sahar♡
♡
ناظر انجمن
- تاریخ ثبتنام
- 18/10/22
- نوشتهها
- 8,572
- پسندها
- 19,211
- امتیازها
- 113
- مدال ها
- 17
اتاق کتاب قسمت چهار : زندگینامه ابراهیم گلستان
طبق برنامه دوشنبه تا دوشنه هامون قسمت 4 از اتاق کتاب رو براتون با موضوع زندگینامه ابراهیم گلستان براتون آماده کردیم که امیدواریم به جواب خیلی سوال هاتون برسید!!
vatanv.ir
دو ماهی بزرگ نبودند، باهم بودند. اکنون سرهایشان کنار هم بود و دمهایشان از هم جدا. دور بودند، ناگهان جنبیدند و رو به بالا رفتند و میان راه چرخیدند و دوباره سرازیر شدند و باز کنار هم ماندند. انگار میخواستند یکدیگر را ببوسند، اما باز باهم از هم جدا شدند و لولیدند و رفتند و آمدند.
مرد نشست. اندیشید هرگز این همه یکدمی ندیده بوده است. هر ماهی برای خویش شنا میکند و گشت وگذار ساده خود را دارد. در آبگیرهای دیگر، و بیرون از آبگیرها در دنیا، در بیشه، در کوچه ماهی و مرغ و آدم را دیده بود و در آسمان ستارهها را دیده بود که میگشتند، میرفتند اما هرگز نه این همه هماهنگ. در پاییز برگها باهم نمیریزند و سبزههای نوروزی روی کوزهها باهم نرستند و چشمک ستارهها این همه باهم نبود؛ اما باران. شاید باران. شاید رشتههای ریزان باهم باریدند و شاید بخار از روی دریا به یک نفس برخاست؛ اما او ندیده بود. هرگز ندیده بود.