه و دستاویزی برای کفر و بی¬ایمانی شمرده است. این آیه نیز چنین اندیشهی آلوده و منحرفی را رد می¬کند و به پیامبر می¬فرماید: اگر پذیرفتن این واقعیت برای تو دشوار است که کافران، دین خدا را قبول نمی کنند، اگر می توانی در زمین معبری حفر کنی یا راهی برای صعود در آسمان بجویی و بدینوسیله معجزه ای برایشان بیاوری که آنان را به ایمان آوردن مجبور کند، این کار را بکن؛ ولی بدان که آفرینش خدا، مبتنی بر اختیار انسانهاست، و اگر خدا می خواست، خودش همهی مردم را مجبور می کرد که به راه راست هدایت شوند؛ ولی چنین اراده نکرده و خواسته است که مردم خودشان سرنوشت خویش را رقم بزنند؛ چرا که هدایت اجباری، نه ارزش محسوب می شود و نه انسان را لایق پاداش می کند. بنابراین چنین تفکّری از اساس غیر منطقی ست و کسی که این گونه فکر کند، انسان جاهل بی خردی است. البته روشن است که پیامبر اسلام هرگز چنین تفکّر نادرستی نداشته است؛ بلکه این آیه مانند آیات بسیار دیگر در ظاهر، خطاب به پیامبر، و در حقیقت، خطاب به مردم است. آری، اختیار، خواست قطعی خدا برای ما و البتّه بزرگ ترین عامل برتری ما بر موجودات دیگر است؛ زیرا پذیرش راه درست، هنگامی ارزشمند است که امکان انتخاب راه بد نیز وجود داشته باشد.
🔰 صفحه ۱۳۲ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۳۶ تا ۴۴
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۳۲🌸
سرانجام اندرزناپذیران:
خداوند، پیامبری از پیامبرانش را به سوی مردم می فرستد. او برای مردم دلایل روشن و معجزاتی می آورد؛ ولی بیشتر آنان به او ایمان نمی آورند و او را دروغگو می شمرند . خدای مهربان اما باز هم مهلت دیگری به آنان می دهد؛ مهلتی که به ظاهر تلخ و در حقیقت به سود آنان است. البته این فرصت، آمیخته با مشکلات و مصایب و بیماری هاست. آری، خدا آنان را به سختی های روزگار گرفتار می کند تا مگر به خود بیایند و از خواب سنگین غفلت بیدار شوند و دریابند که جهان، پروردگاری دارد و اسباب رهایی از مشکلاتشان تنها به دست اوست؛ پس به درگاه او بروند، با زاری و تضرع از او عذرخواهی کنند و بخواهند که مشکلاتشان را برطرف کند. اسف انگیز اینکه معمولاً چنین اتّفاقی نمی افتد؛ زیرا دل های مردم در پی لجاجت با حق و حقیقت سنگ می شود و پرده ای از تاریکی و ظلمت بر جانهایشان می افتد، و شیطان، کارهای زشتشان را در نظر آنان زیبا جلوه می دهد؛ به طوری که خود را درستکار می پندارند و نیازی نمی بینند که به درگاه خدا توبه و زاری کنند. به همین سبب، به جای زاری و تضـرع، با غرور و تکبّر می گویند: جای نگرانی نیست؛ گذشتگان ما نیز گاهی دچار این مشکلات می شدند! و بدین ترتیب، آخرین پل پشت سر خود را ویران می کنند. در این هنگام، یکی از قوانین الهی در مورد آنان اجرا می شود؛ یعنی مشکلات یکی پس از دیگری برطرف می شود و سختی ها جای خود را به نعمت ها می دهند. البته نه به سبب اینکه مورد لطف و بخشش خدا قرار گرفته اند، بلکه برعکس، دوران لطف و مهربانی تمام شده و خشم خدا به صورت نعمت های رنگارنگ جلوه کرده است!
