بچه که بودم.. 🦋

  • نویسنده موضوع sahar♡
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,201
امتیازها
113
مدال ها
18
بچه که بودم وقتی می خواستم
چایی بخورم، مامانم اجازه میداد
از قندون خودم قند بردارم
اما گفته بود:
قند زیادی دندونت رو خراب میکنه.
یاد گرفته بودم فقط یک قند بردارم.
مادرجون میدونست که دوست دارم
دوتا قند بخورم.
برای همین قندی که برمیداشتم
رو دو یا سه تیکه می کرد
و میذاشت توی مشتم.
چقدر خوشحال می‌شدم.
تموم دنیا حکایت همون قنده س!
گاهی باید به دلخوشیهای ریز ریز تبدیلش کنیم
تا لذت بخش بشه برامون....چقدر طلوع ،
، چقدر ترانه ،
چقدر سکسکه بچه رو نشنیدیم هنوز.
چه همه درخت، چه همه رود و آبشار
و اصلا چه همه بارون که ندیدیم هنوز ،
نکنه که زندگی برامون فقط زنگ خشن
ساعت باشه و بوق و گاز و ترمز و ...
و وسط تیک تیک عقربه های ساعت ،
روی دیوار عمر ، جا مونده باشیم .
IMG 20230102 010847 170
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

Minahadian
پاسخ‌ها
8
بازدیدها
83
یکی یدونه
یکی یدونه
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
67
اعتصامی
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
اعتصامی
اعتصامی
تابان
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
51
تابان
تابان
بالا