م
مانا
- تاریخ ثبتنام
- 3/10/22
- نوشتهها
- 4
- راهحلها
- 1
- پسندها
- 3,395
- امتیازها
- 3
ببخشیداهمین دو روز پیش..
کیانا داییم میگفت آره همگی بیاین خونه ما واسه دندونی بچش.. جشن گرفتن
مام میگفتیم نه
اونم هی اصرااار
منم اعصابم خورد شد تندی کردم گفتم مامان میخواد بیاد من ب حرمت بابام پامو نمیزارم خونتون
انگار یاد نگرفتین احترام مرده واجبه
نون و نمک بابامو خوردین
اونم گفت خو بدرک که مرده چیکار کنم عزا بگیرم.. 🙂💔
چقد بیشعور
اعصابم بهم ریخت