گاهی آدمیان چنان غرق نعمت میشوند که به فرموده ی این آیه، «درهای همه چیز برویشان باز می شود». مردم از نعمت ها سرمست می شوند و با خود می گویند: دوران سختی ها گذشت و دنیا به کام ماست . پس دیگر ذرّه ای برای وعده ی پیامبران ارزش قائل نمی شوند؛ بلکه با این وضعیت جدید، آنان را دروغگو نیز می خوانند و ادعا می کنند که اگر آن وعده ها راست بود، ما در این نعمت ها غرق نمی شدیم، و بدین ترتیب، تمام روزنه های امید به رویشان بسته می شود. در این هنگام ناگهان فرمان خدا فرا رسیده، فرصت طلایی عمر به پایان می رسد. آری، مرگ، گلوی آنان را می فشرد و آنان در اوج کفر و غفلت جان می سپرند و به استقبال کیفری ابدی میشتابند. پیشوای نخست ما علی ع در این باره می فرماید:
«ای فرزند آدم، هنگامی که میبینی در حال نافرمانی خدا هستی و او در همین حال پیوسته نعمت هایش را به تو ارزانی می کند، از او بترس.»
🔰 صفحه ۱۳۳ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۴۵ تا ۵۲
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۳۳🌸
راهنمایان قافلهی بشریت:
انسان دارای ذهنی پرسشگر است و از کودکی همواره سؤالاتی از دنیای اطراف در ذهنش شکل می گیرد؛ سؤالات گوناگونی که یکی پس از دیگری سراغش می آید و او را برای دریافت پاسخ، تشنه و تشنه تر می کند. این سؤالات را به دو دسته ی کلّی می توان تقسیم کرد:
1ـ سؤالاتی که با عقل، علم و تجربه به پاسخ آنها دست می یابد. تمام پیشرفت ها و تمدّن بشری، مدیون این جهان پر راز و رمز است که با این گونه سؤالات آغاز می شود، با فکر و اندیشه ادامه می یابد و با پاسخ یابی و دریافت راه حل به مقصد می رسد.
2ـ ولی هنگامی که انسان رشد می کند و به جهان اطراف خود می نگرد و در بارهی آن می اندیشد، به دستهی دیگری از سؤالات برخورد می کند که به هیچ وجه نمی تواند با نیروی فکر و اندیشه اش به آن ها پاسخ بدهد؛ سؤالاتی که جان و روح او را می فشارد و بدون پاسخ آن ها، اصل زندگی و حیات برایش بی معنا می شود: اینکه چه کسی او را آفریده است، در کجای هستی قرار دارد، برای چه منظوری آفریده شده و چرا این همه قوا و نیروهای متنوع روحی و جسمی به او داده شده است، و مهم تر از همه، چه آینده ای در انتظار اوست. آیا از کار افتادن قلب و قطع شدن تنفّس و تعطیل شدن کارخانهی بدن که آن را «مرگ» می نامند، پایان راه است؟ یا سرانجام دیگری در انتظار انسان هاست، و مرگ، پایان جهان نیست؟ علاوه بر اینها، انسان در زندگی فردی و اجتماعی خود در همین دنیا با مشکلات فراوانی روبرو می شود که از حل آنها ناتوان است. وجود ظلم و فساد در طول تاریخ و در همه ی جوامع، دلیل روشنی بر این مطلب است.
وجود این مشکلات و سؤال های بی پاسخ، همگی نشانگر این واقعیت مهم است که «انسان برای رسیدن به سعادت نمی تواند تنها بر عقل خویش تکیه کند و به راهنمایی و هدایتی فراتر از اندیشه های انسانی نیازمند است». اینجاست که ارزش پیامبران الهی ظهور می کند و پرده از نیاز بی اندازه ی انسان به آن فرستادگان مقدّس برداشته می شود؛ کسانی که با آفریدگار جهان هستی در ارتباط بودند و حقیقت را از زلال ترین منبع علم و دانش دریافت میکردند. آنان به مردم توضیح دادند که از کجا آمده اند، در کجا قرار دارند و از همه مهمتر اینکه به کجا می روند. ایشان به ما آموختند که مرگ، چیزی جز یک انتقال نیست، و حیاتی که هم اکنون در آن قرار داریم، نسبت به زندگی پس از آن، دوران بسیار کوتاه و ناچیزي ست. آن مردان دانشمند، با مشعل هدایت، در پیش روی قافله ی بشریت حرکت می کنند و از سوی خدا راه و چاه را به انسان ها نشان می دهند؛ مردم را از خطرات راه آگاه کرده، به مقصد نهایی امیدوار می کنند؛ کاری که قرآن آن را «انذار» (بیم دادن) و «تبشیر» (بشارت دادن) می نامد و مهم ترین وظیفه ی پیامبران برمی شمارد.
