سرگرمی (چالش) عجیب‌ترین کاری که تا به حال یه مهمان توی خونه‌ی شما انجام داده چی بوده؟🦋

  • نویسنده موضوع sahar♡
  • تاریخ شروع
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,047
امتیازها
113
مدال ها
12
مامان من وسواس همه هم میدونن یک شب مهمون اومدن شب خابیدن صبحی جمع کردن پتوها رو رفتن بعد مدت ها فهمیدیم بچشون دست گل ب آب داده رو پتو هیچی نگفتن رفتن 😐😐 تموم زندگیمون ریختیم بیرون شستیم😒
برای زایمان رفته بودم بیمارستان .میهما ن ها زودتر از ترخیص من رفته بودند خونه ی ما .کلی برا خودشون کنجکاوی کرده بودند .من که آمدم ،هر چیزی که می خواستم جای وسیله را بلد بودند .مثلا فلان پتو توی کدام کمد هست.
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
اول عجیب ترین کاری که میزبان در حقمون کرده رو تعریف میکنم
عروسی دختر خاله همسرم بود توی یکی از شهرهای گیلان ، عروسی عروس ظهر بود به صرف ناهار عروسی داماد هم شام بود خونه داماد، ما هم از اینجا کلی لباس برداشتیم بریم عروسی ۳ ساعتی راه بود ساعت ۱۱ رسیدیم خونه عروس پرنده پر نمیزد با خیال راحت ارایش کردیم و لباس پوشیدیم ساعت یک شد دیدیم نه خبری از ناهار هست نه از عروس و نه از مهمان ، پرسیدیم خاله مگه عروسی ظهر نیست پس مهمونا کجان ؟ گفت فقط شمایین ،🙄🙄🙄🙄 گفتم ظهر بیاین که کادوهاتون رو همینجا بدین خونه داماد ندین🙄🙄🙄🙄🙄🙄 حالا ساعت ۳ شده از گرسنگی داریم ضعف میریم دخترم هی میگه مگه عروسی نیست چرا ناهار نمیدن چرا میوه و شیرینی نمیدن میزبان یه تیکه نون بربری داد دست دخترم و گفت ما رسم داریم الان داماد باید برای مادرزن ناهار بیاره صبر کن الان میارن، بعد ۱۰ بار زنگ زدن خاله برای عروس که توی ارایشگاه بود که چرا شوهرت ناهار نیاورد؟؟ بالاخره یکی اومد دم در و یک ظرف یکبار مصرف قیمه پلو اورد، حالا ما ۸ نفر ( من و دخترم، خواهرشوهرم و دختر و شوهرش، دوتا برادر شوهرام و پدرشوهرم) مادر شوهرم مکه بود، خودمیزبان هم با شوهرش، با یک پرس غذا
اخه لامصب خسیس، ۸ تا مهمان از شهرستان دعوت کردی عروسی دخترت پر رو پرو گفتی کادو رو همینجا بدین بعد یه قابلمه غذا بپختی؟
روستا بود نه کافه ای داشت نه ساندویچی که برم برای دخترم غذا بگیرم، به هر ترتیبی شب شد و رفتیم عروسی ، به جان بچه هام دیدم توی خیاط داماد یک طرف حیاط بساط ساندویچی هست به مهمانان ساندویچ میفروشن یک طرف دیگه هم دستفروش بساط پهن کرده وسیله میفروشه
هر کی گرسته اش میشد میرفت ساتدویچ میخرید پدر شوهرم رفت واسه دخترم و دختر خواهرشوهرم ساندویچ بخره تا از گرسنگی ضعف نزدن ولی تمام شده بود
به مرگ خودم اخر شب حدود ساعت دوازده عروسی که تمام شد مثل نذری محرم دست هر مهمان یه پرس غذا دادن ببرن خونه بخورن
به خودم فحش دادم دیگه هیچ وقت شهر دیگه مراسم دعوت شدم نرم
اابته شنیدم برای اقایون سفره پهن کردن و ظرف غذای یکبار مصرفشون رو دادن تا سر سفره بخورن شنیده ها حاکی از این بود نوشابه هم کنار غذا دادن
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,201
امتیازها
113
مدال ها
18
رسومات عجیب عروسی توی اقوام شوهر 😑

