سوره اعراف _ تفسیر کامل سوره اعراف آیه ۱ تا ۲۰۶ _ تفسیر صفحات ۱۵۱ تا ۱۷۶ قرآن کریم

  • نویسنده موضوع شاهدخت
  • تاریخ شروع
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
🔰 تفسیر صفحه ۱۵۱ مصحف شریف آیه ۱ تا ۱۱ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 094354 457

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۱🌷
👈👈 ابلیس:


بر اساس آیات قرآن، دو موجود در جهان زندگی میکنند که دارای عقل و شعور و قدرت انتخاب راه خیر و شر هستند؛ جنیان و انسان ها. جنیان پیش از انسان ها آفریده شده اند. مادّه‏ی اولیه ی جنیان، آتش، و مادّه‏ ی اولیه ی انسان ها، خاک بود. در میان جنیان، جنّی وجود داشت که بعدها به ابلیس مشهور شد. نام او در ابتدا «حارث» بود. او جنّ خداپرست و عابدی بود. شش هزار سال عبادت، مقام او را در جهان چنان والا کرد که در صف فرشتگان جای گرفت . یکی از عبادات او، دو رکعت نماز بود که چهار هزار سال طول کشید.
هنگامی که خداوند، نخستین انسان را آفرید، به تمام فرشتگان دستور داد که به او سجده کنند. در آن هنگام که ابلیس هم در صف فرشتگان حاضر بود و وظیفه داشت مانند دیگر ملائکه به آدم سجده کند، او بر خلاف همه ی فرشتگان، از سجده‏ ی بر آدم سرپیچی کرد و از روی تکبّر و خود‏برتر‏بینی بهانه آورد که از آدم برتر است و دلیلی برای سجده به او نمی بیند؛ زیرا او از آتشِ روشن آفریده شده، ولی آدم از خاک و گل بی ارزش و بدبو خلق شده است. خدا نیز به کیفر نافرمانی اش، او را از مقام والایی که داشت، اخراج کرد و مورد لعن و نفرین ابدی خویش قرار داد. ابلیس از خدا تقاضا کرد که تا روز قیامت به او فرصت زندگی دهد. خداوند نیز تا زمانی مشخّص و نه تا روز قیامت به او فرصت داد. در آن هنگام، ابلیس که به سبب سجده نکردن به نخستین انسان، مقام و منزلت خویش را از دست داده بود، سوگند یاد کرد که تمام تلاش خود را برای گمراه کردن و نابودی سعادت انسان ها به کار گیرد. خدا نیز به او فرمود که او هیچ تسلّطی بر انسان ها ندارد و فقط می تواند آنها را به کار بد وسوسه کند، و هر کس که با اراده‏ ی خودش از او پیروی کند، همراه با او به دوزخ خواهد رفت . از آن هنگام به بعد، او به «ابلیس»(مأیوس از رحمت خدا)، «شیطان»(موجود پلید) و «غَرور»(فریبکار) مشهور شد . شیطان در نخستین تلاش خود، آدم و حوا را فریفت و موجب اخراج آن دو از بهشت شد. پس از آن هنگام، دشمنی سخت شیطان و یارانش با آدم و فرزندانش ادامه یافت و شیطان تمام تلاش خود را متوجه نابودی جسم و جان بشر کرد. خداوند بارها انسان را از دشمنی شیطان با خود خبر کرده و به وسیله‏ ی کتاب آسمانی و پیامبران و امامان برگزیده اش، مردم را از حیله ها و مکرهای او آگاه کرده است. علاوه بر این، فرموده که اگر فریب شیطان را خوردند، از رحمت خدا نومید نشوند؛ فوری از اشتباهشان توبه کنند و بدانند که خدا آن ها را می بخشد.

❌️❌️توجه توجه تفسیر سوره انعام را نیز با ضربه زدن بر روی لینک زیر میتوانید مشاهده نمایید👇👇
🔰 تفسیر صفحه ۱۵۲ مصحف شریف آیه ۱۲ تا ۲۲ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 094941 200

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۲🌷

👈پرتگاه تکبّر:


شاید تا به حال عکس هايي را که با تلسکوپ های فضایی از کهکشان های دور گرفته شده، دیده باشید؛ کهکشان هایی که گاهی تا میلیاردها سال نوری از ما فاصله دارند؛ فاصله ای که تصورش هم ناممکن است. شاید منظومه‏ ی شمسی ما در این فضای بیکران، به اندازه‏ ی نقطه ای هم نباشد! آیا تا به حال اندیشیده ایم که ما در این جهان پهناور چقدر کوچک هستیم؟ آیا در این هستی وسیع، بودن یا نبودن ما تفاوتی هم می کند؟ البته همه‏ ی ما کسانی را دیده یا دست کم حال و روزشان را شنیده ایم که خیال می کنند موجودات بسیار بزرگی هستند و افراد دیگر در کنار آنها، انسان های بی‏ ارزش و کوچکی هستند؛ کسانی که به بیماری سخت و مهلک «تکبّر» دچار شده اند. در صفحه‏ ی قبل خواندیم که ابلیس به علّت تکبّر و خود‏بزرگ بینی، از فرمان خدا سرپیچی کرد و به آدم سجده نکرد، و این غرور و تکبّر، او را از مقام والایی که با شش هزار سال عبادت به دست آورده بود، به پایین ترین درجه‏ ی ممکن در جهان ساقط کرد.
بر اساس قرآن کریم، تنها یک نفر در جهان حقّ تکبّر ورزیدن دارد و او خدای بزرگ است؛ زیرا واقعاً بزرگ است و هیچ چیزی به بزرگی او نیست؛ بلکه همه غیر از او در برابر او هیچ است. به همین جهت، یکی از صفات خدا، «متکبّر» است . در روایاتِ پیشوایان ما نیز تکبّر، ویژگی مخصوص خدا ذکر شده است. در روایتی از امام صادق می-خوانیم:

«تکبّر، صفت مخصوص خداست و هر کس در [ادعای داشتن] این صفت با خدا در بیفتد، خدا او را با صورت بر آتش دوزخ می افکند.»

در روایت دیگری از پیامبر اسلام می خوانیم:

«در روز قیامت، افراد متکبّر [که در دنیا خود را خیلی بزرگ می پنداشتند] به شکل انسان هایی به اندازه‏ی ذرّه های گرد و غبار هوا محشور می شوند، و تا زمانی که خدا به حساب اعمال مردم می رسد، زیر پای آنان لگدمال می شوند، و پس از آن به سوی آتش دوزخ رانده می شوند.»

از همین رو، قرآن کریم و پیشوایان معصوم، ما را به شدّت از این ویژگی باز داشته و به ما توصیه کرده اند که هیچ گاه خود را از دیگران بزرگ تر نبینیم و با مردم فروتن باشیم. بررسی زندگی اهلبیت، نشان دهنده ی تواضع فوق العاده ی آن مردمان بزرگ است. امیر مؤمنان علی در توصیف پیامبر اسلام می فرماید:

«او بر روی زمین غذا می خورد و مانند بردگان [مؤدّب] می نشست و با دست خود، کفش و لباسش را وصله می زد و بر الاغ بی پالان سوار می شد و پشت خود نیز کسی را سوار می کرد.»

همچنین در تاریخ آمده است که حضرت علی در دوران حکومتش، در بازارهای کوفه قدم می زد؛ راه را به کسانی که راهشان را گم کرده بودند، نشان می داد و به بارکشها در حمل بارشان کمک می کردند

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۳ مصحف شریف آیه ۲۳ تا ۳۰ سوره مبارکه اعراف

IMG 20230620 095023 384

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۳🌷

👈👈لباس تقوا:

تاریخ نشان می دهد که انسان همیشه لباس می پوشیده است. البته با گذشت زمان و تغییر مکان زندگی بشر، نوع پوشش او تغییر کرده است؛ ولی هیچ قوم و قبیله ای یافت نمی شود که بدون لباس زندگی کرده باشد. در قرآن نیز آمده است که پس از آن که حضرت آدم و همسرش حوا از میوه ی درخت ممنوع خوردند، لباس های بهشتی از تن شان فرو افتاد و بدن هایشان نمایان شد؛ ولی آن دو به سرعت سراغ برگ های درختان بهشت رفتند و تلاش کردند خود را با آن بپوشانند. تمام این شواهد، نشان دهنده ی این است که نوع انسان به پوشیدگی و عفاف علاقه مند است و از عریانی و بی عفّتی تنفّر دارد. خداوند در این آیه از نعمت لباس سخن می گوید و به بندگانش یادآوری می کند که این نعمت، یکی از لطف های خاص خداست که انسان ها را از حیوانات دیگر جدا می کند.
لباس، آبروی انسان را حفظ می کند و بدن او را از دیگران می پوشاند. لباس همچنین مایه‏ ی زینت انسان است و او را از آنچه هست، زیباتر نشان می‏ دهد. محافظت انسان در مقابل گرما و سرما، از فواید دیگر لباس است. البته این آیه، در کنار لباسی که زشتی های جسم را می پوشاند و باعث زیبا جلوه دادن آن می شود، به لباس مهم‏تری اشاره می کند که انسان را از آسیب های روحی حفظ می کند و به شخصیّت او جلوه‏ ی خاصّی می بخشد. این لباس، «لباس تقوا» است. آری، قرآن، تقوا و پرهیزکاری را لباس روح انسان برمی شمرد و آن را بهترین پوشش برای آن می داند. در حقیقت، تقوا، حالتی ست که انسان را از انجام هر کاری که موجب خشم خدا می شود، حفظ می کند؛ حالتی که با وجود آن، مهم ترین هدف انسان، جلب خشنودی خدا و پرهیز از خشم او می‏ شود. در واقع لباس های ظاهری انسان نیز با لباس تقوا ارزش حقیقی خود را به دست می آورند؛ زیرا مهم‌ترین هدف از پوشیدن لباس، پوشاندن بدن از دیگران است، و این مطلب، نتیجه‏ ی عفّت و حیاست، و عفّت و حیا، یکی از نشانه های تقواست. نبودن عفّت و حیا، ناهنجاری تأسّف باری ست که به صورت پوشش هایی نامناسب در میان برخی از مردمِ بی تقوا رواج دارد . بر اساس آیات قرآن، تقوا، ارزشمندترین حالت برای انسان است، و گرامی ترین افراد نزد خدا، باتقواترین آنان هستند. آری، تقوا برای شخصیت انسان، مانند لباس فاخری است که بر تن او قرار گرفته است؛ انسان را از آسیب گناهان حفظ می کند و او را در چشم مردم، بزرگ و محترم جلوه می دهد. قرآن کریم، ویژگی های فراوانی برای افراد باتقوا برشمرده است.
بر اساس آیـه‏ ی 177 سـوره‏ی بـقره، ده ویـژگی کـلیدی پـرهـیزکاران این هاست:

1ـ ایـمان به خـدا؛
2ـ ایمان به آخرت؛
3ـ اعتقاد به وجود فرشتگان؛
4ـ ایمان به کتاب های آسمانی؛
5ـ ایمان به پیامبران؛
6ـ صدقه و کمک های مالی مستحب به خویشاوندان فقیر، یتیمان، افراد بینوا، در راه مـاندگان، نـیازمندان، بـردگان؛
7ـ خـواندن نماز؛
8ـ پـرداخـت واجبات مالی؛
9ـ وفای به عهد و پیمان؛
10ـ صبر و شکیبایی در برابر محرومیّت ها، بیماری ها و جنگ. در روایتی از امیر مؤمنان علی می-خوانیم: «تقوا داشته باشید؛ زیرا تقوا همه ی خوبی ها را جمع می کند، و بدون آن، هیچ خوبی ای برای انسان نمی ماند. به وسیله‏ ی تقوا، خیر و خوبی دنیا به دست می آید؛ چیزهایی که بدون آن به دست نخواهد آمد.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۴ مصحف شریف آیه ۳۱ تا ۳۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 095327 803

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۴🌷
از زینت هایی که خدا آفریده و روزی های پاکیزه بهره ببرید:

از نظر علم روان شناسی، روح و روان انسان، چهار احساس اساسی دارد، و سلامت روح، وابسته به این چهار حس است: حس نیکوکاری، حس دانایی، حس مذهبی و حس زیبایی. روان شناسان معتقدند که تمام زیبایی های ادبی، هنری و... از حس زیبایی سرچشمه می گیرد و سرکوب کردن آن، آثار مخرّبی بر روح و روان انسان می گذارد. دین اسلام که مهم ترین برنامه‏ ی سعادت بشر است نیز به این احساس درونی انسان کاملاً توجه کرده، و کسانی که آن را سرکوب می کنند، توبیخ کرده است.
خداوند در آیه‏ ی قبل، به همه‏ ی مردم فرموده که در هنگام عبادت ـ که برترین لحظه‏ ی زندگی انسان است ـ خود را بیارایند و زینت هایشان را با خود برگیرند. در این آیه نیز با لحنی توبیخ آمیز فرموده است که چه کسی زینت خدا و روزی های پاکیزه ای را که برای مردم پدید آورده، ممنوع کرده است. به همین سبب، پیشوایان معصوم به ما توصیه کرده اند که در هنگام نماز و عبادت، بهترین لباس خود را بپوشیم، به موهایمان شانه بزنیم، خودمان را با عطر خوشبو کنیم و با آراستگی کامل نماز بخوانیم. خود آنان نیز در اوقات غیر نماز و عبادت هم آراسته و خوش‏ منظر بودند. در تاریخ نقل شده که روزی یکی از اصحاب امام باقر دید که امام عبای قرمز زیبایی بر دوش خود انداخته است. او که از لباس زیبای امام تعجب کرده بود، با حیرت به آن حضرت خیره شد. امام که متوجّه نگاه او شد، فرمود: «پوشیدن چنین لباس ایرادی ندارد.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمود. همچنین از نظر اسلام، کسانی که به بهانه‏ ی دینداری، از آراستن ظاهر خود و استفاده از روزی ها و خوراکی های حلال و پاکیزه خودداری می کنند، افراد نادانی هستند که درک درستی از دین ندارند. در تاریخ آمده است که پیش از جنگ نهروان، حضرت علی، عبدالله بن عباس را برای مذاکره با گروه منحرف خوارج، به سوی آنان فرستاد. ابن‏ عباس در حالی که لباس زیبا و فاخری بر تن داشت، نزد آنان رفت. آن افراد خشک‏ مغز و جاهل به او نگاهی انداختند و گفتند: «ابن عباس، تاکنون تو در نظر ما بهترین بودی؛ در حالی که اکنون چنین لباسی پوشیده ای [و این نشانه‏ ی بی دینی توست].» او گفت: «اتفاقاً همین نکته، اولین مطلبی ست که بر سر آن با شما بحث می کنم.» آنگاه همین آیه را برایشان تلاوت کرد . البته همان طور که اسلام همواره جانب تعادل را می گیرد و از افراط و تفریط نهی می کند، از تجمّل‏ گرایی افراطی نیز نهی کرده است، و به همین سبب، در پایان آیه‏ ی قبل، مردم را از اسراف و زیاده روی در همه‏ ی امور به خصوص تجمّل‏گرایی و استفاده ی افراطی از روزی ها و غذاهای پاک بازداشته است. نکته ی آخر اینکه در تاریخ زندگی پیامبر یا امیر مؤمنان علی می‏خوانیم که آنان با حالت فقیرانه ای زندگی می کردند و لباس ساده ای می پوشیدند و غذای ساده ای می‏خوردند. این بدین سبب بود که اوّلاً سطح زندگی مردم آن زمان بسیار پایین تر از دوران امامان دیگر بود و پوشیدن لباس های فاخر، موجب انگشت‏ نما شدن آنان نزد مردم می شد؛ ثانیاً آن بزرگواران، رهبری جامعه را بر عهده داشتند، و رهبر جامعه وظیفه دارد که زندگی شخصی خود را در حدّ پایین ترین افراد جامعه سامان بخشد، و این نحوه‏ ی زندگی، مخصوص آن بزرگواران بوده و تکلیف همگانی

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۵ مصحف شریف آیه ۳۸ تا ۴۳ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 095606 506

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۵🌷
👈بهشت؛ سرای بدون کینه:


خداوند در آیات قبل، به سرنوشت شوم کافران اشاره کرد، و پس از آن، سرانجام نیک افراد باایمان را برشمرد. در این آیه، خدا به یکی از لطف های بزرگ خود به بهشتیان اشاره فرموده است. بر اساس این آیه و آیه‏ ی 47 سوره‏ ی حجر، خداوند هر گونه کینه و حسدی را که بهشتیان در گذشته نسبت به هم داشته اند، از دلهایشان برطرف می کند و آنها در بهشت بدون هیچ ناراحتی و کینه ای از یکدیگر با صلح و صفا روبروی هم می نشینند. آری، بهشت، سرای صلح و سلامت و نور و محبّت است، و تنها کسانی اجازه‏ ی ورود به آن را دارند که دلهایی پاک و خالی از هر گونه خلق وخوی ناشایست مانند کینه و حسد داشته باشند. در مقابل، دل های اهل دوزخ که سرای زشتی ها و بد‏اخلاقی هاست، پر از کینه و نفرت از یکدیگر است.
در آیه‏ ی 38 همین سوره می خوانیم: «هر گروهی که وارد دوزخ می شوند، گروه دیگر را لعنت می کنند و از خدا می خواهند که بر عذاب آن ها بیفزاید»؛ در حالی که به فرموده‏ ی قرآن، سخنان بهشتیان با یکدیگر، سرشار از لطف و مهربانی است و هیچ ناسزا و سخن زشتی میان آنان رد و بدل نمی شود. در حقیقت، دشمنی با افراد باایمان و نگه داشتن کینه‏ ی آنان در دل، صفت ناپسندی است که برازنده‏ ی اهل بهشت نیست، و به همین سبب اگر در دل و جانشان کینه ای وجود داشته باشد، در همان ابتدای بهشتی شدن، از دل هایشان پاک می شود. پس چه خوب است که ما در همین دنیا، دل و جانمان را از این خوی زشت پاک کنیم و هیچ کینه ای از مردم باایمان در دل نداشته باشیم، و اگر خدای ناکرده با کسی دشمنی داریم، با خلق و خوی خوب و دادن هدیه ای به او، آن را برطرف کنیم؛ زیرا در روایتی از پیامبر می خوانیم: «خوش رویی، کینه را از بین می‏ برد.» همچنین امام صادق فرموده است: «به یکدیگر هدیه، بدهید تا محبّت میان شما زیاد شود؛ زیرا هدیه، کینه ها را از بین می برد.» به یاد داشته باشیم که پیشوای ششم ما فرموده همچنین است: «کینه‏ ی مؤمن [اگر پیش بیاید]، فقط به همان اندازه ای است که اختلافی با برادر مؤمنش پیدا می کند، و پس از این که از برادر دینی اش جدا می شود، دیگر هیچ احساس بدی نسبت به او ندارد؛ ولی انسان کافر در تمام عمرش به دیگران کینه می ورزد.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۶ مصحف شریف آیه ۴۴ تا ۵۱ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 095853 582

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۶🌷
👈 اصحاب اعراف:


بخش عمده ای از آیات قرآن، در مورد معاد سخن می گوید. این بخش از قرآن، به مراحل گوناگونی که انسان ها از هنگام جان دادن به بعد تجربه می کنند، اشاره می کند. این بخش معمولاً با بیان ویژگی های بهشت یا دوزخ به پایان می رسد. این آیات امّا در مورد یکی از مراحل عجیبی سخن می گوید که برخی از انسان ها در قیامت در آن قرار می گیرند.
بر اساس این آیات، پس از بهشتی شدنِ مؤمنانِ نیکوکار و دوزخی شدن کافرانِ بدکردار، گروهی از مردم باقی می مانند که اگرچه در دنیا ایمان داشته اند، گناهان و کارهای زشتشان از بهشتی شدن آنان جلوگیری می کند و حتّی آنان را تا مرز دوزخی شدن پیش می برد. آنان در «اعراف» (مکانی بلند) که بین بهشت و دوزخ قرار دارد، می ایستند و به حال و روز هر دو گروه بهشتی و دوزخی نظاره می‏کنند. گاهی به اهل بهشت و نعمت هایشان نگاه می کنند و به آنان درود می فرستند و آرزو می کنند که ایکاش با آنها می بودند؛ ولی حسـرت می خورند که گناهانشان اجازه‏ ی ورود به بهشت را از آنان گرفته است. گاهی هم نظرشان را به آن طرف یعنی جهنّم می اندازند و با دیدن عذاب های هولناک آن، از خدا درخواست می کنند که به آنان رحم کند و ایشان را با ستمکارانی که در آتش دوزخ می سوزند، قرار ندهد. البته در اعراف، افراد دیگری نیز حضور دارند؛ افراد بزرگ و والامقامی که همه‏ ی بهشتیان و دوزخیان را به خوبی می شناسند و اختیارات گسترده ای از سوی خدا به آنان داده شده است. در آن هنگام، این افراد به فریاد کسانی که در اعراف قرار دارند، می رسند و به آنان فرمان می دهند که بدون هیچ ترس و وحشتی وارد بهشت شوند. امام صادق در توضیح این آیات فرموده است: «اعراف، تپه ای بین بهشت و دوزخ است که تمام پیامبران و جانشینان آن ها، همراه افراد گنهکار زمان خودشان [که ایمان داشته اند] بر آن می ایستند؛ همانطور که فرمانده یک لشکر همراه افراد ناتوان لشکر می ایستد [و به آنان کمک می کند]. این در حالی است که افراد نیکوکار [پیشتر] به بهشت روانه شده اند. در آن هنگام، جانشینان پیامبران به آن گنهکاران می‏گویند:

به برادران نیکوکار خود نگاه کنید که به بهشت روانه شده اند. و آنان به بهشتیان سلام می کنند.» این آیات، به یکی از اعتقادات مهم ما یعنی «شفاعت» اشاره می‏ کند. بر اساس این عقیده، پیشوایان بزرگ دین، فرشتگان، شهیدان و افراد صالح و نیکوکار با اجازه‏ ی خدا در روز قیامت به برخی از افراد باایمان که صلاحیت کامل برای بهشتی شدن ندارند، کمک می کنند و خداوند به سبب درخواست آن بندگان پاک، از گناهان این افراد صرف نظر می کند. در واقع، شفاعت، یکی از جلوه های رحمت و بخشایش خداست که در آینه ی برخی از بندگان شایسته‏ ی او نمایان می شود.

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۷ مصحف شریف آیه ۵۲ تا ۵۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 100056 235

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۷🌷
👈چند شرط مهم برای دعا
:

ما و همه‏ ی موجودات جهان، به لطف خدای بزرگ نیازمندیم. البته نیاز ما به خدا، با نیاز ما به یکدیگر تفاوت اساسی دارد؛ ما در تمام امور زندگی و لحظه لحظه‏ ی عمرمان به خدا نیاز داریم. برای هر تپش قلب، هر دم و بازدم، هر بار فرود آوردن پلک و بلند کردن آن و...، به لطف خدا محتاجیم. به همین سبب، خداوند در آیه‏ ی 29 سوره‏ی رحمان می فرماید: «تمام موجوداتی که در آسمان ها و زمین هستند، از او تقاضا می کنند.» آری، همه‏ ی مخلوقات خدا با زبان حال از او می خواهند که لطف خود را بر آنان ارزانی کند. علاوه بر این تقاضای همگانی، خداوند به بندگان خود آموخته است که برای جلب نظر او و برآورده شدن نیازهایشان دعا کنند و نیازهایشان را به زبان آورند و از خدا طلب کنند، و به آنان وعده داده که تقاضای آنان را برآورده کند؛ امّا بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین، استجابت دعا شروطی دارد که بی توجّهی به آن ها، باعث بی اثر ماندن دعا می شود. خداوند در این دو آیه، به چهار شرط مهم که برای استجابت دعا لازم است، اشاره کرده است:

1ـ نخستین و مهم ترین شرط دعا، «وجود حالت زاری و تضـرّع» در هنگام دعاست؛ زیرا اصل دعا، درخواست و تقاضای از خداست و ممکن نیست که شخص محتاج، تقاضای خود را با غرور و بی توجّهی طرح کند؛ بلکه باید حاجت خود را با زاری و التماس، نزد خدا بر زبان آورد.
در روایات آمده است که پیامبر خدا هنگامی که دعا می کرد، دستان خویش را مانند گدایی که غذا مي‏خواهد، به سوی آسمان بلند می کرد . همچنین در حالات آن حضرت می خوانیم که یک بار در هنگام دعا آنقدر به درگاه خدا زاری کرد و دستان خود را به آسمان بلند کرد که نزدیک بود عبا از دوشش بر زمین افتد.

2ـ دوّمین شرط دعا در این آیات، «دعای پنهانی» است؛ زیرا اگرچه دعا در همه‏ ی حالات مناسب و نیکوست، ممکن است دعایی که در حضور دیگران انجام می شود، به ریا و خودنمایی بیالاید و توجّه به خدا در آن کم‏رنگ شود. به همین سبب در روایتی می خوانیم که خداوند به حضرت موسی فرمود: «ای فرزند عمران، از چشمانت اشک، از قلبت خشوع و از بدنت فروتنی به من ببخش و مرا در تاریکی شب بخوان تا دریابی که من نزدیکم و پاسخ تو را می دهم.»

3 و 4ـ سومین و چهارمین شرط از شروط دعا، داشتن حالت «ترس» و «امید» در هنگام دعاست؛ ترس از کیفر گناهانی که انجام داده ایم، و امید به لطف و بخشش خدا. ما نه باید چنان از کارهای خود راضی باشیم که خیال کنیم هیچ نقطه‏ ی تاریکی در زندگی مان وجود ندارد و نه چنان مأیوس باشیم که خود را شایسته‏ ی بخشش خدا و پاسخ او ندانیم؛ بلکه باید امیدوار باشیم که خدا ما را می بخشد و دعایمان را مستجاب می کند. آری، حقیقت دعا، خواست و تقاضایی است که از دل سرچشمه می گیرد و تنها لقلقه‏ ی زبان نیست. هنگامی که این درخواست حقیقی با شروطش همراه شود، پاسخ خدا حتمی خواهد بود. به یاد داشته باشیم که پیشوای ششم ما فرموده است:

«خداوند، دعایی را که در پس قلبی فراموش کار باشد، مستجاب نمی کند؛ بنابراین هنگامی که دعا می کنی، با تمام وجود دعا كن، و پس از آن یقین داشته باش که دعایت مستجاب خواهد شد.» درباره‏ ی استجابت دعا و شرایط آن، نکاتی وجود دارد که در جای دیگری به آن اشاره خواهد شد.

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۸ مصحف شریف آیه ۵۸ تا ۶۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 100249 122

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۸🌷
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست/ در باغ لاله روید و در شوره زار خس:

در دنیای جانداران گوناگون (گیاهان، حیوانات و انسان ها)، دو عامل مهم در شکل و ساختار زندگی هر موجودِ زنده، تأثیر مستقیم دارد.:

1ـ مواردی است که یک جاندار از آن تغذیه می کند؛ زیرا بدون هیچ تردیدی، ارزش غذایی یک ماده، اثر فراوانی بر رشد و سلامت جانداری دارد که از آن استفاده می کند.
2ـ دومین عامل، سلامت دستگاه گوارش و جذب آن جاندار است؛ زیرا هر قدر هم که مواد غذایی، سالم و مقوی باشند، اگر دستگاه جذب یک جاندار مشکل داشته باشد، باز هم نمی تواند مواد مورد نیاز بدنش را جذب کند، و در صورت اختلال شدید، همان مواد غذایی مفید هم شاید برای او مضر باشند و حتّی باعث نابودی او شوند. این قصه، با پدیده‏ ی باران و جذب آن از سوی نقاط گوناگون زمین شباهت بسیار دارد.
باران که خالص ترین نوع آب هاست، یکی از برترین هدیه های مادّی خدا به ما زمینیان است و باعث رویش هزاران نوع گل و گیاه زیبا و پرخاصیت می شود. همین باران پاک و مطبوع، در زمین های نامناسبی مانند بیابان ها و شوره زارها، خس و خار می رویاند. همین حالت برای انسان بیمار نیز پدید می آید. در این حالت، غذاهایی که برای افراد سالم، مفید و نیروبخش است، برای انسان بیمار، غیر مفید و بلکه مضر است. انسان ها در برابر باران هدایت خداوند نیز عکس العملی مانند عکس العمل جانداران گوناگون در برابر مواد غذایی متنوع و سرزمین های مرغوب و نامرغوب در برابر باران نشان می دهند. این حقیقت بارها در قرآن تکرار شده که اگرچه آیات آن، سراسر لطف و رحمت و مایه‏ ی هدایت و افزایش ایمان پرهیزکاران است، افراد کافر و لجوجی که حاضر نیستند در برابر حقیقت تسلیم شوند، از آن نتیجه‏ ی معکوس می‏ گیرند؛ به طوری که شنیدن آیات قرآن باعث گمراهی و تنفّر بیشتر آنان می شود. برای نمونه، در آیات 124 و 125 سوره‏ی توبه می خوانیم: هنگامی که سوره ای نازل می شود، بعضی از منافقان به مسخره می گویند که این سوره، ایمان کدام یک از شما را زیاد کرد! ای پیامبر، به آنان بگو که این سوره، ایمان مؤمنان را زیاد کرد، و در مقابل، بر پلیدی منافقانِ بیماردل افزود؛ بطوری که آنان تا آخر عمر ایمان نمی آورند و با کفر و بی ایمانی خواهند مرد. یا در آیه‏ ی 82 سوره‏ ی اسراء می خوانیم که قرآن برای افراد باایمان، مایه‏ ی شفا و رحمت است؛ ولی برای کسانی که با لجاجت و ستیزه جویی با حق، به خودشان ظلم می‏ کنند، تنها مایه‏ ی زیاد شدن نگون‏ بختی شان خواهد بود. آری، این هشدار بزرگی برای همه‏ ی انسانهاست که اگر چشمان خود را بر حقیقت ببندند و برای منافع شخصی خود، از قبول آن سر باز زنند، به بیماری سختی مبتلا می شوند که در پی آن، بهترین غذاهای روحی یعنی آیات قرآن و سخنان پیشوایان الهی، نه تنها بر آنها اثر مثبت نمی گذارد، بلکه مایه‏ ی ستیزه جویی بیشتر ایشان خواهد شد. در حقیقت، قرآن، کسانی را هدایت می کند که دریچه‏ ی قلب خود را به روی حقیقت باز کرده و آن را با تمام وجود پذیرفته است.

🔰 تفسیر صفحه ۱۵۹ مصحف شریف آیه ۶۸ تا ۷۳ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 100428 316

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۹🌷
👈 جانشینان قوم نوح
:

از آیات قرآن فهمیده می شود که توفان نوح، توفانی عالم گیر بوده، و جز کسانی که همراه آن حضرت بر کشتی سوار شده اند، بقیه‏ ی مردم از بین رفته اند، و مردمی که پس از آن ها تاکنون بر روی زمین زندگی کرده اند، همگی از نسل حضرت نوح و کسانی هستند که همراه او بر کشتی سوار شده اند. بر اساس آیات قرآن، یکی از اقوام پر‏جمعیت و مشهوری که با فاصله ای نه چندان طولانی پس از توفان نوح شکل گرفته، قوم عاد بوده است.
طبق آیه‏ ی 21 سوره ی احقاف، محل زندگی این قوم، «احقاف» به معنای شنزار بوده است. البته بدرستی روشن نیست که این شن زار کجا بوده است؛ ولی به نظر می رسد که این سرزمین در جنوب شبه جزیره‏ ی عربستان، در حوالی سرزمین یمن، در نزدیکی دریا قرار داشته است. طبق آیات قرآن، مردم این قوم، بسیار درشت و قوی هیکل بوده اند. همچنین آنان نسبت به اقوام هم زمان خود، تمدّن چشمگیری داشته اند؛ تا حدّی که قرآن، معماری آنان را تا آن زمان بی نظیر خوانده است . به هر حال، این قوم مدّتی در ناز و نعمت به سر می بردند؛ ولی به جای شکر نعمتهای خدا، به ناسپاسی و کفر رو کردند و به آیین بت پرستی متمایل شدند. خداوند برای هدایت آنان، انسان پاکی به نام «هود» را نزدشان فرستاد. حضرت هود تمام تلاش خود را برای هدایت قومش به کار گرفت؛ ولی بیشتر آنان، به جای پذیرش حق، از آن رو گرداندند و حتّی او را به جنون متهم کردند و گفتند که بت هایشان به عقل او آسیب رسانده اند، و به مسخره از او خواستند که در آوردن عذاب خدا شتاب کند! بر اساس روایات، هفت سال بر قوم عاد باران نبارید، و این باعث بروز قحط شدیدی در سرزمین آنان شد؛ ولی این بلا نیز آنان را به خود نیاورد و آن ها همچنان بر گناهانشان پافشاری می کردند. تا این که روزی ابر سیاهی از دور نمایان شد. قوم عاد با خوشحالی به یکدیگر مژده‏ ی باران دادند؛ ولی حضـرت هود که از سوی خدا حقیقت را می دانست، به آنان فرمود که آن ابر باران زا نیست؛ بلکه تندبادی است که برای نابودی آنان آمده است. حضرت هود به فرمان خدا با چهارهزار نفر از کسانی که به او ایمان آورده بودند، قومش را ترک کرد. سپس آن تندباد شدید به سرزمین قوم سرکش عاد رسید و هفت شب و شش روز بر آن سرزمین وزید و هیچ چیزی را سالم نگذاشت. اجساد بی جان قوم عاد، مانند برگ های پاییزی به این سو و آن سو پرت می‏ شدند و شن های بیابان، آن ها را می پوشاند. سرانجام آن تندباد سخت، به فرمان خدا، شن ها را از اجساد آنان کنار زد و آن ها را به دریا انداخت. بدین ترتیب، خداوند پس از قوم نوح، بار دیگر بسیاری از مردم روی زمین را به سبب کفر و بی ایمانی و لجاجت شان نابود کرد و به همگان فهماند که این عالَم با همه‏ی امکاناتش تنها در اختیار اوست و مبادا انسان ها، فریب قدرت ظاهري خود را بخورند و در برابر دستورهای خدا قد برافرازند.
🔰 تفسیر صفحه ۱۶۰ مصحف شریف آیه ۷۴ تا ۸۱ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 100714 135

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۰🌷
👈جانشینان قوم عاد:


خدای بزرگ در کتاب خویش 25 مرتبه از «قوم ثمود» یاد کرده است. مردم این قوم، عرب اصیل بودند و محل زندگی شان، سرزمینی به نام «وادی القری» بین مدینه و شام بود. فاصله‏ ی آنان تا دوران قوم عاد که پیش از آنان می زیستند، زیاد نبوده است. ایشان در روزگار خود دارای تمدّن چشمگیری بودند. در قرآن اشاره شده است که آنان با تراشیدن دل کوه ها، در آن خانه های محکمی می ساختند، و در دشت ها و زمین های هموار، قصرهای مجلّلی بنا می کردند. یکی از مشاغل آنان، زراعت و کشت و کار بوده است. قوم ثمود، طبق سنّت قبایل گذشته که پیرمردها و بزرگترها در قبیله حکمران بوده اند، زندگی می کرده اند. پس از مدّتی، مردم این قوم به بت پرستی و گناه و قتل و خون ریزی روی کردند. به همین سبب، خداوند، حضرت صالح را که از همان قوم بود، برانگیخت و او را مأمور کرد که قومش را به عذاب الهی هشدار دهد. حضرت صالح، قوم خود را به عبادت خدا و پیروی از خود دعوت کرد و آنان را از پیروی افراد فاسد برحذر داشت؛ ولی تنها عدّه‏ ی کمی به او ایمان آوردند و سران و اشراف قومش او را به دروغگویی، بی خردی و جادوگری متّهم کردند و پیروانش را افرادی خوار و بی مقدار خواندند و از او خواستند که برای اثبات ادّعایش، شتر ماده ای را از دل کوه بیرون آورد. آن حضرت، در برابر آزار و اذیت قومش، صبر و تحمّل نشان داد و درخواست آنان را پذیرفت. خداوند نیز برای تأیید پیامبر خود، در برابر چشمان حیرت زده‏ ی آن قوم، ماده شتر را همراه فرزند کوچکش از دل سنگ های کوه بیرون آورد و آن را معجزه‏ ی صالح قرار داد و البته توسط او از مردم عهد گرفت که آب چشمه ای که مردم از آن استفاده می کنند، در یک روز برای آن شتر، و در روز دیگر برای مردم باشد، و هیچ کس حق ندارد به آن شتر ماده و فرزند کوچک ترین آسیبی برساند؛ که در آن صورت، عذاب سختی به آن قوم خواهد رسید. این معجزه ی بزرگ امّا باز در دل سنگ بسیاری کارگر نیفتاد و دعوت صالح و انکار قومش، تا مدّتی ادامه یافت. سرانجام مردم نگون بخت آن قوم تصمیم گرفتند فرمان خدا را زیر پا بگذارند و آن شتر را به قتل برسانند. پس شقی‏ ترین شخص قومشان را برای این کار انتخاب کردند. پس از این جنایت، حضرت صالح به آنان وعده داد که بیش از سه روز زنده نخواهند ماند؛ ولی آنان باز هم دست از لجاجت برنداشتند و از کارهایشان پشیمان نشدند؛ بلکه در این مدّت، نقشه‏ ی قتل صالح و خانواده اش را در سر پروراندند! سرانجام پس از سه روز، وعده‏ ی صالح عملی شد و آسمان و زمین، مأمور نابود کردن آنان شدند. صاعقه ای از آسمان بر سرشان فرود آمد، زمین زیر پایشان به سختی لرزید و در مدّت کوتاهی، بدن های بی جانشان سرتاسر آن سرزمین را پوشاند. خداوند پیش از نزول عذاب، صالح و پیروانش را نجات داد. پس از عذاب، صالح به قوم هلاک شده اش فرمود: «ای قوم من، براستی که پیام های پروردگارم را به شما رساندم و برایتان خیر‏خواهی کردم؛ ولی شما افراد خیرخواه را دوست نداشتید.»....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
🔰تفسیر صفحه ۱۶۱ مصحف شریف آیه ۸۲ تا ۸۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 100834 093

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۱🌷
🌷شعیب و قوم کم فروش:


در قرآن کریم، نام چهار پیامبر که از قوم عرب بوده اند، ذکر شده است: حضرت هود ، حضرت صالح ، حضرت شعیب و حضرت محمّد . دوران زندگی حضرت شعیب، با دوران زندگی حضـرت موسی مصادف بوده است. طبق آیات قرآن، پس از فرار حضرت موسی از دست فوعونیان، آن حضرت به سرزمین «مَدیَن» رسید و در آنجا به خانه‏ ی پیرمرد پاک سیرتی پناهنده شد و به پیشنهاد آن پیرمرد، در برابر هشت یا ده سال خدمت به او، با یکی از دخترانش ازدواج کرد. بر اساس روایات، آن پیرمرد پاک سیرت، حـضرت شعیب بود. آن حضـرت در شهر مدین زندگی می کرد. مدین، نام شهری در قسمت شرقي خلیج عقبه بود که در مسیر تجاری حجاز و شام قرار داشت. مردم آن شهر، با مردم مصر، لبنان و فلسطین تجارت داشته اند. امروزه آن شهر به نام «معان» مشهور است. قوم شعیب، به سنّت پلید بت پرستی روی کرده بودند و در میان کارهای زشتشان، گناه «کم فروشی» بسیار رایج و نمایان بود. آری، آنان در هنگام فروش کالا، با دست کاری ترازوهایشان، از مقدار اجناس کم می کردند و از حق مشتری کم می گذاشتند. و بدین ترتیب، مال حرام، سراسر زندگی آنان را آلوده کرده بود. حضرت شعیب که از سوی خدا برای راهنمایی آنان فرستاده شده بود، ایشان را به یکتاپرستی فرا خواند و از کم فروشی نهی کرد و از روزی که عذاب آنان را فرا می گیرد، ترساند. به جز چند نفری از مردم مدین، کسی به او ایمان نیاورد؛ بلکه او را اذیت و مسخره کردند و حتّی به اخراج از شهر و مرگ تهدید کرده، از رفتن مردم نزد او جلوگیری کردند و راه و رسم او را در نظر مردم، بد جلوه دادند. آنان او را به جادوگری و دروغگویی متهم کردند و نیز تهدید کردند که اگر از دعوتش دست برندارد، سنگسارش خواهند کرد و مسخره کنان از او خواستند که عذاب خدا را برایشان بیاورد. سرانجام حضرت شعیب از خدا درخواست کرد که میان او و قومش داوری کند. خدا نیز هفت شبانه روز گرمای شدیدی را بر آنان مسلّط کرد، و پس از آن، ابر سیاهی را بر فراز سرشان فرستاد. آنان از خانه های خود بیرون ریختند و به سایه‏ ی آن ابر پناه بردند. ناگهان صاعقه‏ ی مرگباری از آن ابر بر آنان فرود آمد و زمین به شدّت آنان را لرزاند، و بدین ترتیب، زندگی نکبت‏ بارشان به پایان رسید؛ ولی پیش از نزول عذاب، خدا شعیب و پیروان او را نجات داد. پس از هلاک قوم شعیب، او به آنان فرمود: «ای قوم من، من پیام های پروردگارم را به شما رساندم و برای شما خیرخواهی کردم. با وجود این دیگر چگونه برای سرانجام افراد کافری همچون شما تأسف بخورم؟!»

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۲ مصحف شریف آیه ۸۸ تا ۹۵ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 101747 246


🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۲🌷
🌸 زمانی که هشدارها تأثیر نکند:


خداوند در آیات قبل به سرگذشت برخی از پیامبران خود و برخورد نامناسب مردم قومشان با آنان اشاره کرد و سرانجامِ دردناک آن اقوامِ نگون بخت را بیان فرمود. در این آیه و آیه ی بعد، قانونی عمومی که در میان تمام اقوام جریان داشته و دارد، توضیح داده شده است؛ اصلی که اگر در آن بیندیشیم، پرده از حقایق مهمی که در زندگی مردم وجود دارد، برداشته می شود و راز بسیاری از مشکلات از پرده بیرون می افتد؛ این راز که خداوند در برابر انکار مردم و مخالفت آنان با دستورهای او و توصیه های پیامبرانش، ابتدا ایشان را با مشکلات و سختی هایی گرفتار می‏کند.
مردم تا زمانی که در ناز و نعمت به سر می برند، کمتر گوش شنوا و آمادگی برای پذیرش حق دارند؛ امّا هنگامی که مشکلات و سختی ها سراغشان می آید، متوجه ناتوانی خود می شوند و ناخودآگاه به درگاه نیروی برتری که امور جهان را اداره می کند، رو می آورند. در حقیقت، این مشکلات، لطف خدا هستند که ظاهری تلخ ولی باطنی شیرین دارند و باعث می شوند که مردم، دست از گناه و معصیت بردارند و در جاده‏ ی بندگی خدا قدم بگذارند. پیامبر حکیم ما در این باره فرموده است:

«اگر سه چیز نبود، انسان ها [در برابر خدا] سر فرود نمی آوردند؛ بیماری، مرگ و فقر.»

بسیاری از این مشکلات حتّی برای انسان های خوب و باایمان نیز مفید است؛ زیرا ممکن است آنان هم در زندگی خود دچار اشتباهاتی شده باشند. خدا، بدین وسیله، اشتباهاتشان را به ایشان یادآوری می کند، یا گناه آنان را در همین دنیا کیفر می دهد تا آنان با عذاب سخت قیامت مجازات نشوند. گاهی امّا این هشدارها هم مؤثّر نمی افتد و انسان-های کافر و گنهکار را از خواب غفلت بیدار نمی کند؛ بلکه آنان با بی توجّهی از کنارش می گذرند و آن را به حساب «بازی روزگار» می گذارند که گذشتگانشان نیز دچار آن می شدند! در این هنگام، سختی ها کنار می رود و جای خود را به رفاه و آسایش می دهد؛ رفاه و آسایشی که مقدمه‏ ی عذاب خداست! در آن حال، خوابِ غفلتِ مردم عمیق تر می شود و به هیچ وجه دیگر هشدارهای پیامبران را نمی شنوند. تا اینکه ناگاه بانگ مرگ، خواب آنان را در‏هم می شکند و ایشان را بیدار می کند؛ ولی دیگر فرصت توبه از کف رفته و هلاکت ابدی دامنگیرشان شده است. این قانون، به سنّت «املاء و استدراج» (فرصت دادن و درجه به درجه به هلاکت رساندن) معروف است. در روایتی از پیامبر می‏خوانیم:

«اگر دیدی خدا پس از گناهان کسی به او نعمت داده، بدان که این استدراج است.»

در روایت دیگری از امیر مؤمنان علی می خوانیم: «ای فرزند آدم، اگر دیدی پروردگارِ پاکت پی درپی به تو نعمت می بخشد، در حالی که تو او را معصیت می کنی، از او بترس [زیرا تو را با املاء و استدراج، مجازات می¬کند].»

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۳ مصحف شریف آیه ۹۶ تا ۱۰۴ سوره مبارکه اعراف

IMG 20230620 102621 065


خدای بزرگ در کتاب خود از اقوام زیادی سخن گفته است؛ به ویژه از چند قوم طغیانگر که دعوت پیامبرانشان را با لجاجت هرچه تمام تر رد کردند و آنان را دروغ گو شمردند؛ اقوامی مانند قوم نوح، قوم لوط، قوم عاد و قوم ثمود که هر یک با پیش آمدن بلایی از آسمان یا زمین نابود شدند و خشم و نفرین پروردگار گرفتارشان کرد. این آیه توضیح می دهد که سرانجام شوم آن اقوام، نتیجه ی اعمال و رفتار خود آنان بوده و ایشان می توانستند با پذیرفتن دعوت پیامبران و داشتن ایمان و تقوا، نه تنها در جهان آخرت سرانجام نیکویی داشته باشند، بلکه در زندگی دنیایی شان نعمت ها و برکات الهی را از آسمان و زمین به سوی خود جلب کنند. آری، این قانون قطعی خداست که انسان ها تنها در سایه ی ایمان و تقوا، به بهترین زندگی دست پیدا می کنند و تا زمانی که دستورهای او را به کار نبندند، زندگی سخت و رنج‏ آوری خواهند داشت.

قرآن از زبان حضرت هود نقل می کند که به قومش فرمود: «ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به پیشگاه او توبه کنید تا باران آسمان را پی درپی بر شما بفرستد و نیروی شما را بیفزاید.» همچنین از قول حضرت نوح نقل می کند که آن حضرت به قوم خود فرمود:


«از پروردگارتان آمرزش بخواهید؛ زیرا او بسیار آمرزنده است. آمرزش بخواهید تا باران آسمان را پی درپی بر شما نازل کند و مال و فرزندتان را زیاد کند و برایتان باغ هایی سرسبز و نهرهایی پرآب قرار دهد.» در آیه‏ ی 124 سوره‏ ی طه نیز می خوانیم:


«هر کس از یاد من روی ¬گرداند، زندگی سختی خواهد داشت.»


در تاریخ آمده است که شخصی از امیر مؤمنان علی پرسید: «چه چیزی جلوی برکات آسمان را می گیرد؟» حضـرت فرمود: «شرک به خدا.» او پرسید: «چه چیزی برکات آسمان را بر مردم می گشاید؟» فرمود:


«اعتقاد به «لا اِلهَ اِلا الله» و یگانه پرستی.» به همین سبب در روایات می‏خوانیم که پس از ظهور امام زمان و عالم گیر شدن دین اسلام، سراسر زمین پر از امنیت و نعمت خواهد شد. آری، ایمان و پذیرفتن دعوت پیامبران و تقوا و پرهیز از آنچه خدا را به خشم می آورد، دو عامل اساسی در پدید آمدن سعادت انسان در زندگی دنیا و آخرت است. البته باید به یاد داشته باشیم که ادّعای ایمان و تقوا، با داشتن آن متفاوت است. بنابراین اگر کسانی که خود را مسلمان می نامند، به احکام اسلام بی توجّه و از تقوای الهی بی بهره باشند، از این برکات نیز محروم خواهند ماند.

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۴ مصحف شریف آیه ۱۰۵ تا ۱۲۰ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103046 721

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۴🌷
👈سِحر چیست؟:

بررسی های تاریخی نشان می دهد که پدیده‏ ی «سِحر و جادو» از دوران بسیار کهن در میان مردم رواج داشته است و دقیقاً مشخّص نیست که چه کسی برای نخستین بار جادوگری کرده است. قرآن کریم بارها به جادو و جادوگران اشاره کرده است، و توجّه به آیات قرآن، شکّی باقی نمی گذارد که این مطلب حقیقت دارد؛ ولی از قرآن فهمیده می‏شود که سحر دو گونه است:

گونه‏ ی یکم سِحر، مواردی ست که واقعیت ندارد؛ بلکه صرفاً تأثیری است که جادوگر بر خیال بیننده می گذارد و به او وانمود می کند که جادوی او حقیقت دارد؛ مانند جادوی ساحران فرعون که بر اساس این آیات، آنان چشمان مردم را سحر کردند و در دلهایشان ترس افکندند، و به فرموده‏ ی آیه ی 66 سوره‏ ی طه، حتّی حضـرت موسی هم چنین انگاشت که طناب ها و عصاهای ساحران حرکت می کند. البته دقیقاً روشن نیست که شیوه‏ ی کار ساحران فرعون چه بوده است؛ ولی روشن است؛ که آنها در خیال مردم دخل و تصـرّف می کردند و واقعاً طناب ها و عصاها را به اشیای متحرک تبدیل نمی کردند. شاید بتوان چشم بندی و شعبده بازی های زمان حاضر را نیز جزء این بخش دانست.

گونه‏ ی دوّم سِحر امّا جادوهایی ست که واقعیت دارد.
همانطور که در تاریخ آمده است، در زمان پیامبر، مردی یهودی با جادوی خویش، آن حضـرت را در بستر بیماری انداخت، و خداوند با فرو ‏فرستادن سوره های فلق و ناس و سپس خواندن آن ها توسّط حضرت علی، سِحر آن جادوگر را باطل کرد. به هر حال، سحر و جادو از نظر اسلام حرام و جزء گناهان محسوب می شود، و به فرموده‏ ی امیر مؤمنان علی، گناه آن در حدّ کفر به خداست. نکته‏ ی دیگری که از این آیات استفاده می شود، تفاوت معجزه و سحر است. جادوگری، کاری آموختنی و یاددادنی است؛ ولی معجزه از عهده‏ ی انسان های معمول خارج است و فرستادگان خدا به لطف و یاری او، آن را برای مردم انجام می دهند. اعجاز، فراگرفتنی و یاددادنی نیست و کاری منحصر به فرد است. از همین رو، ساحران زبردست فرعون که در جادوگری، سرآمد زمان خود محسوب می شدند، با دیدن معجزه‏ ی حضرت موسی یعنی تبدیل عصای چوبین به ماری عظیم الجثه بروشنی فهمیدند که کار موسی، سِحر و جادو نیست و او جادو نکرده است. پس بلافاصله در برابر آن حضرت تسلیم شدند و به او ایمان آوردند و تا پای جان بر سر ایمانشان ایستادند .

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۵ مصحف شریف آیه ۱۲۱ تا ۱۳۰ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103209 725


🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۵🌷
👈 محافظ ایمان:


هیجان و اضطراب، به آخرین حد خود رسیده بود. بزرگ ترین ساحران مصـر، با غرور و تکبّر تمام به میدان رقابت با موسی آمده بودند و هر آنچه را که در توان داشتند، به میان آوردند و به عزّت فرعون سوگند خوردند که موسی را شکست خواهند داد؛ ولی در یک آن، تمام اسباب و وسایل جادوگری شان را عصای موسی که به ماری ترسناک تبدیل شده بود، بلعید و چیزی برایشان باقی نگذاشت. ساحران که سحر و جادو را به خوبی می شناختند یقین کردند که موسی از سنخ آنان نیست و از سوی نیرویی برتر از انسان ها حمایت می شود. به همین سبب، بی درنگ بر خاک افتادند و به خدای موسی ایمان آوردند و بر آستانش سجده کردند. فرعونِ کوردل که هیچ روزنه‏ ای برای تابش حقیقت در وجودش باقی نمانده بود و خود را مالکِ جسم و روح مردم می‏دانست، فریاد بر آورد که شما با اجازه‏ ی چه کسی به موسی ایمان آوردید؛ اصلاً شما و موسی از قبل با هم تبانی کرده اید که مرا رسوا کنید و خودتان حکومت مصر را به دست گیرید! برای همین، شما را به اشدّ مجازات محکوم می کنم و دست ها و پاهایتان را به طور مخالف(دست راست و پای چپ یا به عکس) قطع می کنم و دستور می دهم که با همین حال بر درختان خرما آویزانتان کنند تا جان دهید و آنگاه بفهمید كه عذاب و شکنجه‏ ی کدام یک از ما سخت تر است؛ من یا خدای موسی! آری، فرعون تمام خشم خود را به رخ ساحران کشید تا شاید آنان بترسند و از او عذرخواهی کنند و دیگر کسی جرأت نکند در مقابل او بایستد؛ ولی ایشان مانند افراد کوری که به تازگی بینایی شان را به دست آورده اند، آرام و مطمئن در برابر او ایستادند و گفتند:

«تو خود می دانی که همه‏ ی تهمت هایت دروغ است و ما را فقط برای ایمان آوردن به نشانه های خدا مجازات می کنی.»

آنگاه به درگاه خدا روی کردند و گفتند: «پروردگارا، وجود ما را از صبر و استقامت پر کن و جان ما را در حالی بگیر که تسلیم فرمان تو هستیم.»

آن مردان بزرگ، در آن لحظه‏ ی حساس، از خدا «صبر» خواستند؛ زیرا می دانستند که گوهر ایمانشان، تنها با صبر و شکیبایی حفظ می شود، و اگر صبرشان تمام شود، شاید دست از ایمانشان بکشند. آری، صبر، مهم ترین عامل در حفظ ایمان افراد است؛ زیرا انسان تا زمانی بر سر ایمانش می ایستد که در برابر مشکلات تسلیم نشود، و اگر زمانی، سختی ها او را در‏ هم شکند، دیگر ایمانی برایش نخواهد ماند. شاید کسانی را در اطراف خود دیده باشیم یا حال و روزشان را شنیده باشیم که مشکلات و سختی های مالی یا بیماری و فوت عزیزانشان، باعث دست برداشتن آنان از مقدّسات و پشت کردن به دین شده است. باید بدانیم که همه ی این سختی ها، امتحان خداست که در پس آن، سعادت جاودان نهفته است. پیشوای پنجم ما شیعیان چه زیبا فرموده است:

«بهشت را سختی ها پوشانده است؛ به همین سبب، هر کس در برابر مشکلات دنیا صبر کند، وارد بهشت می شود. و دوزخ را لذّت ها و شهوت رانی های حرام پوشانده است؛ به همین علّت، هر کس به خودش طعم لذّت و شهوت‏رانی حرام را بچشاند، وارد آتش خواهد شد.»
🔰 تفسیر صفحه ۱۶۶ مصحف شریف آیه ۱۳۱ تا ۱۳۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103305 255

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۶🌷
👈تضرّع و زاری در سختی ها، غفلت و پیمان شکنی در آسودگی ها:


در میان پیامبرانی که سرگذشت آنان در قرآن آمده، حضرت موسی و قوم او، بیشترین حجم از داستان انبیا را به خود اختصاص داده اند. داستان پیامبران، به ویژه سرگذشت موسی و فرعون، سراسر عبرت و پند و موعظه است، و حال و روزشان، با افرادی که در زمان پیامبر و پس از آن حضرت تاکنون می زیسته اند، شباهت های زیادی دارد.

در روایتی از پیامبر اسلام می خوانیم: «بی شک شما راه و روش گذشتگان را قدم به قدم طی می کنید و پا جای پای آنان می گذارید.»

این پیش گویی تهدیدآمیز، به همه‏ ی ما هشدار می دهد که از اشتباهات گذشتگانمان پند بگیریم و در راه خوبانشان قدم بگذاریم.
این آیات، به یکی از ویژگی های بد فرعونیان اشاره می کند که با کمی دقّت معلوم می شود که نه تنها ویژگی آنان، بلکه صفت بسیاری از مردم گذشته و حال است. پس از آن که حضرت موسی ، فرعون و فوعونیان را به ایمان به خدا و آزاد کردن بنی اسرائیل دعوت کرد، آنان او را دروغگو شمردند و دعوتش را رد کردند. خداوند نیز آن ها را به مشکلاتی دچار کرد تا مگر از خواب غفلت بیدار شوند و به سوی او باز گردند؛ مشکلاتی مانند قحط و خشکسالی، توفان، هجوم ملخ و شپش و قورباغه به خانه و زندگی و مزارع و باغ های آنان، و تبدیل شدن آب به خون. آنان پس از بروز هر یک از این مشکلات، نزد موسی می رفتند و با فروتنی و تواضع از او تقاضا می کردند که از خدا بخواهد تا آن مشکل رفع شود، و به او قول می دادند که پس از برطرف شدن آن، به او ایمان آورند و بنی اسرائیل را آزاد کنند؛ امّا پس از این که مشکل شان با دعای موسی رفع می‏شد، پیمانشان را می شکستند و همه چیز را فراموش می کردند. قرآن کریم بارها به این ویژگی بد انسان اشاره کرده و آن را نکوهیده است. خداوند در آیه‏ ی 51 سوره‏ ی فصّلت می فرماید:

«هرگاه به انسان‏های غافل و بی خبر نعمتی می دهیم، روی برمی گردانند و با غرور و تکبّر، به حق و حقیقت پشت می کنند؛ ولی هنگامی که ناراحتی مختصری به آنان می رسد، پیوسته تقاضا می کنند که آن ناراحتی برطرف شود.»

چه بسیار افرادی که در هنگام بیماریِ خود یا خانواده شان یا مشکلات مالی و ...، صبح و شب در مسجد به نماز و دعا مشغول می شوند و به درگاه معصومین توسّل می کنند؛ ولی با برطرف شدن مشکلاتشان، راز و نیاز و توجه به خدا را فراموش می کنند و حتّی واجبات خدا مانند نماز، روزه، حجاب، خمس و ... را زیر پا می گذارند. امیر مؤمنان علی در توصیف پرهیزکاران راستین می فرماید:

«آنان در راحت و آسایش همان طورند که در سختی ها و مشکلات هستند.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۷ مصحف شریف آیه ۱۳۸ تا ۱۴۳ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103353 045

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۷🌷
👈آیا خدا را می توان دید؟
:

بر اساس آیات قرآن، خدای بزرگ با پیامبر خود موسی قرار گذاشت که آن حضـرت چهل شبانه روز را در کوه طور به عبادت و راز و نیاز با او سپری کند و پس از آن، کتاب آسمانی تورات را از خدا تحویل بگیرد. در این مدّت، اتّفاقات مهمی رخ داد که این آیه به یکی از آن ها اشاره می کند.
بر اساس این آیه، خداوند در کوه طور با حضرت موسی سخن گفت. البته این نخستین باری نبود که خدا با حضرت موسی سخن می گفت؛ بلکه در ابتدای رسالت آن حضرت نیز در سرزمین مقدس «طُوی» با او سخن گفته بود. به همین علت، در میان پیامبران خدا، حضـرت موسی به «کلیم الله»، یعنی شخصی که خدا با او سخن گفته، معروف است.
البته روشن است که خداوند، مانند ما سخن نمی گوید؛ بلکه صدایی را در فضا پدید آورده و بدینوسیله پیام خویش را به گوش حضرت موسی رسانده است. به هر حال، پس از سخن گفتن خدا با حضـرت موسی، او تقاضا کرد که خداوند خود را به او نشان دهد. البته به درستی روشن نیست که آن پیامبر الهی برای چه منظوری چنین تقاضایی کرد؛ آیا او از طرف قوم خود چنین درخواستی را از خدا کرد یا این واقعاً خواسته‏ ی خودش بود؟ به هر حال، پاسخ خدا به این درخواست این بود که او به هیچ وجه دیده نمی شود. می دانیم که فقط اشیای مادّی به چشم می آیند و خدا جسم نیست که بتوان او را با چشم دید. خدا امّا برای نشان دادن قدرت و بزرگی خود به حضرت موسی، به او فرمود که به کوهی که در برابرش بود، نگاه کند. در همان لحظه، آن کوه عظیم تکه تکه شد، و خدا بدین روش به پیامبر خود فهماند که بسیار بزرگ تر از آن است که بتوان او را با چشم دید؛ بلکه هر آنچه دیده می شود، مخلوق اوست و در دستان قدرت او قرار دارد. پس از آن اتفاق هولناک، موسی بیهوش بر زمین افتاد، و پس از به هوش آمدن، خدا را ستود و از اینکه دیده شود، پاک و منزّه شمرد. آری، خدای بزرگ، نه در دنیا و نه در آخرت دیده نمی شود و کسانی ‏که خیال می کنند او را می توان دید، خدای جهان آفرین را مانند مخلوقاتش فرض کرده اند. در روایتی می خوانیم که شخصی از امام صادق پرسید:
«آیا خدا در قیامت دیده می‏شود؟»
امام فرمود: «خدا از چنین چیزی بسیار پاک و منزه است. چشم ها فقط چیزهایی را می بینند که رنگ و حالت داشته باشند؛ در حالی که خدا، آفریننده‏ ی رنگ و حالت است [و خودش جسم نیست که رنگ و حالت داشته باشد].» آری، خداوند دیدنی نیست؛ امّا درک شدنی است. دلهای باایمانِ بندگان صالح خدا او را چنان درک می کنند که گویا همواره او را می بینند؛ چرا که نشانه های وجود خداوند در ذرّه ذرّه‏ ی این عالم و در تمام لحظات حیات انسان مشاهده می شود.

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۸ مصحف شریف آیه ۱۴۴ تا ۱۴۹ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103442 649

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۸🌷
👈 آتش در خرمن:


همه‏ ی ما با معنای «مالکیّت» آشنا هستیم و بر اساس آن، اشیای زیادی را «برای خودمان» می دانیم. البته قانون مالکیت، از نظر دین و قانون محترم است و هیچ کس حق ندارد به مال دیگری دست درازی کند؛ ولی واقعیت این است که اشیای متعلق به ما فقط تا پایان عمر به ما تعلق دارند و پس از آن دیگر برای ما نیستند؛ جز یک چیز که آن هم «اعمال» ماست. آری، از نظر قرآن، تنها چیزی که حقیقتاً برای انسان است و تا ابد برایش باقی می‏ماند، کارهای اوست. این کارها در جهانِ پس از مرگ، به پاداش یا کیفر تبدیل می شود و انسان برای همیشه با آن زندگی می کند. به همین سبب، در روایات معصومین، دنیا به مزرعه ای تشبیه شده که بذرِ اعمالِ انسان در آن پاشیده می شود، و آخرت، زمان چیدن محصول این مزرعه خواهد بود.
بر اساس آیات قرآن اما در وضع خاصی، تمام اعمال خوب انسان نابود می شود و آتش سوزانی، مزرعه ی آخرتش را فرا می گیرد و هیچ کار خوبی برایش باقی نمی گذارد، و در حقیقت، تنها داشته‏ ی واقعی او را نابود می کند. این نوع نابودی عمل، «حَبط» نام دارد. واژه‏ ی حبط، 16 بار در قرآن به کار رفته است. بررسی آنها نشان می دهد که بزرگ ترین عامل حبط اعمال، شرک و کفر به خداست. از نظر قرآن، کسانی که از حقیقت آگاه هستند و از سر لجاجت ایمان نمی آورند، اگر کار خوبی هم داشته باشند، از آن کارها سودی نخواهند برد؛ زیرا درختِ اعمالِ نیک باید بر زمین محکم و استوار روییده باشد، و نه بر آب! آیه‏ ی 26 سوره‏ ی ابراهیم چنین می گوید که «وضعیت کافران، مانند درخت هرزه و آفت زده ای ست که از زمین کنده شده و هیچ آرام و قراری ندارد.» آیا می‏توان تصور کرد که چنین درختی، میوه‏ ی گوارایی بدهد؟! در آیه‏ ی 18 سوره‏ ی ابراهیم نیز می خوانیم که «وضعیت کارهای کافران، مانند خاکستری است که در روزی توفانی، باد شدیدی به آن بوزد و آن را پراکنده کند و هیچ چیز باقی نگذارد.» البته باید توجه کنیم که کفر و شرک، صورت های متفاوتی دارد؛ مثلاً از نظر قرآن، افراد منافق و دورو، کافر هستند و اعمالشان نابود خواهد شد؛ یا بلند کردن صدا نزد پیامبر و توهین به آن حضرت، موجب کفر و حبط اعمال می شود. همچنین بر اساس روایات، نپذیرفتن ولایت امامان معصوم و مخالفت با آنان، اعمال انسان را بی فایده می کند. نیز در روایات پیشوایان دین می خوانیم که کسانی که برای خوش‏آمد دیگران عبادت می کنند و نه برای خشنودی خدا، عباداتشان بی فایده است. آشکارترین نمونه‏ ی حبط عمل، شیطان است که خداوند عبادت هزارساله‏ ی او را به سبب تکبّرش نابود کرد. البتّه ذکر این نکته لازم است که در مقابل، خداوند برخی از اعمال بد انسان ها را به سبب اعمال نیک آنان از بین می برد. در آیه‏ ی 114 سوره‏ ی هود بیان شده که اعمال نیک، بدی ها و آثار سوء اعمال بد را از بین می برد.

🔰 تفسیر صفحه ۱۶۹ مصحف شریف آیه ۱۵۰ تا ۱۵۵ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103542 425

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۶۹🌷
✅ گوساله ی سامری:


در توضیح آیه‏ ی 143 خواندیم که خداوند با حضرت موسی قرار گذاشت که او چهل شب و چهل روز در کوه طور عبادت و راز و نیاز کند و پس از آن، الواح تورات را از خدا بگیرد؛ امّا اتّفاقات مهمّی در این چهل شبانه روز رخ داد که برای همیشه در تاریخ بنی‏ اسرائیل ثبت شد. یکی از آن اتّفاقات، ماجرای تأسف بار گوساله پرستی بنی اسرائیل است. ماجرا از این قرار بود که حضرت موسی بر اساس فرمایش خدا، در ابتدا به قوم خود گفت که میعاد او با خدا سی شبانه روز طول می کشد و پس از آن نزدشان بازمی گردد؛ امّا خدا بنا بر مصلحت خود، ده شب به آن مدّت افزود. بدین ترتیب، میعاد سی شبه، به چهل شب تبدیل شد. برخی از افراد شیطان صفت، در همین مدّت کوتاه در میان مردم شایعه انداختند که موسی از دنیا رفته و هرگز باز نخواهد گشت! در این اوضاع آشفته، شخصی به نام سامری، از بنی اسرائیل خواست که زیورآلاتشان را به او دهند. او سپس این جواهر را آب کرد و گوساله‏ ای طلایی با آن ها ساخت، و چون می دانست که بنی اسرائیل علاقه ی شدیدی به پرستش خدای دیدنی دارند، فریاد برآورد که خدای شما و موسی اینجاست؛ ولی موسی این را فراموش کرده و در کوه طور دنبال او رفته است! در این هنگام، حضـرت هارون ـ برادر حضرت موسی ـ که جانشین او در قومش بود، آنان را از شرک و بت پرستی منع کرد و جلوی آنان ایستاد؛ ولی بنی اسرائیل که با تمام وجود شیفته‏ ی خدای جدید شده بودند، او را به مرگ تهدید کردند. هارون، نه از ترس جان خود، بلکه از ترس تفرقه و وقوع جنگ داخلی در میان بنی اسرائیل، بیش از آن اصرار نکرد و تصمیم گرفت تا زمان بازگشت برادرش سکوت کند. بدین ترتیب، قوم بنی اسرائیل که با لطف خدا از چنگال فرعونیان نجات یافته و نشانه ها و معجزات متعددی از او دیده بودند، به سبب جهل و نادانی شان به دام یک انسان شیطان صفت افتادند و در درّه‏ ی شرک و بت پرستی سقوط کردند و
داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل، داستانی بسیار دردناک و پرعبرت است که نشان می دهد چگونه یک قوم در مدّت کوتاهی به پیمان های خود پشت پا زدند و در دام شیطان افتادند. در تاریخ اسلام نیز ماجراهایی مانند این ماجرا وجود دارد که بزرگ ترین نمونه ی آن، ماجرای جانشینی پیامبر است که در آن واقعه، انحرافِ عدّه ای، باعث تغییر مسیر خلافت و محروم شدن مسلمانان بسیاری از حقایق ناب اسلام شد.

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۰ مصحف شریف آیه ۱۵۶ تا ۱۵۹ سوره مبارکه اعراف

IMG 20230620 103643 297

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۰🌷
🌷رحمتی فراگیر:

خدای بزرگ، در قرآن، خود را با صفات و ویژگی‏هایی معرفی فرموده است؛ صفاتی مانند علیم(بسیار دانا)، عزیز(شکست‏ ناپذیر)، سمیع(همیشه شنوا) و... . از میان این صفات امّا دو ویژگی بیشتر از بقیه تکرار شده است: «رحمان» و «رحیم». واژه‏ ی رحمان به معنای «بسیار مهربان» است و در قرآن 157 بار تکرار شده؛ و واژه‏ ی رحیم نیز به معنای «همیشه مهربان» است و در قرآن 146 بار آمده است. این تکرار، نشانگر لطف بی حدوحصر و مهربانی بی نهایت خدای جهان آفرین است.
دقّت در جهان اطراف و بررسی زندگی موجودات نیز ما را با رحمت فراگیر خدا آشنا می کند. مثلاً به وجود آمدن انسان در شکم مادر و در محلّی امن و راحت، و رشد و تربیت او در دامان مادری مهربان، نمونه‏ ی روشنی از رحمت خداست. همچنین حمل شدن دهها تُن آب در هوا به صورت ابر، و جابجایی آن از روی دریاها تا زمین‏های خشک و بی آب وعلف، و نزول باران، و بخشش زندگی به آن زمین ها، نشانگر آفریدگاری مهربان است. آری، به هر سو که می نگریم، آثار لطف و مهربانی خدا پیدا و سرتاسر زندگی ما را فراگرفته است. امّا جهانی که ما هم اکنون می بینیم با همه‏ ی لطف و رحمتی که خدا در آن گسترده است مقدّمه‏ ی جهانی بسیار بزرگ تر با لطف و رحمتی بسیار گسترده تر است. یکی از تفاوت های موجود بین این دو جهان این است که در دنیا، رحمت و لطف خدا به همه‏ ی افراد می رسد، همه‏ ی انسان ها با هر عقیده و عملی از نعمت های خدا بهره می برند، باران بر سر مؤمنان و کافران می بارد و هر دو گروه از روزی های خدا استفاده می کنند؛ امّا در جهان آخرت، رحمت خدا مشروط به عملکرد افراد در این جهان است و اگرچه لطف او در آخرت بسیار بزرگ تر از لطفش در دنیاست، به کسانی می رسد که در دنیا از دستورهای او پیروی کرده باشند. به همین سبب، خدا در این آیه می فرماید: « رحمتم در دنیا همه چیز را فرا گرفته است؛ ولی در آخرت آن را برای افراد پرهیزکاری که زکات می دهند و به آیات و نشانه‏ های ما یقین دارند، مقرّر خواهم کرد.» البته جهان آخرت، زمان نمایش وجوه دیگری از رحمت خداست. در آنجا خدا معنای مهربانی را به مردم می آموزد و جز کسانی که حقیقتاً شایسته ی لطف خدا هستند، بسیاری از افراد گنهکار و آلوده که سزاوار عذاب هستند نیز مشمول رحمت او می شوند. در روایتی از پیامبر اسلام می خوانیم:

«خداوند یکصد رحمت دارد، و یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است. با آن یک رحمت است که مخلوقات با هم مهربانی می کنند و به یکدیگر مهر می ورزند. نود و نه رحمت دیگر را برای خود نگه داشته و زمان آشکار کردن آن را عقب انداخته است و در روز قیامت با آن نود و نه رحمت به بندگانش رحم می کند.»

در روایتی دیگر آمده است که خدا آن یک رحمت را نیز حاضر می کند و روز قیامت با همه ی صد رحمت خویش به بندگانش رحم می کند. البته روشن است که رحمت خداوند، نهایت ندارد و تعبیر صد رحمت برای فهم بهتر ماست.

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۱ مصحف شریف آیه ۱۶۰ تا ۱۶۳ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103735 861

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۱🌷

اصحاب سَبت:

در روزگار حضرت داوود، بخشی از قوم بنی اسرائیل، در کنار سرزمین فلسطین و در ساحل دریای احمر، در شهری به نام «بندر ایله» که هم اکنون به ایلات معروف است زندگی می کردند. بیشتر مردم آن شهر، صیاد بودند و روزگارشان با ماهی‏گیری می گذشت؛ ولی نافرمان و گناهکار بودند و به وظایف دینی خود عمل نمی کردند. به همین سبب، خداوند نیز آنان را آزمود.
آزمایش آن ها این بود که در روزهای شنبه که روزهای تعطیل شان بود از ماهیگیری منع شدند. مشکل بزرگ آنان این بود که روزهای شنبه، آب های اطراف ساحل، پر از ماهی های چاق و فربه می شد؛ در حالی که در روزهای دیگر از ماهی خبری نبود! مدّتی به این وضع سپری شد؛ امّا سرانجام کسانی که نافرمانی خدا در دلهایشان نفوذ کرده بود، صبرشان تمام شد و نقشه‏ ی شیطنت آمیزی طرّاحی کردند. آنان، حوضچه هایی در کنار دریا حفر کردند و بین آن حوضچه ها و دریا، راههایی گشودند. روزهای شنبه، راه حوضچه ها را باز می کردند تا ماهی ها درون حوضچه ها بیایند. در آخر روز هم راه حوضچه ها را می بستند و به خانه هایشان می رفتند. سپس صبح یکشنبه سراغ ماهی ها می آمدند، آن ها را صید می کردند و می گفتند که خدا به ما دستور داده که شنبه ها ماهی صید نکنیم. ما شنبه ماهی صید نکردیم؛ امروز هم که یکشنبه است! بدین ترتیب، با تغییر دادن ظاهر گناه، آن را برای خود جایز شمردند و اصطلاحاً برای گناه خود، کلاه شرعی درست کردند. در آن هنگام، غیر از این گروهِ نافرمان که اکثریت شهر را تشکیل می دادند، دو گروه دیگر در آن شهر می زیستند:

1ـ کسانی که در برابر این نافرمانی به پا خاستند و مردم را از آن کار زشت نهی می کردند؛
2ـ کسانی که اگرچه خودشان به آن گناه آلوده نشدند، در برابر آن بی تفاوت بودند و حتّی کسانی را که نهی از منکر می کردند، سرزنش می کردند که چرا عمر و اعصابتان را صرف کسانی می کنید که سرانجام خدا هلاکشان می کند یا به عذاب می رساند. کسانی که در برابر گناه ساکت ننشسته بودند، پاسخ دادند:

«این وظیفه‏ ی ماست. این کار را می کنیم تا در برابر خدا عذری نداشته باشیم و شاید این افراد منحرف، تحت تأثیر قرار بگیرند و از کارهایشان توبه کنند.»

اندرزها امّا به گوش مردم کارساز نشد و سرانجام پیامبر زمانشان داوود آنان را نفرین کرد و از خدا خواست که لعنت خود را بر آن افراد گنهکار فرو فرستد. در پی این نفرین گنهکاران در تاریکی شب به بیابان رفتند، و در همان شب، عذاب خدا فرود آمد و مردم نافرمان ابله را به بوزینه تبدیل کرد. آری، کسانی که دین و حکم خدا را به سُخره گرفته بودند، در حقیقت میمون هایی بودند که به شکل انسان زندگی می کردند، و خدا در همین دنیا، صورت واقعی آنان را به دیگران نشان داد. البته بر اساس روایات، آنان پس از چند روز هلاک شدند..

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۲ مصحف شریف آیه ۱۶۴ تا ۱۷۰ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103829 725

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۲🌷

🌸سرد و گرم روزگار:


زندگی ما انسان ها در هر زمان و مکان، از آن جهت که انسان هستیم، شباهت های زیادی با هم دارد. همه‏ ی ما، لحظات خوب و بدی را تجربه کرده ایم و خواهیم کرد. گاهی نعمت ها سراغمان می آیند و ما اوضاع و احوال زندگی را به کام می بینیم و از آن لذّت می‏بریم. بدست آوردن ثروت و قدرت، رسیدن به دلدار، وضع مناسب مالی، سلامت جسم و روح و ...، احوال خوبی است که ما آرزو می کنیم همیشه در آن باقی بمانیم؛ ولی واقعیت چیز دیگری است و گاهی تقدیر، آن گونه که می خواهیم، رقم نمی خورد و سختی ها و مشکلات را دامنگیر ما می کند: سلامت مان مختل می شود، ورشکسته می شویم، عزیزانمان را از دست می دهیم، دچار قحط و مشکلات دیگر می شویم، و خلاصه عرصه‏ ی زندگی بر ما تنگ می شود. آری، این دو حالت متضاد، واقعیتی است که همه‏ ی ما خواه و ناخواه با آن روبرو می شویم و آن را تجربه می کنیم؛ امّا اگر دقّت کنیم، متوجّه می شویم که همه‏ ی این اتّفاقات، در قلمرو فرمانروایی خدا رخ می نماید و بی شک خدایی که از ذرّه ذرّه‏ ی جهان باخبر است، از پدید آمدن این دو حالت خوب یا بد غافل نیست؛ بلکه این دو حالت، بر اساس قانون او پدید می آید. بنابراین بی تردید آن آفریدگار فرزانه از بوجود آمدن این حالات هدفی داشته که ما باید به آن توجّه داشته باشیم. این آیه به همین نکته اشاره می کند و بیان می فرماید که یکی از علل سرد و گرم شدن روزگار، بیدار شدن مردم از خواب غفلت و بازگشتن آنان به درگاه خداست.
آری، بر اساس قانون خدا، زمانی، اوضاع مطابق میل مردم پیش می شود و نعمت ها به سوی آنان سرازیر می گردد تا حس شکرگزاری در آنان برانگیخته شود و به خدای نعمت بخش توجّه کرده، به درگاه او سجده کنند و او را فرمان ببرند. گاهی هم بعکس، آنان را در سختی ها و مشکلات فرو می برد تا از مرکب غرور و خودپسندی فرود آیند و به ناتوانی خود در برابر خدا اعتراف کنند و از گناهانشان به سوی خدا بازگردند. به طور کلی، اگرچه بلایا و مشکلات، ظاهری تلخ و ناگوار دارند، شیرین و سازنده هستند و برای تربیت انسان بسیار مفیدند. به همین‏ سبب، پیشوایان دین به ما توصیه کرده اند که در هنگام خوشی ها، خدا را فراموش نکنیم، و در زمان سختی ها، صبرمان را از کف ندهیم. امیر مؤمنان علی در این باره فرموده است:

«روزگار، دو روز است: روزی که به سود توست، و روزی که به ضرر توست. پس در روزی که به سود توست، سرمستی نکن [و شکر نعمت های خدا را به جای آور]، و در روزی که به ضرر توست، شکیبا باش.»

در روایت دیگری از امام صادق می‏خوانیم:

«چقدر ناتوان است کسی که برای هر بلایی صبر و شکیبایی، و برای هر نعمتی شکر و سپاس آماده نکرده است. در هر سختی و مصیبتی که به تو می رسد، شکیبایی کن؛ خواه مصیبت از دست ‏دادن فرزندی باشد، یا مال و ثروتی؛ زیرا اینها امانت خدا در دستان تو هستند و خدا فقط امانتش را برای این از تو می گیرد تا تو را بیازماید که باز هم اهل شکر و صبر هستی یا نه.»
 
آخرین ویرایش:
شاهدخت

شاهدخت

👸
پرنسس وطن وی
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
7,299
پسندها
10,250
امتیازها
113
مدال ها
16
🔰 تفسیر صفحه ۱۷۳ مصحف شریف آیه ۱۷۱ تا ۱۷۸ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 103945 261

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۳🌷
دانشمندی که به دام شیطان افتاد:

تاریخ و داستان های آن، گویای سرگذشت های فراوانی از هدایت گمراهان یا گمراهی افراد هدایت شده است؛ ولی برخی از این سرگذشت ها چنان عجیب و حیرت انگیز است که برای همیشه در دفتر تاریخ بشریت ثبت شده و از حافظه ها پاک نخواهد شد. یکی از آن سرگذشت های عجیب، داستان «بلعم باعورا» است. بر اساس روایات و سخنان مفسّران، او مردی از بنی اسرائیل بود که در عصر موسی زندگی می کرد و در ابتدا از پیروان آن حضرت محسوب می شد و در مسیر حق قرار داشت و کارش آن قدر بالا گرفته بود که دعایش در دَم مستجاب می شد؛ ولی سرانجام به سبب دنیاپرستی و علاقه‏ ی شدید به ثروت و قدرت و لذّت های مادی، راهش را از موسی جدا کرد و در دام شیطان افتاد. فرعون که می دانست او از برخی از اسرار غیبی باخبر است و دعایش مستجاب می شود، او را به سمت خود جذب کرد و با وعده های فریبنده به دام خود انداخت و از او خواست که برای نابودی موسی دعا و او را نفرین کند. او نیز درخواست فرعون را پذیرفت. بدین ترتیب، بلعم، آخرین گام خود را برای سقوط به درّه‏ ی هلاکت برداشت و در یک لحظه فهمید که تمام علوم و اسراری که نزدش بوده، از دل و جانش پاک شده و دیگر خبری از آن مقام پیشین نیست. آری، آن دانشمند هواپرست، چنان تشنه‏ ی لذّات دنیا شد که خدا او را به سگی توصیف کرد که زبانش از تشنگی همیشه آویزان است و هیچ گاه سیراب نمی شود. داستان بلعم، زنگ خطری برای همه‏ ی ماست تا مراقب باشیم که هواپرستی، ما را از عزّت نزدیکی به خدا به ذلّت هم نشینی با شیطان نکشاند. در روایتی از امام باقر در توضیح این آیات می خوانیم:

«این آیات، در اصل در مورد بلعم باعوراست؛ سپس خدا آن را برای گروهی از مسلمانان مثال زد که هواپرستی را بر خداپرستی و هدایت خدا ترجیح دادند.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۴ مصحف شریف آیه ۱۷۹ تا ۱۸۷ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 104048 380

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۴🌷
زمان قیامت:


جهان هستی، جهانی پر از رمز و راز پیچیده است که برداشته شدن پرده از یک راز و دست یافتن بشـر به پاسخ آن، سؤالات جدیدی را پیش رویش می‌گذارد. انسان‌ها برای یافتن پاسخ پرسش های خویش، حواس پنجگانه ی خود را به کار می‏ گیرند و سپس با تفکر و تعقّل، به پاسخ مطلوب می رسند. فراتر از این روش معمول، خداوند، اطلاعات و آگاهی هایی به برخی از بندگان خاص خود بخشیده که دیگران از دست یافتن به آن ها ناتوان هستند. آن بندگان خاص، پیامبران و امامان هستند که به خواست خدا، از بسیاری از علوم پوشیده ی هستی آگاهند؛ اما دانش هایی در جهان وجود دارد که حتّی آن افراد خاص نیز از آن بی خبرند. یکی از آن دانش ها، «زمان برپایی قیامت» است. بر اساس آیات قرآن، تنها خدای دانا از هنگام وقوع قیامت آگاه است و او خواسته که هیچ کس از آن مطّلع نشود. ظاهراً در زمان پیامبر، افرادی از آن حضرت در این مورد سؤال می کردند.
این آیه با صراحت بیان می کند که تنها خدا از زمان وقوع قیامت خبر دارد و حتّی پیامبر هم از آن بی اطّلاع است. به فرموده‏ ی این آیه، قیامت، اتّفاقی بسیار هولناک و مهیب است که موجوداتی که در آسمان ها و زمین به سر می برند، از تحمل آن عاجزند. قیامت، ناگهانی فرا می رسد و مانند بسیاری از حوادث جهان، با مقدّمات و حوادث قبلی رخ نمی¬نماید. بر اساس قرآن کریم، یکی از علّت های پنهان بودن زمان قیامت این است که هر کس بنا بر عقل و اختیار خود عمل کند و سرانجام طبق آنچه از روی اختیار انجام داده، پاداش یا کیفر ببیند؛ نه این که چیزی او را به انجام عملی مجبور کند. بی شک اگر زمان قیامت مشخص بود و مردم وقوع آن را نزدیک می یافتند، از روی ترس و ناچاری، راه اطاعت و فرمانبری از خدا را انتخاب می کردند؛ اگر هم روشن می شد که بسیار دور است، غفلت و بی توجّهی به آن، مردم را به گناه و معصیت وا می داشت. برای همین، زمان آن پنهان شده است تا همگان با اختیار کامل خود را برای آن واقعه ی بزرگ و حضور در دادگاه خدا آماده کنند. بر اساس روایات، یکی دیگر از علومی که جز خدا هیچ کس از آن آگاه نیست، «زمان ظهور حضرت مهدی» است. بنا بر فرمایش معصومین، هیچ فردی نمی تواند و حق ندارد زمان مشخّصی را برای ظهور امام زمان مشخّص کند، و هر کس چنین ادعایی داشته باشد، بی شک دروغ گوست.

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۵ مصحف شریف آیه ۱۸۸ تا ۱۹۵ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 104207 390

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۵🌷
رسم ادب:


در تمام اقوام و ملل، مردم بر اساس آداب معاشرت و رسوم خاص خود، از دیگران تشکّر می کنند، و کسی که در برابر لطف دیگران بی تفاوت باشد، فرد بی ادبی محسوب می‏شود. حتّی بسیاری از حیوانات هم در برابر لطف و محبّت به خود، عکس العمل نشان می دهند. البته روشن است که شیوه و مقدار هر تشکّری، وابسته به نوع و اندازه ی محبت ابرازشده است و هر چه لطف افراد بزرگ تر باشد، سپاس از آنان بیشتر خواهد بود. به راستی اما بزرگ ترین لطف از جانب چه کسی به ما شده و ما از چه کسی محبّت بیشتری دیده ایم؟ پاسخ این سؤال روشن است و تنها به کمی توجّه نیاز دارد.
به خود و اطرافمان نگاه کنیم؛ آیا می توانیم نعمت های خدا را فقط در وجود خود، تا به آخر بشماریم؟ چشم، گوش، زبان، دندان ها، ضربان قلب و گردش خون، دستگاه تنفّس، کلیه ها و تصفیه‏ ی خون، دستگاه گوارش و فرایند جذب و دفع، دست و اعضای آن، پا و قسمت های آن، مغز و جهان پر راز و رمزش، و هزاران نعمتی که فقط در بدن ما وجود دارد تا ما به راحت زندگی کنیم و با جهان اطراف خود ارتباط برقرار کنیم، فقط گوشه ای از نعمت های خدا به ماست که در وجود خود ما قرار دارد. بی شک نعمت های پایان‏ ناپذیری در جهان اطرافمان وجود دارد که ما از شمارش آن ها هم عاجز هستیم. نعمت باد و باران، جاذبه و جوّ زمین، گیاهان و فرایند تصفیه‏ ی هوا توسط آن ها، نعمت خاک و خاصیت پرورش یافتن گیاه در آن، چهارپایان و شیر و گوشت شان، خانه و خانواده، و از همه مهم تر، نعمت پیامبران و امامان که راه سعادت را به ما نشان می دهند و...، جهان اطراف ما را احاطه کرده است. قرآن چنین فرموده که

«اگر نعمت های خدا را بشمارید، نمی توانید شمارش آن را به پایان برسانید» .

در این حال که شمارش نعمت های خدا نیز ناممکن است، انسان به فکر فرو می رود که چگونه می تواند شکر آن ها را به جای آورد. در روایتی از امام صادق می خوانیم:

«خداوند به موسی وحی فرستاد که ای موسی، مرا چنان شکر کن که سزاوار من است. حضرت موسی عرض کرد: پروردگارا، چگونه تو را شکر کنم که سزاوارت باشد؛ در حالی که هر شکری که می کنم، باز هم به وسیله‏ ی نعمت هایی ست که تو به من داده ای [و آن نعمت ها، شکر دیگری می خواهد، و این هرگز پایان نمی پذیرد]؟ خدا فرمود: ای موسی، حالا که متوجّه شدی همه‏ ی این ها از من است، مرا شکر کرده ای.»

«بنده همان به که ز تقصیر خویش
عـذر بـه درگـاه خـدای آورد
ورنــه سـزاوار خـداونــدی اش
کـس نتـوانـد که به جای آورد».

پیشوایان ما بر شکرگزاری از خدا تأکید فراوانی کرده اند. شکر البتّه مراحل متعددی دارد که از مرحله‏ ی قلبی شروع شده، به مرحله‏ ی زبان، و پس از آن به مرحله‏ ی عمل می رسد. انسان با دیدن نعمت های الهی، آن ها را از خدا می شمرد و او را با زبان خود سپاس می گوید. بر اساس روایات، بهترین نوع سپاسگزاریِ زبانی، گفتن ذکر «اَلحَمدُ لِله رَبِّ العالَمین» است. پس از این مرحله، انسان در عمل و با فرمان برداری از خدا و ترک نافرمانی او، از خدا تشکّر می کند. امام صادق فرموده است:

«شکر نعمت، دوری از گناهان است، و کامل ترین نوع شکر، گفتن «اَلحَمدُ لِله رَبِّ العالَمین» است.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۶ مصحف شریف آیه ۱۹۶ تا ۲۰۶ سوره مبارکه اعراف
IMG 20230620 104259 655

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۶🌷
احترام قرآن:

ما انسان ها، بسیاری از کارهایمان را با آداب و رسوم خاصّی انجام می دهیم؛ بویژه اگر آن کارها، از جهتی مهم باشند؛ مثل غذا خوردن که با آداب خاصی آغاز می شود، ادامه می یابد و پایان می پذیرد؛ مهمانی رفتن؛ نیایش پروردگار؛ احترام به گذشتگان و حضور در آرامگاه آنان؛ كه هر یک آداب و رسوم خاصی دارند. از نظر ما مسلمانان، مهم ترین کتابی که در جهان وجود دارد، «قرآن کریم» است؛ زیرا از سوی مهم ترین شخص در این جهان یعنی آفریدگار آن به ما رسیده است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم:

«برتری قرآن بر سخنان دیگر، مانند برتری خدا بر مخلوقاتش است.»

پس بی شک ما در مقابل این کتاب ارزشمند وظایف ویژه ای داریم. یکی از آدابی که باید در مقابل قرآن کریم رعایت کنیم، این است که وقتی آیات آن خوانده می شود، برای احترام سخن خدا سكوت کنیم و برای نورانی شدن دل و جان خود بدان گوش بسپاریم. براستی اگر همه‏ ی مسلمانان، همان طور که به یک پیام مهم یا مطلب مورد علاقه شان گوش می‌کنند، به آیات قرآن دل بسپارند، می توانند راه رشد و پیشرفت خود را هموارتر کنند. مگر نه اینکه قرآن ما را به راههای سلامت و امنیت هدایت می کند و از تاریکی ها بیرون می آورد و به سرزمین نور می‏رساند؟ پس چه خوب و مناسب است که ما در کنار خواندن قرآن، به گوش کردن به آن نیز عادت کنیم و در هر هفته، در زمان مشخصی به آیات قرآن گوش کنیم و در باره ی آن ها بیندیشیم. پیامبر گرامی اسلام فرموده است:

«کسی‌که یک آیه از قرآن را بخوبی گوش کند، چیزی را به دست می‌آورد که اگر کوهی از طلا به او داده می‌شد، به دست نمی‏ آورد.»