🔰 صفحه ۱۳۴ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۵۳ تا ۵۹
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۳۴🌷
خدایی که از همه چیز آگاه است:
انسان با اندکی تفکّر می تواند به وجود آفریدگار توانای خویش پی ببرد؛ امّا شناخت و ویژگی های او برای ما ممکن نیست؛ مگر اینکه برای این منظور از خود او کمک بگیریم. یکی از عللِ به وجود آمدن ادیان ساختگی و انحراف بسیاری از مردم نیز همین بوده که آنان در عالم فکر و خیال خویش برای آفریدگار جهان ویژگی هایی قائل می شدند و او را چنان که خود می خواستند، توصیف می کردند، و به همین سبب، برای خود خدایی ساختند که بیشتر شبیه خیالاتشان بود، و نه خدای یگانه. خداوند امّا با آیات قرآن و سخنان پیشوایان معصوم دین، خود را به خوبی برای مردم معرفی کرده است، و کسی که در پی آشنایی با او باشد، بدینوسیله می تواند بهترین شناخت را از خدای جهان به دست آورد. در این آیه، خدا یکی از ویژگی های خود را برای بندگانش برمی شمرد. آن ویژگی، «علم نامحدود و آگاهی او از تمام اجزای جهان» است. بر اساس این آیه و آیات دیگر قرآن، در پس آنچه در جهان دیده می شود، چیزهای مهم دیگری وجود دارد که از مخلوقات خدا پوشیده است و به آنها «غیب» گفته می شود. این امور پنهان، علّت های اصلی پایداری جهان و همچون منبع و مخزنی برای تغذیه ی عالم هستند که حیات و زندگی انسانها و تمام موجودات دیگر به آنها وابسته است.
در آیه ی 21 سورهی حجر می خوانیم: «هیچ چیزی نیست مگر اینکه منابع و خزاینش نزد ماست و ما آن را فقط به اندازه ی معیني فرو می فرستیم.» خدا در این آیه می فرماید که منابع جهان هستی، تنها در اختیار اوست و فقط او از آن ها اطلاع دارد. همچنین می فرماید که او از تمام موجوداتی که در خشکی ها و دریاها به سر می برند، آگاهی تمام دارد و هیچ چیزی برایش پوشیده نیست. از این رو هیچ برگی از شاخه ی درختی نمی افتد، مگر اینکه خدا از آن آگاه است، و هیچ بذری در دل خاک قرار نمی گیرد، مگر این که او از آن اطلاع دارد. به طور کلی، هیچ تر و خشکی در جهان وجود ندارد، مگر اینکه در کتاب علم خدا ثبت شده است. آری، او از جنبش میلیاردها موجود زنده در اعماق دریاها، از لرزش برگ های درختان در جنگل ها و کوه ها، از زمان دقیق شکفتن غنچه ها و گلبرگ ها، از جریان باد و نسیم در بیابان ها، از شمار سلول های بدن هر انسان، از حرکت بیش از حد سریع الکترون ها دور هسته ی اتم ها، و حتّی از تمام اندیشه هایی که به فکر ما خطور می کند، کاملاً آگاه است. آیا می توان تصور کرد که این علم و دانش چه گستره ای دارد؟ نه؛ اما تنها کاری که بشر می تواند در برابر این دانش بی نهایت انجام دهد، خضوع، فروتنی و اعتراف به نادانی خود در برابر اوست. با وجود این آیا انسان میتواند جایی را پیدا کند که خدا در آن نباشد و در آن به کاری دست زند که خداوند او را نبیند؟
🔰 صفحه ۱۳۵ مصحف شریف سوره مبارکه انعام آیه ۶۰ تا ۶۸
🌸 نکته تفسیری صفحه ۱۳۵🌸
برادر مرگ:
یکی از پیچیده ترین پدیده های زندگی انسان، پدیده ی «خواب» است. دانشمندان از گذشته تا کنون بحث های فراوانی در مورد حقیقت خواب کرده و می کنند؛ اینکه چه می شود انسان به خواب می رود، چگونه بدن انسان در خواب نمی میرد، و از همه مهم تر اینکه دیدن رؤیاهایی که با واقعیت منطبق است و گاهی از آینده ای حقیقی خبر می دهد، چه توجیهی دارد. این پرسش ها و سؤالات دیگری که در این باره طرح می شود، همه و همه نشانگر اهمیت این مطلب برای بشر بوده است.
