آریا بینظیر
Male- تاریخ ثبتنام
- 9/11/22
- نوشتهها
- 68
- پسندها
- 275
- امتیازها
- 53
- جنسیت
ای قهرمان خفته در آتش// خاکستر جسمت قوت تمام خاک و ریشه جنگل// روحت همیشه در بهشت سبز البرز// ارامشت با همه زیبایی دلنواز جنگل // خوشبحالت رفیق نمیه را........
البرز من کو؟
ای غیور مرد دوسداشتنی خفته در آتش!!!!!!
ای که آتش در نگاه تو,می سوزد، میتازد، آغوش میگیرد، شراره میشود، دود میشود، خاکستر میشود و به نامردی میسوزاند میسوزاند میسوزاند!!!!!
آغوش تو آغوش گرما بخش رویاهای بی بالو پر همه پرندگان جنگلیست که سوختند و جوجه هایش در کنجی کز کرده کباب شدند
درختان افرا توسکا سرو سرخس صنوبر راش و بلوط ها،خاطره ات را با صدای دارکوب ها مرور می کنند و همه سکوت جنگل با صدای بلبلان
ولی افسوس که صدایی نمی آید
بعد از تو سوسک ها بلوط ها را خوردند و موریانه ها در آن لانه گزیدند
و ما بقی را
دست های سیاه می سوزانند و می فروشند همان قاچاق کننده چوب و زغال فروش خائن
سایه های دلنشین از گرمای آتش فرار کردند و منتظر معجزه اند که ببارند ببارند ببارند
دیگر بلوطی نیست نانی نیست... جنگلی نیست درخت تاغی نیست ادمی هم نخواهد ماند
البرز من کو؟زاگرس ما کو؟
ای رفیق شفیق خفته در آتش! جانت را برای سبز بودن و سبز ماندن هدیه دادی
. *. *. *. *
در خیالم البرز می گفت با آتش؛
آتشت خاکسترم کرد دوستانم را بسوخت
من در این کوه جز درخت چیزی ندارم
این جوان را هم بسوز
تقدیم به روح دوست عزیزم
داوطلب و فعال محیط زیست
علت فوت: سوختن
در حال خاموش کردن اتش در کوه های البرز
روحت همیشه در لطافت جنگل زنده ست و چون بلبلان در اواز با آبشار
قربانت شوم که هر ماه مهمانتم قربانتم که روحت با نسیم خوش جنگل به صورتم حس زندگی را میدهد این منم که مردم نه تووووووووووووووووووووووو
اریا
البرز من کو؟
ای غیور مرد دوسداشتنی خفته در آتش!!!!!!
ای که آتش در نگاه تو,می سوزد، میتازد، آغوش میگیرد، شراره میشود، دود میشود، خاکستر میشود و به نامردی میسوزاند میسوزاند میسوزاند!!!!!
آغوش تو آغوش گرما بخش رویاهای بی بالو پر همه پرندگان جنگلیست که سوختند و جوجه هایش در کنجی کز کرده کباب شدند
درختان افرا توسکا سرو سرخس صنوبر راش و بلوط ها،خاطره ات را با صدای دارکوب ها مرور می کنند و همه سکوت جنگل با صدای بلبلان
ولی افسوس که صدایی نمی آید
بعد از تو سوسک ها بلوط ها را خوردند و موریانه ها در آن لانه گزیدند
و ما بقی را
دست های سیاه می سوزانند و می فروشند همان قاچاق کننده چوب و زغال فروش خائن
سایه های دلنشین از گرمای آتش فرار کردند و منتظر معجزه اند که ببارند ببارند ببارند
دیگر بلوطی نیست نانی نیست... جنگلی نیست درخت تاغی نیست ادمی هم نخواهد ماند
البرز من کو؟زاگرس ما کو؟
ای رفیق شفیق خفته در آتش! جانت را برای سبز بودن و سبز ماندن هدیه دادی
. *. *. *. *
در خیالم البرز می گفت با آتش؛
آتشت خاکسترم کرد دوستانم را بسوخت
من در این کوه جز درخت چیزی ندارم
این جوان را هم بسوز
تقدیم به روح دوست عزیزم
داوطلب و فعال محیط زیست
علت فوت: سوختن
در حال خاموش کردن اتش در کوه های البرز
روحت همیشه در لطافت جنگل زنده ست و چون بلبلان در اواز با آبشار
قربانت شوم که هر ماه مهمانتم قربانتم که روحت با نسیم خوش جنگل به صورتم حس زندگی را میدهد این منم که مردم نه تووووووووووووووووووووووو
اریا