معنی شعر کار و تلاش درس هفدهم فارسی پنجم🔴هم‌خانواده+مخالف

  • نویسنده موضوع اعتصامی
  • تاریخ شروع
معنی شعر کار و تلاش درس هفدهم فارسی پنجم🔴هم‌خانواده+مخالف



✅ به راهی در، سلیمان دید موری *** که با پای ملخ می‌کرد زوری


روزی حضرت سلیمان در راه مورچه‌ای را دید که با پای ملخی دست و پنجه نرم می‌کرد


✅ به زحمت، خویش را هر سو کشیدی *** وزان بار گران، هر دم خمیدی



مورچه با زحمت خود را به هر سمت می‌کشید و زیر سنگینی آن بار خم می‌شد


✅ ز هر گردی، برون افتادی از راه *** زه هر بادی، پریدی چون پر کاه


با هر گرد و غباری از مسیر خودش خارج می‌شد و با هر بادی مانند پر کاه جا به جا می‌شد


✅ چنان بگرفته راه سعی در پیش *** که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش


آنچنان در حال سعی و تلاش در کار خودش بود که به هیچ کس به جز خودش توجهی نداشت


✅ به تندی گفت:« کای مسکین نادان *** چرایی فارغ از ملک سلیمان؟


سلیمان با تندی به او گفت:« ای بیچاره نادان چرا از پادشاهی سلیمان غافلی؟


✅ بیا زین ره، به قصر پادشاهی *** بخور در سفره‌ی ما، هر چه خواهی


از این راه بیا به قصر پادشاهی و در سفره ما هر چه می‌خواهی بخور


✅ چرا باید چنین خونابه خوردن *** تمام عمر خود را بار بردن


چرا باید این چنین رنج و سختی تحمل کنی و تمام عمر خودت را بار ببری؟


✅ ره‌است اینجا و مردم رهگذارند *** مبادا بر سرت پایی گذارند


اینجا مسیر رفت و آمد مردم است. نکند پایشان را بر روی تو بگذارند


✅ مکش بیهوده این بار گران را *** میازار از برای جسم، جان را»


بیهوده این بار سنگین را حمل نکن و برای جسمت، جانت را آزار نده.»


✅ بگفت:« از سور،‌ کمتر گوی با مور *** که موران را، قناعت خوش‌تر از سور


مورچه گفت:« از جشن و شادی با مورچه کمتر حرف بزن زیرا که مورچه‌ها قناعت و صرفه‌جویی را بهتر از جشن و مهمانی می‌دانند.


✅ نیفتد با کسی ما را سر و کار *** که خود، هم توشه داریم و هم انبار


سر و کار ما با کسی نمی‌افتد و محتاج کسی نیستیم چون خودمان هم غذا داریم و هم انبار برای ذخیره کردن آن.


✅ مرا امید راحت‌هاست زین رنج *** من این پای ملخ، ندهم به صد گنج»


من به امید روزهای راحت این رنج و سختی را تحمل می‌کنم. برای من این پای ملخ از صد گنج بیشتر ارزش دارد.



✅ گرت همواره باید کامکاری *** ز مور آموز، رسم بردباری


اگر همیشه پیروزی و خوشبختی می‌خواهی، از مورچه‌ها صبر و پایداری را یاد بگیر


✅ مرو راهی که پایت را ببندند *** مکن کاری که هشیاران بخندند


به راهی که تو را گرفتار و اسیر کنند وارد نشو و کاری نکن که انسان‌های عاقل تو را مسخره کنند و به تو بخندند.


✅ گه تدبیر، عاقل باش و بینا *** ره امروز را مسپار فردا


هنگام چاره‌اندیشی عاقل و بینا باش و کار امروز را به فردا موکول نکن


✅ بکوش اندر بهار زندگانی *** که شد پیرایه‌ی پیری، جوانی


در دوره‌ جوانی و زمانی که نیرو داری تلاش کن زیرا که جوانی زینت پیری است.