این که بعد از مراسم حنا بندون موقع خواب یهو حدود ١٠٠ نفر از فامیل دوماد میریزن خونه پدرعروس تا شام بخورن 😑😑😑😑 و بهش میگن گَله شامی
و منی که اون لحظه که شنیدم رد دادم 😐
😂 😂 خودشون هم میدونن میگن گَله شامی
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,201
امتیازها
113
مدال ها
18
برای زایمان رفته بودم بیمارستان .میهما ن ها زودتر از ترخیص من رفته بودند خونه ی ما .کلی برا خودشون کنجکاوی کرده بودند .من که آمدم ،هر چیزی که می خواستم جای وسیله را بلد بودند .مثلا فلان پتو توی کدام کمد هست.
😐😐یاخدا صاحبخونه نیس مهمونا رفتن مهمونی 😐😂
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,201
امتیازها
113
مدال ها
18
اول عجیب ترین کاری که میزبان در حقمون کرده رو تعریف میکنم
عروسی دختر خاله همسرم بود توی یکی از شهرهای گیلان ، عروسی عروس ظهر بود به صرف ناهار عروسی داماد هم شام بود خونه داماد، ما هم از اینجا کلی لباس برداشتیم بریم عروسی ۳ ساعتی راه بود ساعت ۱۱ رسیدیم خونه عروس پرنده پر نمیزد با خیال راحت ارایش کردیم و لباس پوشیدیم ساعت یک شد دیدیم نه خبری از ناهار هست نه از عروس و نه از مهمان ، پرسیدیم خاله مگه عروسی ظهر نیست پس مهمونا کجان ؟ گفت فقط شمایین ،🙄🙄🙄🙄 گفتم ظهر بیاین که کادوهاتون رو همینجا بدین خونه داماد ندین🙄🙄🙄🙄🙄🙄 حالا ساعت ۳ شده از گرسنگی داریم ضعف میریم دخترم هی میگه مگه عروسی نیست چرا ناهار نمیدن چرا میوه و شیرینی نمیدن میزبان یه تیکه نون بربری داد دست دخترم و گفت ما رسم داریم الان داماد باید برای مادرزن ناهار بیاره صبر کن الان میارن، بعد ۱۰ بار زنگ زدن خاله برای عروس که توی ارایشگاه بود که چرا شوهرت ناهار نیاورد؟؟ بالاخره یکی اومد دم در و یک ظرف یکبار مصرف قیمه پلو اورد، حالا ما ۸ نفر ( من و دخترم، خواهرشوهرم و دختر و شوهرش، دوتا برادر شوهرام و پدرشوهرم) مادر شوهرم مکه بود، خودمیزبان هم با شوهرش، با یک پرس غذا
اخه لامصب خسیس، ۸ تا مهمان از شهرستان دعوت کردی عروسی دخترت پر رو پرو گفتی کادو رو همینجا بدین بعد یه قابلمه غذا بپختی؟
روستا بود نه کافه ای داشت نه ساندویچی که برم برای دخترم غذا بگیرم، به هر ترتیبی شب شد و رفتیم عروسی ، به جان بچه هام دیدم توی خیاط داماد یک طرف حیاط بساط ساندویچی هست به مهمانان ساندویچ میفروشن یک طرف دیگه هم دستفروش بساط پهن کرده وسیله میفروشه
هر کی گرسته اش میشد میرفت ساتدویچ میخرید پدر شوهرم رفت واسه دخترم و دختر خواهرشوهرم ساندویچ بخره تا از گرسنگی ضعف نزدن ولی تمام شده بود
به مرگ خودم اخر شب حدود ساعت دوازده عروسی که تمام شد مثل نذری محرم دست هر مهمان یه پرس غذا دادن ببرن خونه بخورن
به خودم فحش دادم دیگه هیچ وقت شهر دیگه مراسم دعوت شدم نرم
اابته شنیدم برای اقایون سفره پهن کردن و ظرف غذای یکبار مصرفشون رو دادن تا سر سفره بخورن شنیده ها حاکی از این بود نوشابه هم کنار غذا دادن
وای وای وای وای وای وای پراممممم ریخت اینا دیگ چقد خسیس و بدبخت خدامرگم آداب مهمون داری هم بلد نیستن اینا خدایا توبه
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
وای وای وای وای وای وای پراممممم ریخت اینا دیگ چقد خسیس و بدبخت خدامرگم آداب مهمون داری هم بلد نیستن اینا خدایا توبه
بجان خودم اگه یک کلمه اغراق کرده باشم
 
sahar♡

sahar♡

ناظر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/10/22
نوشته‌ها
8,559
پسندها
19,201
امتیازها
113
مدال ها
18
فرشتهm71

فرشتهm71

As free as the ocean فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/1/23
نوشته‌ها
1,349
پسندها
2,294
امتیازها
113
مدال ها
13
بالا