┈┈•• ✾✾✾• سیمین بهبهانی •✾✾✾••┈┈
تو را با اشک خون از دیده بیرون راندم آخر هم
که تا در جام قلب دیگری ریزی شراب آرزوها را
به زلف دیگری آویزی آن گلهای صحرا را
مگو با من، مگو دیگر، مگو از هستی و مستی
من آن خود رو گیاه وحشی صحرای اندوهم
که گلهای نگاه او، خنده هایم رنگ غم دارد
مرا از سینه...
شاهدخت
موضوع
باحال مگ
شعردلاخوکنبهتنهایی
ماگرتا
نی نی سایت
همیار آموزش
گنجور