غزل شمارهٔ ۳۷ - دیوان و دیوانه
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
چشمم به چشمش افتاد اما نبود چشمی
کز برق آن شرر در ارکان من بیفتد
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانهام ز چشم...
تابان
موضوع
شهریار گنجور
عکسپروفایلعاشقانهنینیسایت
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد گنجور
غزل شمارهٔ ۳۶ - ویلن تاجبخش
شنیدهام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج
اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفتهاند قمار نخست با لیلاج...
تابان
موضوع
شعر شنیدهام که به شاهان عشق بخشی تاج گنجور
شهریار گنجور
عکسپروفایلعاشقانهنینیسایت
غزل سوز و ساز
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب
گرد...
تابان
موضوع
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب گنجور
شهریار گنجور
عکسپروفایلعاشقانهنینیسایت
تو شمس من خورشید پرستم مولانا 🔴 با معنی
من جَلد تو هستم
بر بام تو هستم
تو شمس منی ، من
خورشید پرستم
مغرب همه اندوه
اندوه غروب ات
ای قبله مشرق
ثنا گوی تو هستم
ای نای گلویت
همچون نیداوود
حکم آنچه تو گویی
من لال تو هستم
گنجشک گلویم
شرحهاست چو منصور
بر دار تو هستم
غربال تو هستم
حیران تو...