عشق

  • نویسنده موضوع عماد
  • تاریخ شروع
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
عاشقی جرم قشنگی ست مرا دار نزن
شده ام عاشق تو، عشق مرا جار نزن

ای که از راز دل عاشق من با خبری
عشق پنهان مرا تهمت انکار نزن

شده ام بسته به عشقت ،به یقین میدانی
پس تو هم قلب مرا زخمه بسیار نزن

خواستم تا که شوم عاشق شیرین صفتت
عشق شیرین مرا ، مهر خریدار نزن

عاشقم باش عزیزم تو نگو عشق خطاست
به خطا زخم براین عاشق تبدار نزن

من که دیگر شده ام عاشق و دلبسته تو
تو بیا سنگ به این خسته بیمار نزن

شاعر : آنجلا راد ۹۴/۱۲/۸
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
ترا می‌خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
من همچو موج ابر سپیدی کنار تو
بر گیسویم نشسته گل مریم سپید
هر لحظه می‌چکید ز مژگان نازکم
بر برگ دست‌های تو آن شبنم سپید
گویی فرشتگان خدا در کنار ما
با دست‌های کوچکشان چنگ می‌زدند
در عطر عود و ناله اسپند و ابر دود
محراب را ز پاکی خود رنگ می‌زدند
پیشانی بلند تو در نور شمع‌ها
آرام و رام بود چو دریای روشنی
با ساق‌های نقره نشانش نشسته بود
در زیر پلک‌های تو رویای روشنی
من تشنه صدای تو بودم که می‌سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند
افسانه‌های کهنه لبریز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس قزح‌های رنگ رنگ
در سینه قلب روشن محراب می‌تپید
من شعله‌ور در آتش آن لحظه درنگ
گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم بسوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
  • آسمان همچو صفحه دل من
  • روشن از جلوه‌های مهتابست

  • امشب از خواب خوش گریزانم
  • که خیال تو خوش‌تر از خوابست

  • خیره بر سایه‌های وحشی بید
  • می‌خزم در سکوت بستر خویش

  • باز دنبال نغمه‌ای دلخواه
  • می‌نهم سر بروی دفتر خویش

  • تن صدها ترانه می‌رقصد
  • در بلور ظریف آوایم

  • لذتی ناشناس و رؤیا رنگ
  • می‌دود همچو خون به رگ‌هایم

  • آه … گوئی ز دخمه دل من
  • روح شبگرد مه گذر کرده

  • یا نسیمی در این ره متروک
  • دامن از عطر یاس تر کرده

  • بر لبم شعله‌های بوسه تو
  • می‌شکوفد چو لاله گرم نیاز

  • در خیالم ستاره‌ای پر نور
  • می‌درخشد میان‌هاله راز

  • ناشناسی درون سینه من
  • پنجه بر چنگ و رود می‌ساید

  • همره نغمه‌های موزونش
  • گوئیا بوی عود می‌آید

  • آه … باور نمی‌کنم که مرا
  • با تو پیوستنی چنین باشد

  • نگه آن دو چشم شورافکن
  • سوی من گرم و دلنشین باشد

  • بی گمان زان جهان رؤیایی
  • زهره بر من فکنده دیده عشق

  • می‌نویسم به روی دفتر خویش:
  • «جاودان باشی، ای سپیده عشق»
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
رها
همچو پرنده ای در باد
می چرخم در هوایت
شاید باز هم
به تیر نگاهت دچار شوم
شاید

فرهاد خیاط پور باغبان
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
عکس می‌گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی
عکس می‌گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده‌ای
عکس می‌گیرم
از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم
و نشان می‌دهم
به کسی که شعر مرا می‌خواند
و باریکه‌ای از ابر
در حیرت لبخندش موج می‌زند
محمد شمس لنگرودی
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
از چشم و دل مپرس که

در اولین نگاه شد

چشم من، خراب دل

و دل، خراب چشم

صائب تبریزی
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیستچنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه گیسویت از امواج تحریر قمرهم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت
چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر

چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت
چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر

از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود
جادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر

آن که چشمان مرا‌تر کرد، اندوه تو بود
گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر

علیرضا قزوه
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
"لرزه افتاده به دستان من از کار تو عشق
شده دل زخمی شمشیر علمدار تو عشق

پند و اندرز تو را گۉش نکرد این دل من
تا که دل باز رساند به سر دار تو عشق

تیر ابروی تو شد چون هدفی قلب مرا
قلب من باز شکست از غم دیدار تو عشق

پای رسوایی دل امده در وصال و وصال
دل رسوا چه کند از دل بیدار تو عشق

پیر هر میکده باشی و به هنگام خیال
از سبو باج بگیرد لب دلدار تو عشق

ساقی و ساغر و می جمله خرابند ببین
تا که جامم بشکست ساقی بیمار تو عشق

کار شیدا که گذشت از طلبه عشق و وفا
به دلم شعله فزون گشته پدیدار تو عشق"


محسن سعیدی
 
ع

عماد

کاربر نمونه
Male
تاریخ ثبت‌نام
17/1/23
نوشته‌ها
428
پسندها
717
امتیازها
93
مدال ها
1
جنسیت
به گردی چشم تو میگردم ای یار

دلم پابند تو گردیده بیمار

چه کردی بادلم با من بگو عشق

که دیگر من ندارم حال پیکار


محمد صادق قدرتی
 
بالا