از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر 🔴 با معنی

اعتصامی

اعتصامی

هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
23,010
پسندها
22,650
امتیازها
113
مدال ها
6
InShot

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر 🔴 با معنی

هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد
وان که این کار ندانست در انکار بِمانْد

اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مکن
شُکر ایزد که نه در پردهٔ پندار بِمانْد

صوفیان واسِتَدَنْد از گروِ مِی همه رَخْت
دلقِ ما بود که در خانهٔ خَمّار بِمانْد

محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد

هر مِیِ لعل کز آن دستِ بلورین سِتَدیم
آبِ حسرت شد و در چشمِ گهربار بِمانْد

جز دلِ من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بِمانْد

گشت بیمار که چون چشمِ تو گردد نرگس
شیوهٔ تو نَشُدَش حاصل و بیمار بِمانْد

از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بِمانْد

داشتم دلقی و صد عیبِ مرا می‌پوشید
خرقه رهنِ مِی و مطرب شد و زُنّار بِمانْد

بر جمالِ تو چنان صورتِ چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بِمانْد

به تماشاگَهِ زلفش دلِ حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بِمانْد

حافظ

معنی شعر


اشاره به کروی بودن زمین به کنار، ولی در مورد" اشاره شاعر به گنبد بالای سرش و نه اشاره به زمین زیر پایش است"
-گر چنین باشد صدای سخن عشق می باید در آسمانها و افلاک دور دست باشد، و موجود زمینی بدان دسترسی نخواهد داشت.
- اشاره شاعر به "این" گنبد است که نزدیکی آنرا میرساند، ونه "آن" که افلاک دور هستند.
-گنبد دوار ترسیمی از یک فضاست چون یک عمارت یا ساختمان، که سقف آن این گنبد است و کف آن زمین، یعنی هر دو به هم متصل اند و نه جدا از هم. این را در غزل دیگری نیز توان یافت "فتنه می بارد از این سقف مقرنس برخیز".
این مجموعه جائیست که صدای سخن عشق در آن طنین انداخته و برای همگان از جمله زمینیان در دسترس.
کروی بودن زمین را مسیحیان باختر رَد می کردند چه بر اساس باورهای دینی می پنداشتند که در خلقت اول چیز که پدید آمده آب بوده و بعد زمین که بر روی آب نشسته ، و زمین ساکن است و این افلاکند که می چرخند، پس زمین میباید مسطح باشد.
بیت حافظ: "چو پرده دار به شمشیر می زند همه را...." نیز ممکن است چنین اشاره ای باشد.
البته که عقل و عاقل و علم چنین چیزهایی را رد می کنند و آنها را در ردیف موهومات و خرافات و غیر معقولات قرار می دهند، چون نه تنها بدان نرسیده اند و ابزار و آلات چنین رسیدن را نیز ندارند بلکه اصولاً بر مبنای وجودی خود در چهارچوبی عمل می کنند که رسیدن به چنین نتایجی خارج از حیطه وجودشان است ، پس گوینده چنین سخنانی را نیز در همان دسته بندی قرار داده و آنها را متوهم، خرافه و هذیان گو، و پریشان متصور شده و توصیف می کنند.
 
بالا