سه تا ارزو بگید

  • نویسنده موضوع شاهدخت
  • تاریخ شروع
م

مانا

تاریخ ثبت‌نام
3/10/22
نوشته‌ها
0
راه‌حل‌ها
1
پسندها
3,387
امتیازها
3
۱.سلامتی خونوادم
۲.خوشبختی
۳.براوردن آرزوهام
 
A

ali.hunter

Mr
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
2,119
پسندها
5,646
امتیازها
115
مدال ها
1
جنسیت
آقا👨
خوب اینو همه می دونند
پدرم باز بتونه راه بره
مادرمو برای یکبار دیگه که شده بتونم باز بغلش کنم
اروزی سوم من اینه بتونم به تموم ارزوهام برسم :devilish:
 
bahar

bahar

کاربر شهروند
Ms
تاریخ ثبت‌نام
7/10/22
نوشته‌ها
1,067
پسندها
2,636
امتیازها
113
جنسیت
خانم👩
آرامش وسلامتی برای همه
واین که اونی که ذهنم هست انجام بشه
 
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
خوب اینو همه می دونند
پدرم باز بتونه راه بره
مادرمو برای یکبار دیگه که شده بتونم باز بغلش کنم
اروزی سوم من اینه بتونم به تموم ارزوهام برسم :devilish:
سومی زیادی خواهیه..بهت میگه چیز دیگه ای میل ندارید خیار شور اضافه نون اضاف تعارف نکن اصلا..در اخر سرم میگه زرنگ بازی در میاری

ایشالله که پدرتون بتونن دوباره راه برن
مادرتون به رحمت خدا رفتن؟
 
A

ali.hunter

Mr
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
2,119
پسندها
5,646
امتیازها
115
مدال ها
1
جنسیت
آقا👨
سومی زیادی خواهیه..بهت میگه چیز دیگه ای میل ندارید خیار شور اضافه نون اضاف تعارف نکن اصلا..در اخر سرم میگه زرنگ بازی در میاری

ایشالله که پدرتون بتونن دوباره راه برن
مادرتون به رحمت خدا رفتن؟
اینجاس می گن از هر دست بدی از همون دست پس می گیری بیا گرفتم
ممنون برای پدرم سایه پدر و مادر شما مستدام
بله 16 سالم بود اسمانی شدن مادرم
 
شادی

شادی

کاربر نمونه
Female
تاریخ ثبت‌نام
3/10/22
نوشته‌ها
653
پسندها
1,621
امتیازها
94
مدال ها
5
جنسیت
آرزو میکردم هیچ جای دنیا جنگ نباشه
هیچ بچه ای مریض نباشه
هیچ آدمی شب گرسنه نخوابه ...
 
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
برگردم ۱۶ سالگی
اون زمانی که پدرم بود افتاده بود تو بستر مرگ دست و پنجه میزد با مرگ برای آخرین بار یه دل سیر بغلش میکردم بوش میکردم دستاشو می‌بوسیدم
هزار بار میگفتم بابا
مامانمو داشتم برمیگشتم درست همون روری کع مامانم سوار ماشین شد تا بره خونه ی پدرش
انگار دلم کنده شد و همراش رفت،بچه بودم نفهمیدم که دلم شور میزنه یه جوری یود ،حالا میفهمم دلشوره بودا اگه میتونستم برگردم اون روز میگفتم مامان نرو ، تنهام نزار
کاش هیچ غمی تو دلم نبود
هیچی نداشتم ولی فقط برای یک شب کنار مامانم میخوابیدم تا صبح نفس به نفسش
نفسهای مامانم یادم رفته،دلم بغلشون میخواد
دلم میخواد ناز،کنم براش قربون صدقه ام بره
مهمانش بشم یه شب خونه ی بابام،مامانم غذای دلخواه منو بپزه،آخر شب با خنده و سر و صدا بیام خونه ی،خودم
🥺🥺🥺خدا رحمتشون کنه
 
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: Nazbanoo
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
اگه غول چراغ جادو داشتید..بهتون میگفت میتونید سه تا آرزو کنید..چه آرزوهایی میکردید😁😁
من خودم👇
۱.سلامتی پسرم
۲.پزشک بشم
۳.برمیگشتم به ۱۵ سالگی
آرزو میکردم هیچ کس هیچ جای دنیا غم نبینه.
 

موضوعات مشابه

اعتصامی
پاسخ‌ها
11
بازدیدها
108
اعتصامی
اعتصامی
راز۷۷
پاسخ‌ها
32
بازدیدها
382
هکر قلب 83
هکر قلب 83
راز۷۷
پاسخ‌ها
110
بازدیدها
1,468
اعتصامی
اعتصامی
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
40
اعتصامی
اعتصامی
Hana
پاسخ‌ها
7
بازدیدها
55
جان و جهانم
جان و جهانم
بالا