اتاق کتاب قسمت پنج : هوشنگ ابتهاج

  • نویسنده موضوع Reza
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
با کمی تاخیر قسمت ۵ اتاق کتاب با موضوع زندگی نامه هوشنگ ابتهاج درخدمت شما هستیم
هوشنگ ابتهاج شاعر پرآوازه در روز یکشنبه 6 اسفند 1306 در رشت متولد شد.،
پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.
پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود. پدربزرگش مسئول گمرک بود و در زمان تسلط جنگلی‌ها بر جنگل توسط یکی از آنها، یا به روایتی توسط یکی از کشاورزانش، کشته‌شد.

برادران ابتهاج یعنی غلامحسین ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج و احمدعلی ابتهاج، عموهای امیرهوشنگ هستند.
HOSHANG EBTEHAJ VAGHTESOBH 2

هوشنگ ابتهاج دوران تحصیل خودرا تا زمان دبیرستان در رشت
و تحصیلات دبیرستان خود را در تهران آغاز کرد
و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
از نمونه آثار سایه میشود به
نخستین نغمه‌ها، ۱۳۲۵
سراب، ۱۳۳۰
سیاه‌مشق، فروردین ۱۳۳۲، نسخه نهایی: ۱۳۷۸، انتشارات کارنامه[۳۹]
شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
زمین، دی ۱۳۳۴
چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر هوانس تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادر نادرپور، گالوست خاننتس و روبن) اشاره کرد
از دوران عاشقی هوشنگ ابتهاج این روایت شنیده شده
Images 12

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به‌همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.
هوشنگ ابتهاج سرانجام در سن 31 سالگی با آلما ازدواج کرد
از ازدواج خود اینگونه می‌گوید
روز نهم مهر 1337 در میدان فوزیه، اون خیابونی که سمت جنوب می‌ره، تو بالاخونه یه محضر قراضه‌ای که وقتی داشتیم از پله‌ها بالا می‌رفتیم می‌ترسیدم که پله‌ها خراب بشه. 270 تومن خرج عروسی ما شد؛ یعنی من پولو به محضریه دادم و بعد شوهر خواهرم که به عنوان شاهد همراه ما بود، دید که خیلی خشک ‌و خالی شده، رفت یه جعبه شیرینی خرید و به محضری‌ها داد. بعد من دست آلما رو گرفتم و رفتیم خونه…»
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
قسمتی از مصاحبه ابتهاج
*اقای ابتهاج من کمتر شاعری رو دیدم که اندازه شما از نور، از آفتاب، سپیده، سحر حرف زده باشه بااین حال شما با نام سایه تخلص میکنید
چرا نام سایه راه انتخاب کردید؟
سایه =خود کلمه سایه در حروف الفبا هرکدوم از حروف، حرف های نرم بدون ادعایی هست درونش یک نوع افسوس وجود داره
در خود ذات این کلمه یک نوع بی ادعایی و افتادگی هست
البته حدود80 سال از زمان تخلص سایه گذشته و واقعا نمیدونم چرا این اسم گذاشتم
*اقای ابتهاج شما خودآموخته ای در شعر و موسیقی ب عبارت ساده تر حوصله کلاس و اموزش و نداشتین
سایه =تنها ب شعر ختم نمیشه من حافظه بسیار قوی داشتم روزی 400تا500صفحه کتاب میخوندم بیشتر غیرادبی، ریاضی. فیزیک. فلسفی
وهمون یکبار ک میخوندم ب خاطرم میموند
*شعر رو شما با شعرای کلاسیک و غزل شروع کردید و درسال 1325 اولین شعرنو رو گفتید.. دراین سال هایم هرموقع اوضاع جامعه ازادتر بوده شعر نو گفتید و هرموقع عرصه تنگ میشده غزل و شعر کلاسیک سرودید.
سایه =شعر کلاسیک در این مورد میگم ک درعین حال شما حرفتون بزنید و درامان باشید مثلا من دریک شعر میگم ساقی شما هیچ عبارت دیگه ای نمی‌تونید برای ساقی پیداکنید چ برای یک آدم مومن و زاهد چه یک آدم لاابالی و میخانه ک بهتون شر*اب میده این کلمه ب اصطلاح نمیتونن سانسور کنن چون معنی اون دوپهلو کاری نمیتونن بکنن
بخاطر همین وقتی شرایط جامعه وفق مراد سراغ شعر نیمایی یا نو میرم وقتی در مشکلاتیم شعر کلاسیک
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
رفاقت صمیمی و بسیار دیرینه هوشنگ ابتهاج و محمدرضا شجریان هم زبانزد
ک بعد از فوت شجریان سایه اینگونه می‌گوید
بارها گفته‌ام که نمی‌توانم ایران را بی بودن شجریان تصور کنم. آن‌قدر زنده ماندم که این مصیبت را هم دیدم: «هر که را می‌خوانم از یاران ایام جوانی/ خاک پاسخ می‌دهد زان‌سوی مرز زندگانی»

شاید باید ۱۰ ‌سال بگذرد که بتوانم شعری برای شجریان بگویم. برای بزرگی این مصیبت کلمه ندارم. کلماتم سست و ضعیف و کم و کوچک و پوک است. نمی‌تواند دردم را بگوید. عاجزم از بیان. باید سال‌ها بگذرد...

