اعتصامی
هلنم کاش بمونی تو برام
مدیر کل
- تاریخ ثبتنام
- 4/10/22
- نوشتهها
- 23,364
- پسندها
- 22,690
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 6
تمام راه فکر کرده بود که میتواند یکی دو قلم لوازم آرایش هم بگیرد. محسن گفته بود هر چه دلش میخواهد بخرد. دلش خیلی چیزها میخواست، دلش میخواست یک سری از آن مجسمه نوازندگان را داشته باشد که در بازار کویتیها میفروشند. دلش میخواست اجاقگاز فردار بخرد. لباسشویی از همه چیز واجبتر بود. با اینحال گفتم: «به کسی بدهکار نیستی؟» گفت: «نه.» هیچ وقت نمیخواهم بگویم که به من بدهکاری. انگشتر را هم نخریدم. پولم به ماشین لباسشویی هم نمیرسید. اما دستت درد نکند، محسن. سهم خودم را برای بچه پوشک گرفتم. تو که در خانه نیستی، تو که در آب سرد رخت نمیشویی. صبح با لباس اتوخورده تمیز میروی، و شب که میآیی یک عالم گچ روی لباسهات نشسته. با این دود گازوییل، سیاهی دور یقه را حتما باید با فرچه شست. تنت میکنی و راه میافتی.
کتاب دریاروندگان جزیره آبی تر
عباس معروفی
کتاب دریاروندگان جزیره آبی تر
عباس معروفی