گعده شاعرانه با مولانا (مشاعره) 🦋

  • نویسنده موضوع sahar♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,720
  • برچسب‌ها
    گنجور
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

پیش رخ زنده کنش کشته وافکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت
دلم

اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد زبطر

بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو

کآمد او در بر من با وی ماننده شدم

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم

کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک

کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر

کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان

کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
تا درد نیابی تو به درمان نرسی
تا جان ندهی به وصل جانان نرسی

تا همچو خلیل اندر آتش نروی
چون خضر به سرچشمهٔ حیوان نرسی

#مولانا
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
نصیحت زیبای مولانا

در این عمری که میدانـے
فقط چندی تو مهمانـے
به جان و دل
تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش

مراقب باش ﺗﻮ به آنـے
دل موری نرنجانـے
که در آخر تو میمانی و
مشتی خاک که از آنــے
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن،شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن!

حضرت مولانا
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم

چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم

مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم

در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بی‌چون نبودم

تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بوده‌ام اکنون نبودم

همی‌جستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم

چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم

چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم

#مولانا
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
#چقدر_قشنگه

و خدا نزديک است...
او همين واحد بالايي ما مي شيند
من رفيقم با او
گاه گاهی به سراغش روم و گاه سراغم آيد...
با هم از خويش سخن می گوييم من و او مدتها ست
درد دلهاي فراوان داريم.
بيشتر، صحبت من گرم کند محفل ما را
چون او
کم سخن گويد و در دل ريزد، همه ی دردش را .
گاه اگر پيش آيد
من برايش شعر از، حافظ و سعدیو سهرابو فريدون خوانم...
گاه از فرط غرور، چند بيت از غزل و شعر خودم ميخوانم
گاه او مي رنجد از من
اما ...
کافيست يک (( غلط کردم )) خالي ولي از روي صداقت گويم
تا ببخشد من را...
او دلش مي گيرد، که چرا گاه همين واحد پايينی ما
حرمت بودن او را راحت، زير پا ميشکنند...
يا همين خانه ی پشتی هرگز... پاسخ دعوت مهمانی او را ندهند.
او ولی باز به دل ريزد و حرفي نزند.
وقتی از واحد او ميخواهم، بروم خانه ی خود
او به من می گويد...
باز هم سر بزن و حالی پرس
چون غريبم اينجا !...
من در آغوش کشم با همه احساس و وجودم او را
گونه اش مي بوسم...
و در آخر با اشک
دستی از دور تکان مي دهم و می آيم واحد پايينی...
ليک هر وقت دلم مي گيرد
باز در خانه ی او مهمانم
چون خدا نزديک است
او همان واحد بالایی ماست!
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
مولانا چه زيبا عشق را معني کرده...!

اي که مي پرسي نشان عشق چيست ؟
عشق چيزي جز ظهور مهر نيست.

عشق يعني مشکلي اسان کني
دردي از در مانده اي درمان کني.
در ميان اين همه غوغا و شر
عشق يعني کاهش رنج بشر
عشق يعني گل به جاي خار باش
پل به جاي اين همه ديوار باش
عشق يعني تشنه اي خود نيز اگر
واگذاري اب را ، بر تشنه تر
عشق يعني دشت گل کاري شده
در کويري چشمه اي جاري شده
عشق يعني ترش را شيرين کني
عشق يعني نيش را نوشين کني
هر کجا عشق ايد و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
در هوایت بی قرارم روز و شب

سر ز پایت بر ندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب؟!

جان و دل می خواستی از عاشقان

جان و دل را می سپارم روز و شب

تا نیابم آنچه در مغز منست

یک زمانی سر نخارم روز و شب

تا که عشقت مطربی آغاز کرد

گاه چنگم، گاه تارم روز و شب

ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب

زآن شبی که وعده دادی روز وصل

روز و شب را می شمارم روز و شب

بس که کشت مهر جانم تشنه است

ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به كجا مي روم ؟ آخر ننمايی وطنم

مانده ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا

يا چه بود است مراد وی از اين ساختنم

جان كه از عالم عِلوی است يقين می دانم

رخت خود باز بر آنم كه همان جا فكنم

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

ای خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست

به هوای سر كويش پر و بالی بزنم

كيست در گوش كه او می شنود آوازم

يا كدام است سخن می نهد اندر دهنم

كيست در ديده كه از ديده برون می نگرد

يا چه جان است نگويی كه منش پيرهنم

تا به تحقيق مرا منزل و ره ننمايی

يكدم آرام نگيرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه به هم درشكنم

من به خود نامدم اين جا كه به خود باز روم

آن كه آورد مرا باز برد در وطنم

تو مپندار كه من شعر به خود می گويم

تا كه هشيارم و بيدار يكی دم نزنم

شمس تبريز اگر روی به من بنمايی

والله اين قالب مردار به هم در شكنم
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,572
پسندها
19,211
امتیازها
113
مدال ها
17
هر کسی را همدم

غم ها و تنهائی مدان


سایه دنبال تو می آید

ولی همراه نیست

#مولانا
 

موضوعات مشابه

اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
64
اعتصامی
اعتصامی
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
26
اعتصامی
اعتصامی
یکی یدونه
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
15
یکی یدونه
یکی یدونه
اعتصامی
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
134
اعتصامی
اعتصامی
بالا