Reza
کاربر شهروند
- تاریخ ثبتنام
- 1/7/22
- نوشتهها
- 1,834
- پسندها
- 2,425
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 6
شاعر که شرایط نامناسب و عقب ماندگی علمی و سیاسی ایران هم عصر با خویش را درک می نمود، ضمن تمجید تاریخ و مظاهر کهن ایران با حسرت و اندوه از اقتدار و سرافرازی ایرانی ها در طی ادوار باستانی یاد می کند
سید محمد رضا کردستانی معروف به میرزاده عشقی، متولد 20 آذر 1273 هجری شمسی از مهم ترین شاعران و روشنفکران دوره مشروطیت است که با نگاه به تاریخ کهن ایرانیان درصدد ایجاد انگیزه و آگاهی در میان توده مردم برآمد این شاعر و روزنامه نگار وطن خواه تا 12 تیر 1303 هجری شمسی که عمر کوتاه و ارزشمندش هدف گلوله عوامل نظمیه رضاخان قرار گرفت. همواره در ترویج ترقی خواهی با تکیه بر عناصر و شالوده های فرهنگ ایرانی لحظه ای درنگ نکرد.
پژوهشگران تا به امروز شعر و ادب دوران مشروطه را از جنبه های گوناگونی مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند. پیرامون هویت ملی در دیوان میرزاده عشقی تحقیقاتی چند انجام گرفته است. ماشاالله آجودانی در اثر خود، یا مرگ یا تجدد، به ناسیونالیسم و نوآوری های ادبی در اشعار میرزاده عشقی پرداخته است. یحیی آرین پور و شفیعی کدکنی هم به شرح حال، اشعار وطنی، نوآوری های ادبی و سروده های ملی و میهنی میرزاده عشقی پرداخته اند. محمدعلی سپانلو در کتاب چهار شاعر آزادی، اشعار ملی و میهنی میرزاده عشقی را در کانون توجه دارد. اما تاکنون پژوهش های انجام شده به بنیان های باستانی ایرانیان در دیوان میرزاده عشقی نزدیک نیستند.
در مطالعه دیوان اشعار این شاعر آزادیخواه، علاوه بر باورهای مذهبی ایران باستان، اسطوره ها و نمادهای ملی ایرانیان، تاریخ و جغرافیای ایران کهن تجلی خاصی دارند. شاعر که شرایط نامناسب و عقب ماندگی علمی و سیاسی ایران هم عصر با خویش را درک می نمود، ضمن تمجید تاریخ و مظاهر کهن ایران با حسرت و اندوه از اقتدار و سرافرازی ایرانی ها در طی ادوار باستانی یاد می کند. در اشعار میرزاده عشقی حتی از شاهنشاهی کهن هخامنشی یاد شده و ضمن اذعان به میراث هخامنشیان و آبرو و عزت ایران آن دوران، از نکبت و ذلت ایران روزگار خود چنین می سراید:
این شاعر شیفته آزادی و پیشرفت ضمن استفاده از گذشته کهن ایرانیان، بر اندیشه های اسلامی و انقلاب علمی در اروپا اشراف داشت، چراکه تاکید او بر رابطه علم و قدرت در رسیدن به پیشرفت، یادآور گفتار کلیدی امام علی(ع) پیرامون اهمیت و جایگاه علم می باشد که فرموده اند: العلم سلطان، من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه[دانش سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و هرکه آن را از دست بدهد بر او یورش برند] از طرفی در آغاز انقلاب علمی در اروپا، فیلسوفان و متفکرانی مانند رنه دکارت و فرانسیس بیکن، اهمیت و فایده رسانی علم در حیات بشری و کسب قدرت را همواره در کانون توجه قرار داده اند. میرزاده عشقی برخاسته از عصری است که در فاصله ای نه چندان دور با زمان او به سبب عدم بهره مندی حکومت و جامعه ایران از علوم جدید، ناکامی های نظامی در نبرد با روس و انگلیس سبب از دست رفتن خاک ایران در آسیای مرکزی، افغانستان و قفقاز گردیده بود. بنابراین طبیعی به نظر می آید تا شاعران دوره مشروطه مشکلات جامعه و خواسته های مردم را وارد ادبیات نمایند.
