قسمت ششم اتاق کتاب : زندگینامه شهریار

  • نویسنده موضوع Reza
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
توی قسمت ۶ اتاق کتاب سراغ سیدمحمد حسین بهجت تبریزی یا هون شهریار معروف رفتیم
Download 3

سیدمحمد حسین بهجت تبریزی
تخلص: شهریار
تاریخ تولد: 11 دی 1285
تاریخ وفات: 27 شهریور 1367
پیشه: شاعر و ادیب
جایگاه خاکسپاری: مقبرة الشعرا شهر تبریز
محمد حسین تبریزی این شاعر نامدار ایرانی 11 دی 1285 در خانواده ای اهل ادب در شهر زیبای تبریز به دنیا آمد. نام پدر او حاج میرآقا خشکنابی و مادر او خانم ننه نام داشت. پدر شهریار، در تبریز وکیل و اهل ادب و مادرش خانه دار بود.
سید محمد حسین دارای پنج برادر و هفت خواهر بود.
...
تبریز شهری که صائب تبریزی، حکیم تبریزی، همای تبریزی شمس تبریزی و شهریارها را در دامان خودش پرورانده
تبریزی که هر خشتش شاهد ماجراهای تلخ وشیرین ادوار تاریخ است
در دل تبریز بود که شهریار آمد و دل هایمان را تسخیر کرد
شهریار بعد از ب دنیا آمدن بخاطر اشوب های تبریز و انقلاب های آن زمان از شهر تبریز ب سوی دِه رفته و شهریار دوران کودکی خودرا در روستا گذراند
محمد حسین میگوید یکی از شانس های من درزندگی این بود که الفبا را پیش افراد باایمانی آموختم که ما ملا ابراهیم صدایش میزدیم
اواخر 5سالگی بود ما در روستا در خانه عمه ام زندگی می‌کردیم در اتاق مهمانی خانه عمه ام همیشه دوکتاب باجلدهای کهنه بود یکی قرآن بود و یکی دیوان حافظ
بعد ازبازی با بچهای کوچه یکی از تفریحاتم ورق زدن کتاب قران و حافظ بود بااینک معنی متوجه نمیشدم اما قلب و مغز من بااین کلمات و آیه ها پرشد
به قدری با این کلمات آشنا شده بودم و در مغزم رخنه کرده بودک بزرگتر که شدم تمام شعرها برای من سبک و معمولی می آمد
درسال 1300شمسی وقتی 14ساله بودم ب تهران مهاجرت کردیم به همراه پسرعمویم و یکی از دوستانم سید ابوالقاسم
من در تبریز بهجت تخلص میکردم
و اولین شعر فارسی من این بود
من گنه کار شدم وای به من
مردم آزارشدم وای ب من
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
در تبریز به بهجت تخلص داشتم، اما زمانی ک ب تهران آمدم و اتاقی را اجاره کردم اسم صاحبخانه من بهجت خانم بود فهمیدم بهجت اسم زنانه اس تصمیم گرفتم تخلصم را عوض کنم وضو گرفتم رو به قبله نشستم و از حافظ کمک خواستم برای این کار نیت کردم و کتاب را باز کرد م و این مصرع ظاهر شد، " که چرخ سکه دولت به نام شهریاران زد". با خودگ گفتم لقب "شهریار" را برای من زیادی است بار دیگر تفالی به حافظ زدم و اینبار مصرع " روم به شهر خود و شهریار خود باشم" آمد. به این ترتیب بود که

📚بگذار شهريار به گردون زند سرير
كز خاك پاي خواجه شيرازش افسر است
تخلص خود را از بهجت به "شهریار" تغییر دادم
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
داستان عاشقی 📚
شهریار در سن جوانی و زمانب که هنوز در رشته پزشکی درس می‌خواند به همراه استاد ملک شعرای بهار و استاد صبا در مغازه ای به تماشای آتش بازی نشسته بودند که ناگهان چشمش به دختری زیبا افتاد که با شور و هیجان آتش بازی را تماشا می‌کرد و با همان یک نگاه دلباخته دختر شد
او ثریا دختر عبدالله امیر طهماسبی (یکی از فرماندهان گارد قاجار) بود. شهریار از ثریا با نام پری در اشعار خود یاد می‌کرد.
اما این عشق نافرجام بود بخاطر اوضاع مالی شهریار ثریا را به او ندادند اما شهریار به این عشق پایبند ماند و تا 47 سالگی ازدواج نکرد. ثریا اما با چراغعلی سالار حشمت که پسرعموی رضا شاه بود ازدواج کرد و عشق شهریار ناکام ماند

