قرار نیست همون اول بدلت بشینه
مثل من انقدر سختی کشیدم که دو بار دست به خودکشی زدم کار به بیمارستان کشید
یه ازدواج ناموفق داشتم همه خاستگارارو بدونه اینکه ببینم رد میکردم حتی از فامیل خاستگار داشتم هم پدری هم مادری
بعد ٧ سال همسرم که اصلا نمیشناختمش اومد خاستگاری اولش خیلی بدم اومد ازش کلی مسخره اش کردم 🙆 همون شب فراموش کردم اصلا این انسان وجود داره یه روزی که رفته بودم خونه خواهرم مامانم زنگ زد که اماده باش میخوایم بریم جایی داریم میایم دنبالت
اوردنم خونه مادر همسرم 😕😕😕
همون شب هم مهدی میخوایت با دوستاش بره شمال 😂 شب تاسوعا بود دقیق یادمه بعد دو هفته بدونه اینکه بدونیم چی شد دیدم رفتم ازمایش خون
الان مهدی همه دنیای منه از نظر اخلاقی خیلی بهتر از منه من بخاطر سختیام و دردایی که کشیدم تحمل نظر مخالف رو ندارم زود عصبی میشم ولی مهدی کاملا درک میکنه همیشه کوتاه میاد ناز کشیدن بلد نیست ولی جلو بقیه خیلی احترام منو داره
همیشه عشق توی نگاه اول اتفاق نمیفته واسه من حتی بعد عقد هم نبود بعد از ٩ ماه دیدم چقدر دوسش دارم و الان حاضر نیستم یک لحظه بدونه مهدی نفس بکشم 😍