تاریخ و گذشته مشترک در ایجاد ملت واحد و انسجام ملی نقش دارند، لذا میرزاده عشقی ایرانیان را از نژاد پادشاهان ایران باستان می داند. این بیت در دیوان میرزاده عشقی نمایانگر چنین مضمونی است:
هرچند خراج پردازی چینی ها به ایران واقعیت تاریخی ندارد، گزارش منابع تاریخی ایرانی و الهام گرفتن شعرای دوره مشروطه مانند عشقی از آن، بیان کننده اوج اقتدار و نفوذ سیاسی، تجاری و فرهنگی ایران در آسیای مرکزی و غرب چین می باشد که با شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی آغاز شده بود و در زمان داریوش کبیر به اوج رسید. هدف شاعر از اشارات تاریخی که تاکیدی بر توانایی ها و استعدادهای اقوام ایرانی در گذشته مشترکشان هستند، بیداری ایرانیان و اعاده فرهنگ و معارف غنی ایرانی بود.
در اشعار میرزاده عشقی ضمن ناله و شکایت از ضعف و اوضاع نامناسب جامعه ایران آن روزگار، به وفور از شکوه و عظمت ایرانی ها در دوره باستانی صحبت شده است. در بیتی به همین مضمون می گوید:
بنیان های باستانی ایرانیان در دیوان شاعر آزادیخواه
مشروطه خواهی و پیروزی انقلاب مشروطیت نقطه عطفی در تاریخ ایران است. در این دوره با محوریت ایده پیشرفت و ترقی، جامعه ایران در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دچار دگرگونی های چشمگیری شد. این جریان در اندیشه و آثار اهل قلم و شاعران هم انعکاس یافت. در این دوره ادبیات و شعر با نگاه به افتخارات تاریخی ایرانیان در خدمت آرمان های مشروطه خواهی قرار گرفت.سید محمد رضا کردستانی معروف به میرزاده عشقی، متولد 20 آذر 1273 هجری شمسی از مهم ترین شاعران و روشنفکران دوره مشروطیت است که با نگاه به تاریخ کهن ایرانیان درصدد ایجاد انگیزه و آگاهی در میان توده مردم برآمد این شاعر و روزنامه نگار وطن خواه تا 12 تیر 1303 هجری شمسی که عمر کوتاه و ارزشمندش هدف گلوله عوامل نظمیه رضاخان قرار گرفت. همواره در ترویج ترقی خواهی با تکیه بر عناصر و شالوده های فرهنگ ایرانی لحظه ای درنگ نکرد.
پژوهشگران تا به امروز شعر و ادب دوران مشروطه را از جنبه های گوناگونی مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند. پیرامون هویت ملی در دیوان میرزاده عشقی تحقیقاتی چند انجام گرفته است. ماشاالله آجودانی در اثر خود، یا مرگ یا تجدد، به ناسیونالیسم و نوآوری های ادبی در اشعار میرزاده عشقی پرداخته است. یحیی آرین پور و شفیعی کدکنی هم به شرح حال، اشعار وطنی، نوآوری های ادبی و سروده های ملی و میهنی میرزاده عشقی پرداخته اند. محمدعلی سپانلو در کتاب چهار شاعر آزادی، اشعار ملی و میهنی میرزاده عشقی را در کانون توجه دارد. اما تاکنون پژوهش های انجام شده به بنیان های باستانی ایرانیان در دیوان میرزاده عشقی نزدیک نیستند.
در مطالعه دیوان اشعار این شاعر آزادیخواه، علاوه بر باورهای مذهبی ایران باستان، اسطوره ها و نمادهای ملی ایرانیان، تاریخ و جغرافیای ایران کهن تجلی خاصی دارند. شاعر که شرایط نامناسب و عقب ماندگی علمی و سیاسی ایران هم عصر با خویش را درک می نمود، ضمن تمجید تاریخ و مظاهر کهن ایران با حسرت و اندوه از اقتدار و سرافرازی ایرانی ها در طی ادوار باستانی یاد می کند. در اشعار میرزاده عشقی حتی از شاهنشاهی کهن هخامنشی یاد شده و ضمن اذعان به میراث هخامنشیان و آبرو و عزت ایران آن دوران، از نکبت و ذلت ایران روزگار خود چنین می سراید:
- کنم ار درد دل از تربت اهخامنشی
- از لحد بر سر آن سلسله خون می ریزد
- آبروی و شرف و عزت ایران قدیم
- نکبت و ذلت ایران کنون می ریزد
- این بود گهواره ساسانیان
- بنگه تاریخی ایرانیان
- قدرت و علمش چنان آباد کرد
- ضعف و جهلش این چنین بر باد کرد
- ای مدائن از تو ای قصر خراب
- باید ایرانی زخجلت گردد آب
این شاعر شیفته آزادی و پیشرفت ضمن استفاده از گذشته کهن ایرانیان، بر اندیشه های اسلامی و انقلاب علمی در اروپا اشراف داشت، چراکه تاکید او بر رابطه علم و قدرت در رسیدن به پیشرفت، یادآور گفتار کلیدی امام علی(ع) پیرامون اهمیت و جایگاه علم می باشد که فرموده اند: العلم سلطان، من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه[دانش سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و هرکه آن را از دست بدهد بر او یورش برند] از طرفی در آغاز انقلاب علمی در اروپا، فیلسوفان و متفکرانی مانند رنه دکارت و فرانسیس بیکن، اهمیت و فایده رسانی علم در حیات بشری و کسب قدرت را همواره در کانون توجه قرار داده اند. میرزاده عشقی برخاسته از عصری است که در فاصله ای نه چندان دور با زمان او به سبب عدم بهره مندی حکومت و جامعه ایران از علوم جدید، ناکامی های نظامی در نبرد با روس و انگلیس سبب از دست رفتن خاک ایران در آسیای مرکزی، افغانستان و قفقاز گردیده بود. بنابراین طبیعی به نظر می آید تا شاعران دوره مشروطه مشکلات جامعه و خواسته های مردم را وارد ادبیات نمایند.