📚📚
روزی استاد شهریار نامه‌ای دریافت می‌کند بی آنکه روی پاکت آن آدرسی از فرستنده آن باشد. متن نامه اما به روشنی نشان می‌داد که این نامه از سوی ثریا معشوق دوران جوانی شهریار است. معشوقی که شهریار هرگز نتوانست وصال او را بچشد. مضمون نامه بدین قرار بود:
شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداده من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب می‌بینم. سخت اشک ریختم. طوری که دختر کوچکم سهیلا علت دگرگونیم را پرسید. به او گفتم: عزیزم، برای جوانی از دست رفته و خاطرات فراموش نشدنی آن دوران گریه می‌کنم. به یاد آن شبی افتادم که می خواستی مرا به خانه مان برسانی، همان که به در خانه رسیدیم گفتم نمی گذارم تنها برگردی. وقتی تو را به نزدیک منزلت رساندم تو گفتی صحیح نیست یک دختر در این دل شب تنها برود و دوباره برگشتیم و آنقدر رفتیم و آمدیم که سپیده دمیده بود... یادت هست که والدینم چه نگران شده بودند؟ آیا یادت هست به ییلاقمان پیاده آمده بودی و من در اتاق به تمرین سه تاری که بمن یاد داده بودی مشغول بودم؟ اکنون نیز گهگاه سه تار را بدست می گیرم و غزل زیر ترا زمزمه می کنم:

گذشته من و جانان به سینما ماند
خدا ستاره ی این سینما نگه دارد

و روز بعد شهریار پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:

پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری

وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
📚
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب

دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
Nody     1625716758
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
دراواخر شهریور با دلی شکسته و مادرم اواخر عمر خودش سپری میکرد جلد اول حیدربابا رو خوندم
ولی انعکاس عجیبی پیدا کرده بود این شعر توی هر محفلی چندبیت میخوندن و به گریه می‌افتادن
اما جلد دوم حیدر بابا رو بعد آمدن به تبریز خواندم درسال 1330
حيدر بابا ميراژدر سسلننده

كند ايچينه سسدن، كويدن دوشنده

عاشيق رستم سازين ديللنديرنده

ياديندادير نه هووله سك قاچارديم؟

قوشلار تكين قاناد چاليب اوچارديم

ترجمه📚
يادي ز ميراژدر و صوت صلاي او

در روستا طنين صداي رساي او

آواز ساز رستم و ذوق صفاي او

ياد آيدت ز شوق شتابان دويدنم

همچون پرنده بال گشوده پريدنم
درمنزل من اواخر بودن من درتهران هنرمندان همه می‌آمدند نیما بود عبدالحسین شهنازی بوداقای عبادی بود صادق هدایت نوشین تا قبل رفتنش بود
به طوری ک دل کندن و عبور از این ها و برگشت ب تبریز برای من مثل یک سد بود ک باید میشکستم سخت بود یکی هم دل کندن از عشق 15 ساله ب طول انجامید

استاد شهريار از شيفتگان حافظ است و اين شيفتگي را با تمام و كمال معنا و مفهوم و تركيب مي توان از رنگ و بوي سروده هايش استشمام كرد. حتي در برخي از معاني نيز استاد شهريار به سراغ تأثير پذيري و تأثيرگيري از حافظ رفته است.
هر كس كه ديوان استاد را باز مي كند شرح حال خودش را مي خواند زيرا شعر شهريار، زبان دل است و بهترين اشعارش شامل آن سروده هايي است كه احساسات ما را تحريك بكند و شهريار بالحق اين تهييج و تحريك را دارد. زيرا شعر شهريار، زبان حال و زندگي اوست و تك تك ابياتش را زيسته سپس بر دفتر آورده است و در پايان عمر، شعرهاي شهريار رنگ و بوي عرفان و معنويت و گذر از عشق مجازي به عشق حقيقي مي گيرد كه اين ويژگي مردان خداست.
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
شهریار :شعرهای ترکی من کم است ینی از وقتی به تبریز آمدم دیگر شور جوانی در من نبود و نمیشد که ناگهانی زبان فارسی رو رها کنم
برای همین شعرهای ترکی من کم است اما همان تعداد کم هم برای چاپ در چاپخانه است
برای یادگار یک غزل میخونم ب نام (صدای اذان) که برای اوایل انقلاب است
📚صبح شد و از هرطرف صدای اذان بلند شد
گویا از فرشتگان صدای قرآن می‌آید
صدایی مثل آن نمیابم بگذار بگویم که
اگر صدای جان شنیده می‌شد به آن شبیه بود
...
ازدواج استاد شهریار
شهریار در سال 1332 بعد از 33 سال دوری از تبریز به زادگاهش برگشت و با استقبال عجیب مردم روبرو شد. بعد از یکسال زندگی در تبریز سال 1333 و در 48 سالگی با نوه دختر عمه اش خانم عزیزه عبدالخلقی که معلم 21 ساله ای بود ازدواج کرد. ثمره این وصلت دو دختر بنام های شهرزاد و مریم و یک پسر بنام هادی می باشد
....
استاد شهریار علاقه مفرط به تمامی هنرها به خصوص شعر، موسیقی و خوشنویسی داشت و خط نسـخ و نــسـتعلیق و بویژه خط تحریر را خوب می نوشت. در جوانی سه تار می زد طوری که نواختن او اشک استاد ابوالحسـن صبا را جاری می کرد و برای ساز خود می سرود.