البته دانشمندان با توجّه به اعتقادات و تخصّص های گوناگون خود، هر یک پاسخ های گوناگونی به این چراها داده اند. برخی، خواب را نتیجه ی انتقال قسمت عمده ی خون از مغز به سایر قسمت های بدن می دانند، و به این ترتیب، برای آن «عامل فیزیکی» قائل اند. بعضی دیگر عقیده دارند که فعالیت های زیاد جسمانی، سبب جمع شدن موادی مخصوص در بدن می شود که روی سیستم عصبی بدن اثر می گذارد و حالت خواب به انسان دست می دهد، و این حال ادامه دارد تا این سموم تجزیه و جذب بدن شود، و به این ترتیب، برای آن «عامل شیمیایی» قائل می شوند. جمعی دیگر معتقدند که خواب، نتیجه ی عاملی عصبی است و به علّت از کار افتادن دستگاه فعال عصبی که درون مغز قرار دارد، بروز می کند، و در پی آن، بخش عمده ای از اعضای انسان از کار می افتد. هرچند هر یک از این نظریات، سزاوار توجّه است، هیچ یک قانع کننده نیست. به نظر می رسد که بزرگ ترین مانع درک حقیقت خواب، «نگاه مادّی» به این پدیده است؛ در حالی که خواب، پیش از آن که یک پدیده ی جسمانی باشد، یک پدیدهی روحانی است که بدون اعتقاد به روح و شناخت صحیح آن، توضیح دادنی نیست. خداوند در این آیه به روشنی بیان می کند که حقیقت خواب، جدایی روح از جسم است؛ امّا نه جدایی کامل؛ بدین صورت که در هنگام خواب، به فرمان خدا، روح از بدن جدا می شود و جز شعاع کم رنگي از آن، بر جسم انسان نمی تابد. بدین ترتیب، جز چند قسمت از بدن مانند سیستم گردش خون و تنفّس که ادامه ی زندگی به آنها بستگی دارد، دیگر اعضا از کار می افتند. در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم:
«هر کس که می خوابد، روح او به آسمان صعود می کند و جانش در بدنش باقی می ماند، و در میان روح و جانش، ارتباطی مانند پرتو خورشید وجود دارد. اگر خدا فرمان دهد که جان آن شخص گرفته شود، جان، دعوت روح را می پذیرد [و نزد او می رود]، و اگر فرمان دهد که روح برگردد، روح، دعوت جان را می پذیرد [و به بدن بازمی گردد].» شاید بتوان گفت که جسم انسان مانند یک اتومبیل، و روح او، راننده ی آن است. بعضی اوقات، هم اتومبیل روشن است و هم راننده پشت فرمان نشسته. این حالت، حالت بیداری ست. گاهی اتومبیل روشن است؛ ولی راننده پیاده می شود و می رود. این حالت، حالت خواب است. در این حال، قلب و معده و کلیه کار می کند؛ ولی روح از بدن جدا شده است. گاهی، هم اتومبیل خاموش می شود و هم راننده پیاده می شود. در این وضع، مرگ رخ داده است.