معنی کلمات درس ١٧ شعر کار و تلاش فارسی پنجم


سلیمان : نام یکی از پیامبران الهی که بهر حیوانات ، جن و انسان ها فرمان روایی مهی کرد

موری : مورچه ای

وزان : مخفف و از آن

گران : بزرگ و سنگین

کاه : علف

سعی : تلاش و کوشش

فارغ : آسوده ، راحت

به تندی : به سرعت

مسکین : بینوا ، نیازمند

ملک : سرزمین ، قلمرو

خونابه خوردن : رنج بسیار کشیدن

میازار : اذیت نکن ، آزار نرسان

سور : جشن و مهمانی

قناعت : قانع بودن

توشه : خوراک و آذوقه سفر

گنج : گوهر ها و چیزهای قیمتی

همواره : همیشه

کامکاری : نیک بختی ، خوش بختی

رسم : روش ، شیوه

بردباری : شکیبایی ، صبر

هشیاران : عاقلان ، دانایان

گه (با ــَـ): مخفف گاه

تدبیر : اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکل

عاقل : دانا ، عالم

بینا : آگاه و هوشیار

پیرایه : آنچه سبب زیبایی شود ، ابزار آراستن ، زیور و زینت

اینک : حالا

پیشگاه : صحن

حضور یافته ام :مشرف شده ام ،آمده ام

جایگاه : مرتبه ، درجه

رحمت حق بر آنان باد : لطف خدا بر آنان باد

شوق آموختن : علاقه به یاد گرفتن

مکتب : مدرسه ، دبستان

از بر کردم : حفظ کردم

آداب : رسم و روش


معین کرد : مسخص کرد

پر مهر : پر از عشق و محبت

اثر گذار : تاثیر گذار

ماندگار : پایدار ، ماندنی

بدگویی حسودان : بد گفتن و به زشتی یاد کردن انسان های حسود

رانده شده : اخراج شد

خوارزم : نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی می کرد

مهارت : ماهر بودن در کاری

حساب کردن : شمردن

اختر شناسی: ستاره شناسی ، نجوم

حکمت : دانش و معرفت و علم

ناگزیر : ناچار

نان آور خانه : کسی که مایحتاج خانواده را فراهم می کند

یاور : یاری کننده

کسب علم و معرفت : به دست آوردن علم و دانش

مهرگان : پاییز ، اوایل پاییز

دانستم : فهمیدم ، دریافتم

عزم : قصد ، اراده

شدم : رفتم

عالمان : دانایان ، خردمندان

مردم عادی : عامه ی مردم

دیار : سرزمین ، ناحیه

پژوهش : تحقیق

خردمندانه : عاقلانه

چه بسا : بسیار ، فراوان

پرسشگر : سوال کننده

هوشمندی : آگاهی

در دل داشت : قصد و نیست داشت که به خانه کعبه برود

به سبب : به علت

پس از درگذشت مادر : پس از فوت مادر

راهزنی : غارتگری

سکه : پول فلزی

صادق : راستگو

دینار : سکه ی طلا

توشه ی من است : خوراک و آذوقه سفرم است

ناپسند : نکویده ، زشت


صمیمی : بسیار نزدیک

هم نشین : دوست

خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها

برکرده اند : بلند کرده اند

خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان

ضمیر : باطن

لطف : مهربانی ،رحمت

پرتو : روشنایی

معرفت : شناخت و علم

بپرور : پرورش بده

نیک : خوش – خوب

ملک: پادشاه

غافلان : نادانان


مخالف کلمات درس کار و تلاش پنجم _ مخالف کلمات درس ١٧ فارسی پنجم


مخالف بنشینم # بایستم

مخالف می گذرد# نمی گذرد

مخالف حضور # غیاب

مخالف قبول # مردود

مخالف فراز # نشیب

مخالف نخستین# آخرین

مخالف شیرین# تلخ

مخالف بهترین# بدترین

مخالف ماندگار # زودگذر

مخالف رنج # خوشی

مخالف خفتن # بیداری

مخالف ناشناخته # شناخته

مخالف رفتن # آمدن

مخالف دروغگو# راست گو

مخالف پاک # آلوده

مخالف نا پسند # پسندیده

مخالف دراز # کوتاه

مخالف غافلان # هوشیاران

مخالف بیدار # خواب



واژگان هم خانواده درس ١٧ شعر کار و تلاش فارسی پنجم


هم خانواده ارزش: با ارزش ، ارزشمند

هم خانواده رحمت: رحمان ، رحیم حق: حقوق

هم خانواده مکتب: مکاتب ، مکتوب

هم خانواده خواندن: خواننده ، خوانش

هم خانواده وظایف: وظیفه ، موظف

هم خانواده آموزش: آموزنده ، آموختنی

هم خانواده کسب: کاسب ، کسبه

هم خانواده معرفت: عارف ، عرفان

هم خانواده عشق: عاشق ، معشوق

هم خانواده حج: حجاج ، حاجی ، حاجیان

هم خانواده ضمیر: ضمایر

هم خانواده لطف: الطاف ، لطیف
 
بالا