خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود 🔴 با معنی

اعتصامی

اعتصامی

هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
23,010
پسندها
22,650
امتیازها
113
مدال ها
6
InShot

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود 🔴 با معنی


خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود
به هر دَرَش که بخوانند بی‌خبر نرود

طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی
ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود

سوادِ دیدهٔ غمدیده‌ام به اشک مشوی
که نقشِ خالِ توام هرگز از نظر نرود

ز من چو بادِ صبا بویِ خود دریغ مدار
چرا که بی سرِ زلفِ توام به سر نرود

دلا مباش چنین هرزه گَرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشمِ حقارت نگاه در منِ مست
که آبرویِ شریعت بدین قَدَر نرود

منِ گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

تو کز مکارمِ اخلاق عالَمی دگری
وفایِ عهدِ من از خاطرت به در نرود

سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم
چگونه چون قلمم دودِ دل به سر نرود

به تاجِ هدهدم از رَه مَبَر که بازِ سفید
چو باشه در پِی هر صیدِ مختصر نرود

بیار باده و اول به دستِ حافظ ده
به شرطِ آن که ز مجلس سخن به در نرود
حافظ

معنی شعر
این غزل در زمان شاه شجاع و در دوره یی که حافظ باشاه روابط حسنه ومراوده و رفت وآمد داشته ، سروده است و از مفاد ابیات و ایهامات آن چنین برمی آید که شاه شجاع تلویحاً وعده مقررّی مناسبی را به حافظ داده بود لیکن کمتر از آن پرداخت کرده و در نتیجه سبب کدورت و نارضایتی حافظ شده و این شاعر چیره دست،گله ها و توقعّات خود را در ای غزل گنجانیده تا شاید سبب تغییر تصمیم و عقیده سلطان شده و مقرری او زیادتر گردد.
مطلع غزل دارای ایهامی است که حاکی از پشتیبانی شاعر در نزدیک شدن به در بار بوده و چنین مستفادمی شود که بیشتر حالت گلایه دارد زیرا در بیت دوم تلویحاً شاعر می گوید که مننمی توانم دست از میل باطنی خودم که تقرّب به آن سلطان محبوب است بکشم و در بیت سوم با مضمونی زیبا و جمله زیباتر خود را شیفته خال سیاه صورت شاه شجاع جلوه می دهد که داین آن را در نظر خویش مجسم می بیند.
شاعردر ابیات چهارم الی هشتم با شکوه وگلایه از بخت بد خود از محبوب انتظار دارد که شاه شجاع به عهدی که بااو بسته وفادار و پای بند باشد. آنگاه در بین نهم حرف قاطع خود را باز گو می کند و به شاه می گوید با اندک هدیه مرا گول مزن عقاب سفید بلند نظرم ، باشه نیستم که به دنبال صید حقیر و کوچک باشم . چنین مضامینی می رساند که فر ق است بین شاعر مداح قصیده گویی که به بیش وکم خرسند است تا شاعر بلند نظری که قدر خود وکلام خود را می داند ودر مقام اعتراض بر می آید .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
 
بالا