نالد به حال زار من امشب سه تار من

این مایـه تســـــلــی شـــبهای تار مــن
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
حکایت شعر علی ای همای رحمت
شهریار زمانی که این شعر را سرود، شعر را برای کسی نخوانده بود و کسی از آن آگاه نبود. در آن زمان آیت الله العظمی مرعشی نجفی شهریار را به قم دعوت کرد و به او گفت:

شعر علی ای همای رحمت را کی ساخته ای؟

شهریار با حالت سوال کرد شما از کجا خبر دارید؟! این شعر را نه به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام!

ایشان به شهریار می گوید:روزی در خواب شاعری بنام شهریار را دیدم که نزد امیرالمومنین (ع) در مدح او شعر می سرایید. پس از خواب به دنبال شما گشتم و شما را به قم دعوت نمودم تا خوابم را در میان بگذارم.

بعد از توضیحات آیت الله مرعشی در مورد خواب خود، دو طرف احساسی و منقلب می شوند تا اینکه مشخص می شود تاریخ و ساعت سرودن شعر مقارن با ساعتی بوده که آیت الله خواب آن را دیده است.

بعد از توضیحات آیت الله مرعشی در مورد خواب خود، مشخص می شود تاریخ و ساعت سرودن شعر مقارن با ساعتی بوده که آیت الله خواب آن را دیده است.

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا 📚 که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین 📚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن 📚 که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
 
Reza

Reza

مدیر فنی
Male
مدیر فنی
تاریخ ثبت‌نام
1/7/22
نوشته‌ها
1,834
پسندها
2,425
امتیازها
113
مدال ها
6
جنسیت
در اواخر سال 1314شهریار بخاطر بیماری به تهران اعزام شد و دوباره عشق سابق خود را دید.
ثریا برای عیادت از شهریار به دیدن او در بیمارستان رفت و در آنجا شهریار این غزل را سرود:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
بعد از درمان در تهران ماند اما دیگر ارتباطی با ثریا نداشت و در بانک کشاورزی استخدام شد. شهریار این شکست، و ناکامی عشق، را موهبت الهی می دانست که از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی او را رساند.

ثریا و شهریار دیگر ارتباطی با یکدیگر نداشتند و بنا به گفته پسر شهریار در سال 1348 تنها دو نامه توسط ثریا ارسال شده که شهریار هم در جواب آنها غزل های مشهور خود را ارسال کرده است. ثریا هفت سال بعد از مرگ شهریار، تقریبا در سال 1374 فوت کرده
..
به دنبال تشدید بیماری، وقتی استاد شهریار امید به بهبود را از دست می دهد، به دوستانش می گوید: «بیش از هشتاد سال زندگی کرده ام. آثار و اولادی دارم که آنها باقیات الصالحات من هستند... تمایل من چنین است که بعد از مرگم اگر در تهران خواستند مدفونم سازند، مرا در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم به خاک سپارند و اگر در موطنم آذربایجان خواستند دفنم کنند، یا در دامن کوه «حیدربابا» که آن قدر آن را دوست داشته ام، یا در مقبرة الشعرای تبریز در «سُرخاب» مدفونم سازند».
Images


چند روزی بعد از این سخنان شاعر محبوب ایران ، در حالی که این ابیات از شعر «یاعلی» را زیر لب زمزمه می کردند، جان به جان آفرین سپردند
ای جلوه جلال و جمال خدا علی 📚در هرچه جز خدا به جلالت جُدا علی
در تو جمالی از ابدیّت نموده اند 📚ای آبگینه ابدیّت نما علی
ای مظهر جمال و جلال خدا، علی📚 ای مظهر العجایب و یا مرتضی علی
از شهریارِ پیرِ زمین گیر دست گیرای دست گیرِ مردم
شهریار سال 1366 وقتی 81 ساله بود بخاطر بیماری ریوی در بیمارستان بستری شد و بعد از هشت ماه به دستور آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت با هواپیما به تهران اعزام و در بیمارستان مهر بستری شد اما معالجات مثمر ثمر نبود.در 27 شهریور ماه 1367 در 83 سالگی روح این شاعر بزرگ به ملکوت اعلی پیوست و جسم ایشان در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار ارجمند است به خاک سپرده شد.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا