شعرستان

[اعتصامی]

کچه مبینا دوستت دارم ❤️
آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز
مهدی اخوان ثالث

 

[اعتصامی]

اینجا سرزمین ماست
از سپیده دم عمر اینجا بوده ایم
اینجا بازی کرده ایم
عاشق شده ایم و شعر نوشته ایم
ما اینجا ماندگاریم
"نزار قَبّانی"

 

[sahar♡]

یاری کن ای نفس که درین گوشه‌ی قفس
بانگی برآورم ز دل خسته یک نفس

تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله‌ی جرس

خونابه گشت دیده‌ی کارون و زنده‌رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس

صبر پیمبرانه‌ام آخر تمام شد
ای آیت امید به فریاد من برس

از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس

جز مرگ دیگرم چه کس آید به پیشباز
رفتیم و همچنان نگران تو باز پس

ما را هوای چشمه‌ی خورشید در سر است
سهل است سایه گر برود سر در این هوس

 

[آفتابگردان]

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

 

[اعتصامی]

قطره قطره اگر چه آب شدیم

ابر بودیم و آفتاب شدیم

ساخت ما را همو که می‌پنداشت

به یکی جرعه‌اش خراب شدیم

هی مترسک کلاه را بردار

ما کلاغان دگر عقاب شدیم...

محمدعلی بهمنی

 

[اعتصامی]

پروانه‌ها در پيله دنيا را نمی‌فهمند

تقويم‌ها روز مبا دارا نمی‌فهمند



دريا برای مردم صحرانشين درياست

ساحل‌نشينان قدر دريا را نمی‌فهمند



مثل همه، ما هم خيال زندگی داريم

اما نمی‌دانم چرا ما را نمی‌فهمند...

فرامرز عرب عامری

 

[Amir Masuod]

ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم

 

[sahar♡]

عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی‌تفاوت بودنت هر لحظه آبم می‌کند

 

[اعتصامی]

میروی باشد ولی خورشید را با خود مبر
مشتری ها را ببر ناهید را با خود مبر

نور را پنهان مکن ساهور را زندان مکن
ماه را بردی دگر مهشید را با خود مبر

ابرها با هر نوای هِق هِقم باریده‌اند
آنکه با چشمان من بارید را با خود مبر

ساختم از تار و پودت بت برای خویشتن
آه ابراهیم من توحید را با خود مبر

گر که شک داری به عشقم، میکنم جان پیشکش
بشکن این تردید را تردید را با خود مبر

خنده هایت علت لبخند گه گاه من است
لذّت خندیدن جاوید را با خود مبر

ما همه دُردی کشانِ مستِ در میخانه‌ایم
ساقیا ته مانده‌ی امّید را با خود مبر

هرچه میگویم ندارد در دل سنگت اثر
میروی باشد ولی خورشید را با خود مبر
🌱امیر رضا شریف زاده

 

[halfblood]

واسه ما دنیا، دنیا نمیشه اثر halfblood


نه شعر نه داستان
نه زندگی نه زندان
نه می‌خوام نه میشه
همه رفتن مثل همیشه
تنها که باشی سخت میشه
با بی‌پولی سخت‌تر هم میشه
دوباره بگو مگه چی میشه؟
عشقی که رفته واسه همیشه
صدات خنده‌دار، دستات میلرزه
عاشق که باشی، زهنت می‌رقصه
بشین یه گوشه، بی‌پولی عشقه
دروغ نگم من، سخت‌تر هم میشه
دیگه همیشه تنها نمیشه
اینم دروغه واسه همیشه
بهت بگم من باورت میشه!
زندگی کن چون، بی تو نمیشه
یه احتمالی واسه همیشه
دست خودت نی این سرنوشته
حالا دوباره بگو نمیشه
اینجوری سنگ رو سنگ نمیشه
باید بگم من اینو همیشه
راست و دروغش معلوم نمیشه
باورت میشه یا که نمیشه
دیگه مهم نیست واسه همیشه
گفتنیارو میگم همیشه
گوش شنوا پیدا نمیشه
میشه که بشه، نشد نمیشه
شعار امروز، فردا نمیشه
اینارو گفتم دلم خالی شه
واسه ما دنیا، دنیا نمیشه