اعتصامی
هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
- تاریخ ثبتنام
- 4/10/22
- نوشتهها
- 23,382
- پسندها
- 22,690
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 6
از محبت تلخها شیرین شود ...
از محبت مس ها زرّین شود
ارباب لقمان که به عظمت مقام معنوی او پی برده بود او را بر همه غلامانش مقدّم میداشت و به او عشق میورزید،تا آنجا که حاضر بود پس مانده غذای لقمان را بخورد! باقیمانده طعام لقمان را با شور و شوق و با کمال میل میخورد!
در یکی از روزها برای ارباب لقمان خربزه ای به عنوان هدیه آوردند. ارباب خربزه را قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان آنها را میخورد و وانمود میکرد که بسیار شیرین است. وقتی ارباب دریافت لقمان این خربزه را دوست دارد چندین قطعه دیگر به او داد و لقمان همچنان با میل میخورد. تنها یک تکه خربزه مانده بود که ارباب آن را به دهان خود گذاشت و دریافت که همچون زهر تلخ است. زبانش آبله زد گلویش سوخت و حالش بهم خورد!
پس از ساعتی از لقمان پرسید این زهر را چگونه نوش جان کردی؟ صبر و تحملت تا چه اندازه است؟!
لقمان پاسخ داد من هزاران نعمت تو را خوردم و همه نیک بودشرم کردم بگویم این یکی تلخ است! این تلخی را که از شیرینی دست پر محبت تو گرفتم شیرین میدانم.
#مولانا
از محبت مس ها زرّین شود
ارباب لقمان که به عظمت مقام معنوی او پی برده بود او را بر همه غلامانش مقدّم میداشت و به او عشق میورزید،تا آنجا که حاضر بود پس مانده غذای لقمان را بخورد! باقیمانده طعام لقمان را با شور و شوق و با کمال میل میخورد!
در یکی از روزها برای ارباب لقمان خربزه ای به عنوان هدیه آوردند. ارباب خربزه را قطعه قطعه نمود و به لقمان داد. لقمان آنها را میخورد و وانمود میکرد که بسیار شیرین است. وقتی ارباب دریافت لقمان این خربزه را دوست دارد چندین قطعه دیگر به او داد و لقمان همچنان با میل میخورد. تنها یک تکه خربزه مانده بود که ارباب آن را به دهان خود گذاشت و دریافت که همچون زهر تلخ است. زبانش آبله زد گلویش سوخت و حالش بهم خورد!
پس از ساعتی از لقمان پرسید این زهر را چگونه نوش جان کردی؟ صبر و تحملت تا چه اندازه است؟!
لقمان پاسخ داد من هزاران نعمت تو را خوردم و همه نیک بودشرم کردم بگویم این یکی تلخ است! این تلخی را که از شیرینی دست پر محبت تو گرفتم شیرین میدانم.
#مولانا