دغدغه های اقای داماد قسمت اول

  • نویسنده موضوع آفتابگردان
  • تاریخ شروع
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
با کلی نذر و نیاز و سلام و صلوات بالاخره خانواده دختر مورد علاقه ام رو راضی کردم که با هم نامزد بشیم، البته نامزد رسمی که نه، فعلا قرار شد یه کم بیشتر با هم معاشرت کنیم تا بیشتر همو بشناسیم، فکر میکنم دیگه روزگار به کامه، قبلا یواشکی و دور از چشم بابا و داداشش میتونست به من پیام بده ولی الان با خیال راحت تو گروه خانوادگیمون عضو شد، حالا دیگه همیشه حواسمون به هم هست دیگه خیالم راحته دلش کمتر برام تنگ میشه، منم سعی میکنم یه کم بیشتر پیام بدم و با بقیه بیشتر در ارتباط باشم تا منو بهتر بشناسه، دختر خاله ها و دایی ها هم صمیمی تر شدن تا اون احساس غریبی نکنه، فکر میکنم از این به بعد حالمون خیلی بهتره خدا کنه همینطور بشه
 

موضوعات مشابه

اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
18
اعتصامی
اعتصامی
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
31
اعتصامی
اعتصامی
یکی یدونه
پاسخ‌ها
79
بازدیدها
460
یکی یدونه
یکی یدونه
بالا