sahar♡
♡
ناظر انجمن
- تاریخ ثبتنام
- 18/10/22
- نوشتهها
- 8,559
- پسندها
- 19,200
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 18
پشت خرمنهای گندم، لای بازوهای بید
آفتاب زرد، كمكم رو نهفت.
برسر گیسوی گندمزارها
بوسه ی بدرود تابستان شكفت.
*
ازتو بود ای چشمهی جوشان تابستان گرم
گر به هر سو، خوشهها جوشید و خرمنها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هرگلی خندید و هر برگی دمید...
*
این همه شهد و شكر از سینهی پرشور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشهی انگور توست ...
راستی را، بوسهی تو، بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!
آفتاب زرد، كمكم رو نهفت.
برسر گیسوی گندمزارها
بوسه ی بدرود تابستان شكفت.
*
ازتو بود ای چشمهی جوشان تابستان گرم
گر به هر سو، خوشهها جوشید و خرمنها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هرگلی خندید و هر برگی دمید...
*
این همه شهد و شكر از سینهی پرشور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشهی انگور توست ...
راستی را، بوسهی تو، بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!