سایه گفت: به امید دیدار هرچند دیگر امیدی نیستک
Images 17

کاش از ابتهاج هم یک همایون به یادگار بود💔​
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
ابتهاج را نزدیک ترین غزل سرا به حافظ میداند
سایه می‌گوید :در شعر کلاسیک یک استعاره هایی ما داریم باز مثل ساقی، می، رند، دیوانه، عاشق
من ب فکرم رسید این اصطلاحات ک بین مردم جاافتاده و میدونن وقتی ازش درشعر بکار میبریم منظور ما چیست
من خودم چندکلمه را در شعرهای خودم جا انداختم مثل سرو ک ب معنی شهید ب کار بردم مثل شعر خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت
شاعر نگهبان زبان در والاترین حالت خودش که شعره هیچکس مثل نگهبان از نقاط قوت گنجینه خودش ک شعره خبرنداره وشعر فارسی یکی از قدرتمند ترین گنجینه های شعر دنیاس
قسمت هایی از کتاب آینه در آینه
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم، پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست - روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید، حالیا چشم جهانی نگران من و توست - گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید، همه جا زمزمه عشق نهان من و توست - این همه قصه فردوس و تمنای بهشت، گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست - نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل، هرکجا نامه عشق است نشان من و توست.
📚مجموعه شعر 📙چندبرگ از یلدا
بنشینیم و بیندیشیم!
این‌همه باهم بیگانه
این‌همه دوری و بیزاری
به‌کجا آیا خواهیم رسید آخر؟
و چه خواهد آمد بر سر ما با این دل‌های پراکنده؟
جنگلی بودیم:
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک، انبوهِ درختان تنهاییم…
Download 3
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
سایه می‌گوید که شعر و موسیقی برای من مقدس از اونجایی ک سایه کلمه هارو باوسواس انتخاب میکنه مقدس است کلمه مقدس را نه میشه تغیرر داد نه میشه ب چالش کشیدیک ساحت خاصی داره
یکی از بزرگترین حسرت های سایه نرفتن به سمت موسیقی که جایی میگوید ای کاش به جای شعر به‌سمت موسیقی میرفتم حس میکنم ک چیزهایی ک درمغز منه علاقه و کشش به سمت موسیقی داره
موسیقی اگه زیبا خانده بشه دلنشین بشه همه ملل و اقوام بااون حس میگیرن ولی شعر اینجوری نیس
توصیه ابتهاج به جوانان
تا میتونید کارکنید
یک اشکالی توی شاعران جوان( و بیشترجوانان) هست که کوتاه ترین راه و آسان ترین راه و انتخاب میکنن و براساس همون داوری میکنن
توی هرشغلی باید بدونن کاری ک با اره میشه کرد با تیشه نمیشه کرد کاری ک باتیشه میشه با رنده نمیشه انجام داد پس ای شاعر جوان به ابزار کارخودت مسلط باش
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
مرگ همسر ابتهاج
الما مایکیال، شاعر ارمنی‌تبار و همسر هوشنگ ابتهاج، شاعر شهیر معاصر 18 اسفند 1400به علت کهولت سن درگذشت.
یلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج و زنده‌یاد الما مایکیال، با انتشار عکسی از مادرش در صفحه اینستاگرامِ خود نوشت: «مادرم برای بهارِ در راه صبر نکرد و رفت
حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های یلدا، کیوان، آسیا و کاوه است.
سایه در سوگ همسرش اینچنین می‌گوید
مرغ شبخوان که با دلم می‌خواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
فوت ابتهاج
هوشنگ ابتهاج سال‌ها پیش در بیان خاطره‌ای گفته بود: هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسی‌های او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر می‌خواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیش‌گویی کند.
آن مرد گویا اهل‌دل بوده و چند مورد را برای هر یک می‌نویسد. سایه می‌گوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمی‌دانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره می‌خورد و خانوادۀ پرجمعیتی تشکیل می‌دهی و ۹۴ سال زندگی می‌کنی!
سایه می‌گوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی می‌شناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی ۴۹ ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال می‌کردم ۹۴ که خیلی دور از دست‌رس است چون زمان ما ۷۰ سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده ۴۹ ولی هم‌کلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته ۹۴ و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در ۴۹ سالگی از دست بروم!
...
هوشنگ ابتهاج در19 مرداد 1401 دارفانی را وداع گفت
یلدا ابتهاج در پستی در اینستاگرام نوشت:او با نقل این شعر سایه که «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید – در این خانه غریبید، غریبانه بگردید» نوشت: «سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.»
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
با رفتن پیر پرنیان اندیش سرود عشق از نوا افتاد و زبان نرم غزل بی‌پناه ماند! دیگر شعر ناب از کلک کدامین سراینده خواهد چکید که بگوید:
مژده بده، مژده بده یارپسندید مرا
سایۀ او گشتم و او برد به خورشید مرا
دیگر کدام شاعر از شعر ناب سخن خواهد گفت، وقتی که او نباشد!
دیگر چه کسی ترانه هستی سرخواهد داد و دلدادگان شعر و غزل به کدامین نوا دل خوش خواهند کرد، وقتی که اونباشد؟
سایه تو رفتی و عاشقان را تنها گذاشتی، رفتی و خون عصمت زبان را به گردن گرفتی؛ زبان عشق بعد از تو بی‌رمق خواهد ماند و ما با دریغ خواهیم گفت:
خون هزار سروِ دلاور به خاک ریخت
ای سایه! های‌های لب جویبار
Ebtahaj h photokade com 3
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا