شعرستان

  • نویسنده موضوع اعتصامی
  • تاریخ شروع
اعتصامی

اعتصامی

مدیر کل
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
2,879
پسندها
8,035
امتیازها
113
مدال ها
4
یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

حافظ
 
اعتصامی

اعتصامی

مدیر کل
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
2,879
پسندها
8,035
امتیازها
113
مدال ها
4
کچه مبینا دوستت دارم ❤️
تو بگو ، با چه زبان ؟
با چه دلی ؟
به همه عالم و آدم گویم
تو که رفتی
من هنوز، عطر ترا می بویم،
من هنوز در اشعارت
رد ترا می جویم.

تو مرا باور كن
در همه حال،
از ته دل
نام ترا می خوانم ..
 
نوری.

نوری.

کاربرخودمونی
Male
تاریخ ثبت‌نام
6/10/22
نوشته‌ها
61
پسندها
41
امتیازها
18
جنسیت
آقا👨
معبودم! بودنت را سپاس! معجزه‌هایت را سپاس! امید به اینکه معجزه رخ می‌دهد، آرام‌‌ترمان می‌کند. دل‌های ما را آرام کن...دل‌هایی که جز تو هیچ امیدی ندارند را با حضورت گرم کن...تنها همدم ما در روزهای سخت زندگی‌مان تویی...!
 
اعتصامی

اعتصامی

مدیر کل
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
2,879
پسندها
8,035
امتیازها
113
مدال ها
4
مرغ خانه با هما پر وا مکن
پر نداری نیت صحرا مکن

چون سمندر در دل آتش مرو
وز مری تو خویش را رسوا مکن

درزیا آهنگری کار تو نیست
تو ندانی فعل آتش‌ها مکن

اول از آهنگران تعلیم گیر
ور نه بی‌تعلیم تو آن را مکن

چون نه‌ای بحری تو بحر اندرمشو
قصد موج و غره دریا مکن

ور کنی پس گوشه کشتی بگیر
دست خود را تو ز کشتی وا مکن

گر بیفتی هم در آتش کشتی بیفت
تکیه تو بر پنجه و بر پا مکن

چرخ خواهی صحبت عیسی گزین
ور نه قصد گنبد خضرا مکن

میوه خامی مقیم شاخ باش
بی‌معانی ترک این اسما مکن

شمس تبریزی مقیم حضرت است
تو مقام خویش جز آن جا مکن

مولانا
 
نوری.

نوری.

کاربرخودمونی
Male
تاریخ ثبت‌نام
6/10/22
نوشته‌ها
61
پسندها
41
امتیازها
18
جنسیت
آقا👨
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کــــاش برگ آخر تقویم عشق
خبر از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
کاش می شد عشق را تفسیر کرد
دست و پای عشق را زنجیر کرد
 
اعتصامی

اعتصامی

مدیر کل
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
2,879
پسندها
8,035
امتیازها
113
مدال ها
4
لاتَشکُ لِلنّاسِ جُرحاً أنتَ صاحِبُهُ

لایُؤلِم الجُرحُ إلّا مَن بِهِ ألَمٌ


درباره ی زخمی که تو صاحبش هستی پیش مردم ناله و شکایت نکن

زخم برای هیچ کس دردی ندارد مگر برای صاحب درد

"کریم العراقی
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,768
پسندها
3,656
امتیازها
113
مدال ها
2
کاش میشد عشق را تفسیر کرد

خواب چشمان ترا تعبیر کرد

کاش میشد در خراب آباد دل

خانه احساس را تعمیر کرد

کاش میشد همچو باران بی دریغ

لحظه های سبز را تقدیر کرد

کاش میشد تا تمام عشق را

با تمام وسعتش تکثیر کرد

کاش میشد اشک را تهدید کرد

مدتی لبخند را تمدید کرد

کاش میشد از میان لحظه ها
لحظه دیدار را نزدیک کرد

روی این گردونه نامهربون

گرمی مهر تو را تصویر کرد
 
خوشگل عالم

خوشگل عالم

رفیق کیان❤️
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
313
پسندها
464
امتیازها
63
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم...


ویا از روی خود خواهی فقط خود را پسندیدم....


اگر از دست من در خلوت خود گله ای کردی...


اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی ...


اگر زهری چشیدی گاه گاهی از زبان من ....


اگر رنجیده خاطر گشتی از طرز نگاه من...



حلالم کن....🖤💔
 
Nazbanoo

Nazbanoo

کاربر ماندگار
Female
تاریخ ثبت‌نام
1/10/22
نوشته‌ها
1,144
پسندها
1,959
امتیازها
113
مدال ها
4
جنسیت
خانم👩
خوش اومدی عزیزم

نه به خانه دل قرار و نه به کوی یار گیرد
به کجا سپارمش دل ،که دلم قرار گیرد

منم آن موج گرفتار به دو چشمان سیاهت
که رسد به ساحل تو ، به دلت کنار گیرد

شده ام مات نگاهت ،تو که ممنوعه ای اما
دل تو به ساحت من ، ای خدا دچار گیرد

همه گشته فکرم آیا که چه کرده ای به قلبم
از غم و غصه و ماتم این چنین هوار گیرد

نه به خنده لب کنم باز، نه به ذوق دل بخوانم
تو کجا کشیده ای آه ، دل من غبار گیرد

رفتی و دخیل بستی به هوای دل شکستن
که من و این دل زارم ،غم بی شمار گیرد

منم و غمی به سینه که به نجوای شبانه
تو بِبازی و دلت را ، نحسی قمار گیرد

#نازبانو
 
اعتصامی

اعتصامی

مدیر کل
مدیر کل
تاریخ ثبت‌نام
4/10/22
نوشته‌ها
2,879
پسندها
8,035
امتیازها
113
مدال ها
4
أینَ نَمشی؟

کُلُّ الرَّصیفِ زُجاجٌ

أینَ نَبکی؟

کُلُّ القُلوبِ حجارةٌ


کجا قدم بزنیم؟

همه ی پیاده روها از شیشه اند

کجا گریه کنیم؟

همه ی قلب ها از سنگ اند

"میسون الویدان
 

موضوعات مشابه

I
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
26
Reza
Reza
بالا