🔰 صفحه ۱۳۶ مصحف شریف
سوره مبارکه انعام آیه ۶۹ تا ۷۳
🌸نکته تفسیری صفحه ۱۳۶🌸
دین، راه زندگی است؛ نه وسیله ی بازی و سرگرمی:
بدون شک اسرارآمیزترین موجود زمین، انسان است؛ مخلوقی که اگرچه در ظاهر قوای جسمی فوق العاده ای ندارد، با قدرت اندیشه، تمام زمین را تصرف کرده و اکنون به فتح اجرام آسمانی دیگر می اندیشد. تاریخ بروشنی نشان می دهد که اگر این موجود دوپا به حال خود رها شود، نه تنها موجودات دیگر، بلکه خودش و نسل انسان های همنوع خود را نیز به تباهی می کشد. به همین سبب، آفریدگار دانای او، با برنامه ای دقیق، روش زندگی او را مشخص کرده و به او آموخته است که برای رسیدن به هدف نهایی، یعنی بهترین زندگی در دنیا و آخرت، به چه چیزهایی اعتقاد داشته باشد و چه کارهایی بکند. این برنامه ی کامل و منظم، «دین» نام دارد. دین، حقیقت است که پنج پیامبر اولوالعزم در زمان های گوناگون از سوی خدا برای مردم به ارمغان آوردند و دهها هزار پیامبر دیگر آن را در میان مردم تبلیغ و ترویج کردند؛ ولی بسیاری از مردم، به جای این که این برنامه را با دقّت در زندگی خود به کار بندند، آن را وسیله ای برای سرگرمی خود می دانند و هر طور که می خواهند، آن را به بازی می گیرند و تغییرش می دهند.
بررسی تاریخ مسیحیت به خوبی نشان می دهد که این انحراف در میان پیروان این دین تا چه حد وجود داشته است. تفکّر شرک آلود تثلیث(اعتقاد به سه خدای پدر، پسر و روح¬القدس)، اعتقاد به به صلیب کشیده شدن مسیح ، خوردن شراب و گوشت خوک، رعایت نکردن حجاب و عفاف میان مرد و زن، و ترک نماز و روزه و بسیاری از دستورهای خدا و اختصاص یک روز از هفته به دعا و نیایش، آن هم با آواز و موسیقی، به روشنی نشان می دهد که بسیاری از پیروان این راه و روش، نام دین الهی را تنها برای سرگرمی و تفریح با خود حمل می کنند و هیچ دغدغه ای برای فرمان برداری از دستورهای خدا ندارند. البته این انحراف، نه تنها در میان مسیحیان و پیروان ادیان دیگر، بلکه در میان مسلمانان نیز وجود داشته و دارد. یکی از بزرگ ترین نمونه های این انحراف، «بدعت» در دین است؛ یعنی انسان چیزی را جزء دین بشمارد که در دین وجود ندارد. تاریخ اسلام، گویای بدعت گذاری های فراوانی از سوی حاکمان و دانشمندان بی تقواست. ارتکاب گناه و توجیه آن نیز یکی دیگر از نمونه هاي به بازی گرفتن دین است. شاید تا به حال افرادی را دیده باشید که پس از گناه، با جسارت تمام، خود را بی گناه می شمارند و کار زشتشان را نادرست نمیدانند. همچنین تفسیر آیات قرآن در جهت منافع خود و استفاده از دین برای رسیدن به منافع دنیایی، یکی دیگر از نمونه های این انحراف است. حقیقت این است که دین، برنامهی زندگی انسان است که باید مو به مو اجرا شود تا انسان به سعادت حقیقی خود برسد؛ نه وسیله ای برای پر کردن اوقات فراغت و برگزاری مراسم پر زرق و برق و بی فایده!
آخرین ویرایش: