فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بندهای که بود در رکاب تو
خرم ولایتی که تو آنجا سفر کنی
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ
یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی
من با تو دوستی و وفا کم نمیکنم...
تابان
موضوع
شعر با ف
شعردرموردخدا
عکس نوشته عاشقانه
عکس نوشته غمگین
گنجور
تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست!مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک دلم می تپد،هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هرکجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه...
یلدا
موضوع
تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
شعردرموردخداشعردرمورد عشق
عکس نوشته تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
عکس نوشته عاشقانه
متن کامل تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
معنی تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
گنجور
بی جرم درین جهان توان زیست بگو
ناکرده گنه درین جهان کیست بگو
من بد کنم و تو بد دهی پاداشم
پس فرق میان من و تو چیست بگو
***
تشویش دل خستهٔ ما از تو در است
جانم پر از آشوب و بلا از تو در است
فی الجمله چه گویمت، تو خود می دانی
کاین شورش روزگار ما از تو در است
***
در تو که بدیدهٔ صفا می نگریم...
یلدا
موضوع
دیدار خوشت آینه لطف خداست
شعر با جهان
شعر با روزگار
شعردرموردخدا
گنجور