تاریخ و گذشته مشترک در ایجاد ملت واحد و انسجام ملی نقش دارند، لذا میرزاده عشقی ایرانیان را از نژاد پادشاهان ایران باستان می داند. این بیت در دیوان میرزاده عشقی نمایانگر چنین مضمونی است:
اجداد من از تاجوران کی و ساسان- ریزند و به سر خاک غم از ماتم ایران
- چین به رمم بود مسخر چو بمردم
- نصف کره خاک بر اسلاف سپردم
- کنون رفته به غارت
- گرفتار اسارت
- حیف از این جهانگیر اقلیم
- لیک نمانده از صد یکیش نیم
چنین توصیفی از حدود ایران با محدوده اقتدار شاهنشاهی هخامنشی بویژه در زمان داریوش اول، سنخیت بیشتری دارند، به گونه ای که یکی از کتیبه هایش در تخت جمشید پیرامون حدود جغرافیایی شاهنشاهی چنین توصیف می کند:
«داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم از سکاها که آنها آن طرف سغد هستند، از آنجا تا به حبشه، از هند از آنجا تا به سارد».در میان منابع تاریخی ابن اسفندیار مولف تاریخ طبرستان در ذکر نامه تنسر بر سلطه ایرانی ها بر چین در زمان هخامنشیان بدین گونه اشاره دارد:
«بر این جمله بودیم تا به عهد دارا بن چهرزاد هیچ پادشاه در گیتی از او علیم و حکیم و ستوده سیرت و عزیز و نافذ حکم تر نبود و از چین تا مغارب روم هر که شاه بودند او را بنده کمربسته بودند و پیش او خراج و هدایا فرستادند»هرچند خراج پردازی چینی ها به ایران واقعیت تاریخی ندارد، گزارش منابع تاریخی ایرانی و الهام گرفتن شعرای دوره مشروطه مانند عشقی از آن، بیان کننده اوج اقتدار و نفوذ سیاسی، تجاری و فرهنگی ایران در آسیای مرکزی و غرب چین می باشد که با شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی آغاز شده بود و در زمان داریوش کبیر به اوج رسید. هدف شاعر از اشارات تاریخی که تاکیدی بر توانایی ها و استعدادهای اقوام ایرانی در گذشته مشترکشان هستند، بیداری ایرانیان و اعاده فرهنگ و معارف غنی ایرانی بود.
در اشعار میرزاده عشقی ضمن ناله و شکایت از ضعف و اوضاع نامناسب جامعه ایران آن روزگار، به وفور از شکوه و عظمت ایرانی ها در دوره باستانی صحبت شده است. در بیتی به همین مضمون می گوید:
- در خور تاج سرت از همه جا باج رسید
- سر برآور چه ببین بر سر آن تاج رسید
- کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
- با نام مرده مملکت احیا نمی شود
- ای داد اگر من سرم از شرم به زیر است
- شرم من از ارواح سلاطین اسیر است
- که بودند به بندم
- کنون طعنه زنندم
- ای وای که ویرانه شد آن مملکت پیر
- کش روی زمین کشور خون خواندی و شمشیر
- به نیروی دلیران مهین بیرق ایران
- بد بلند در روم و در چین
- سرفراز ملک سلاطین
- این خرابه قبرستان نه ایران ماست
- این خرابه ایران نیست ایران کجاست؟
- من روان پاک زرتشتم که بستودید هان
- پیش آهنگ همه دستوریان و موبدان
- کار نیک و گفت نیکو دل پاک این نداد
- گوش ایرانی به بدبختی امروز اوفتاد
- از نقش طبع خویش در این مملکت ز نو
- تجدید عهد نقشه ارژنگ می کنم