بر اساس روایات معصومین، قرآن در روز قیامت به صورت شخص بسیار زیبا‏رویی در می‏ آید و از کنار مؤمنان، شهدا و حتی پیامبران و فرشتگان می‏گذرد و در والاترین جایگاه قرار می‏گیرد و با اجازه‏ ی خداوند، کسانی‏ را که در دنیا آن را می‏ خواندند و دستورهایش را به کار می‏ بستند و گاهی برای آن به رنج و سختی می‏ افتادند و در شب و روز با آن انس داشتند، شفاعت می‏ کند. خدا نیز شفاعت او را می‏ پذیرد، و به خاطر او ، بهشت و نعمت‏های جاودان آن را نصیب دوستان قرآن می‏ فرماید. بنابراین باید قدر این کتاب والامقام را بیشتر بدانیم تا فردای قیامت در شمار دوستان او شناخته
 
آخرین ویرایش:
کاجول

کاجول

کاربر شهروند
تاریخ ثبت‌نام
15/10/22
نوشته‌ها
4,141
پسندها
6,048
امتیازها
113
مدال ها
12
🔰 تفسیر صفحه ۱۷۳ مصحف شریف آیه ۱۷۱ تا ۱۷۸ سوره مبارکه اعراف
مشاهده فایل‌پیوست 21341

🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۳🌷
دانشمندی که به دام شیطان افتاد:

تاریخ و داستان های آن، گویای سرگذشت های فراوانی از هدایت گمراهان یا گمراهی افراد هدایت شده است؛ ولی برخی از این سرگذشت ها چنان عجیب و حیرت انگیز است که برای همیشه در دفتر تاریخ بشریت ثبت شده و از حافظه ها پاک نخواهد شد. یکی از آن سرگذشت های عجیب، داستان «بلعم باعورا» است. بر اساس روایات و سخنان مفسّران، او مردی از بنی اسرائیل بود که در عصر موسی زندگی می کرد و در ابتدا از پیروان آن حضرت محسوب می شد و در مسیر حق قرار داشت و کارش آن قدر بالا گرفته بود که دعایش در دَم مستجاب می شد؛ ولی سرانجام به سبب دنیاپرستی و علاقه‏ ی شدید به ثروت و قدرت و لذّت های مادی، راهش را از موسی جدا کرد و در دام شیطان افتاد. فرعون که می دانست او از برخی از اسرار غیبی باخبر است و دعایش مستجاب می شود، او را به سمت خود جذب کرد و با وعده های فریبنده به دام خود انداخت و از او خواست که برای نابودی موسی دعا و او را نفرین کند. او نیز درخواست فرعون را پذیرفت. بدین ترتیب، بلعم، آخرین گام خود را برای سقوط به درّه‏ ی هلاکت برداشت و در یک لحظه فهمید که تمام علوم و اسراری که نزدش بوده، از دل و جانش پاک شده و دیگر خبری از آن مقام پیشین نیست. آری، آن دانشمند هواپرست، چنان تشنه‏ ی لذّات دنیا شد که خدا او را به سگی توصیف کرد که زبانش از تشنگی همیشه آویزان است و هیچ گاه سیراب نمی شود. داستان بلعم، زنگ خطری برای همه‏ ی ماست تا مراقب باشیم که هواپرستی، ما را از عزّت نزدیکی به خدا به ذلّت هم نشینی با شیطان نکشاند. در روایتی از امام باقر در توضیح این آیات می خوانیم:

«این آیات، در اصل در مورد بلعم باعوراست؛ سپس خدا آن را برای گروهی از مسلمانان مثال زد که هواپرستی را بر خداپرستی و هدایت خدا ترجیح دادند.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۴ مصحف شریف آیه ۱۷۹ تا ۱۸۷ سوره مبارکه اعراف
مشاهده فایل‌پیوست 21342
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۴🌷
زمان قیامت:


جهان هستی، جهانی پر از رمز و راز پیچیده است که برداشته شدن پرده از یک راز و دست یافتن بشـر به پاسخ آن، سؤالات جدیدی را پیش رویش می‌گذارد. انسان‌ها برای یافتن پاسخ پرسش های خویش، حواس پنجگانه ی خود را به کار می‏ گیرند و سپس با تفکر و تعقّل، به پاسخ مطلوب می رسند. فراتر از این روش معمول، خداوند، اطلاعات و آگاهی هایی به برخی از بندگان خاص خود بخشیده که دیگران از دست یافتن به آن ها ناتوان هستند. آن بندگان خاص، پیامبران و امامان هستند که به خواست خدا، از بسیاری از علوم پوشیده ی هستی آگاهند؛ اما دانش هایی در جهان وجود دارد که حتّی آن افراد خاص نیز از آن بی خبرند. یکی از آن دانش ها، «زمان برپایی قیامت» است. بر اساس آیات قرآن، تنها خدای دانا از هنگام وقوع قیامت آگاه است و او خواسته که هیچ کس از آن مطّلع نشود. ظاهراً در زمان پیامبر، افرادی از آن حضرت در این مورد سؤال می کردند.
این آیه با صراحت بیان می کند که تنها خدا از زمان وقوع قیامت خبر دارد و حتّی پیامبر هم از آن بی اطّلاع است. به فرموده‏ ی این آیه، قیامت، اتّفاقی بسیار هولناک و مهیب است که موجوداتی که در آسمان ها و زمین به سر می برند، از تحمل آن عاجزند. قیامت، ناگهانی فرا می رسد و مانند بسیاری از حوادث جهان، با مقدّمات و حوادث قبلی رخ نمی¬نماید. بر اساس قرآن کریم، یکی از علّت های پنهان بودن زمان قیامت این است که هر کس بنا بر عقل و اختیار خود عمل کند و سرانجام طبق آنچه از روی اختیار انجام داده، پاداش یا کیفر ببیند؛ نه این که چیزی او را به انجام عملی مجبور کند. بی شک اگر زمان قیامت مشخص بود و مردم وقوع آن را نزدیک می یافتند، از روی ترس و ناچاری، راه اطاعت و فرمانبری از خدا را انتخاب می کردند؛ اگر هم روشن می شد که بسیار دور است، غفلت و بی توجّهی به آن، مردم را به گناه و معصیت وا می داشت. برای همین، زمان آن پنهان شده است تا همگان با اختیار کامل خود را برای آن واقعه ی بزرگ و حضور در دادگاه خدا آماده کنند. بر اساس روایات، یکی دیگر از علومی که جز خدا هیچ کس از آن آگاه نیست، «زمان ظهور حضرت مهدی» است. بنا بر فرمایش معصومین، هیچ فردی نمی تواند و حق ندارد زمان مشخّصی را برای ظهور امام زمان مشخّص کند، و هر کس چنین ادعایی داشته باشد، بی شک دروغ گوست.

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۵ مصحف شریف آیه ۱۸۸ تا ۱۹۵ سوره مبارکه اعراف
مشاهده فایل‌پیوست 21343
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۵🌷
رسم ادب:


در تمام اقوام و ملل، مردم بر اساس آداب معاشرت و رسوم خاص خود، از دیگران تشکّر می کنند، و کسی که در برابر لطف دیگران بی تفاوت باشد، فرد بی ادبی محسوب می‏شود. حتّی بسیاری از حیوانات هم در برابر لطف و محبّت به خود، عکس العمل نشان می دهند. البته روشن است که شیوه و مقدار هر تشکّری، وابسته به نوع و اندازه ی محبت ابرازشده است و هر چه لطف افراد بزرگ تر باشد، سپاس از آنان بیشتر خواهد بود. به راستی اما بزرگ ترین لطف از جانب چه کسی به ما شده و ما از چه کسی محبّت بیشتری دیده ایم؟ پاسخ این سؤال روشن است و تنها به کمی توجّه نیاز دارد.
به خود و اطرافمان نگاه کنیم؛ آیا می توانیم نعمت های خدا را فقط در وجود خود، تا به آخر بشماریم؟ چشم، گوش، زبان، دندان ها، ضربان قلب و گردش خون، دستگاه تنفّس، کلیه ها و تصفیه‏ ی خون، دستگاه گوارش و فرایند جذب و دفع، دست و اعضای آن، پا و قسمت های آن، مغز و جهان پر راز و رمزش، و هزاران نعمتی که فقط در بدن ما وجود دارد تا ما به راحت زندگی کنیم و با جهان اطراف خود ارتباط برقرار کنیم، فقط گوشه ای از نعمت های خدا به ماست که در وجود خود ما قرار دارد. بی شک نعمت های پایان‏ ناپذیری در جهان اطرافمان وجود دارد که ما از شمارش آن ها هم عاجز هستیم. نعمت باد و باران، جاذبه و جوّ زمین، گیاهان و فرایند تصفیه‏ ی هوا توسط آن ها، نعمت خاک و خاصیت پرورش یافتن گیاه در آن، چهارپایان و شیر و گوشت شان، خانه و خانواده، و از همه مهم تر، نعمت پیامبران و امامان که راه سعادت را به ما نشان می دهند و...، جهان اطراف ما را احاطه کرده است. قرآن چنین فرموده که

«اگر نعمت های خدا را بشمارید، نمی توانید شمارش آن را به پایان برسانید» .

در این حال که شمارش نعمت های خدا نیز ناممکن است، انسان به فکر فرو می رود که چگونه می تواند شکر آن ها را به جای آورد. در روایتی از امام صادق می خوانیم:

«خداوند به موسی وحی فرستاد که ای موسی، مرا چنان شکر کن که سزاوار من است. حضرت موسی عرض کرد: پروردگارا، چگونه تو را شکر کنم که سزاوارت باشد؛ در حالی که هر شکری که می کنم، باز هم به وسیله‏ ی نعمت هایی ست که تو به من داده ای [و آن نعمت ها، شکر دیگری می خواهد، و این هرگز پایان نمی پذیرد]؟ خدا فرمود: ای موسی، حالا که متوجّه شدی همه‏ ی این ها از من است، مرا شکر کرده ای.»

«بنده همان به که ز تقصیر خویش
عـذر بـه درگـاه خـدای آورد
ورنــه سـزاوار خـداونــدی اش
کـس نتـوانـد که به جای آورد».

پیشوایان ما بر شکرگزاری از خدا تأکید فراوانی کرده اند. شکر البتّه مراحل متعددی دارد که از مرحله‏ ی قلبی شروع شده، به مرحله‏ ی زبان، و پس از آن به مرحله‏ ی عمل می رسد. انسان با دیدن نعمت های الهی، آن ها را از خدا می شمرد و او را با زبان خود سپاس می گوید. بر اساس روایات، بهترین نوع سپاسگزاریِ زبانی، گفتن ذکر «اَلحَمدُ لِله رَبِّ العالَمین» است. پس از این مرحله، انسان در عمل و با فرمان برداری از خدا و ترک نافرمانی او، از خدا تشکّر می کند. امام صادق فرموده است:

«شکر نعمت، دوری از گناهان است، و کامل ترین نوع شکر، گفتن «اَلحَمدُ لِله رَبِّ العالَمین» است.»

🔰 تفسیر صفحه ۱۷۶ مصحف شریف آیه ۱۹۶ تا ۲۰۶ سوره مبارکه اعراف
مشاهده فایل‌پیوست 21344
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۷۶🌷
احترام قرآن:

ما انسان ها، بسیاری از کارهایمان را با آداب و رسوم خاصّی انجام می دهیم؛ بویژه اگر آن کارها، از جهتی مهم باشند؛ مثل غذا خوردن که با آداب خاصی آغاز می شود، ادامه می یابد و پایان می پذیرد؛ مهمانی رفتن؛ نیایش پروردگار؛ احترام به گذشتگان و حضور در آرامگاه آنان؛ كه هر یک آداب و رسوم خاصی دارند. از نظر ما مسلمانان، مهم ترین کتابی که در جهان وجود دارد، «قرآن کریم» است؛ زیرا از سوی مهم ترین شخص در این جهان یعنی آفریدگار آن به ما رسیده است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم:

«برتری قرآن بر سخنان دیگر، مانند برتری خدا بر مخلوقاتش است.»

پس بی شک ما در مقابل این کتاب ارزشمند وظایف ویژه ای داریم. یکی از آدابی که باید در مقابل قرآن کریم رعایت کنیم، این است که وقتی آیات آن خوانده می شود، برای احترام سخن خدا سكوت کنیم و برای نورانی شدن دل و جان خود بدان گوش بسپاریم. براستی اگر همه‏ ی مسلمانان، همان طور که به یک پیام مهم یا مطلب مورد علاقه شان گوش می‌کنند، به آیات قرآن دل بسپارند، می توانند راه رشد و پیشرفت خود را هموارتر کنند. مگر نه اینکه قرآن ما را به راههای سلامت و امنیت هدایت می کند و از تاریکی ها بیرون می آورد و به سرزمین نور می‏رساند؟ پس چه خوب و مناسب است که ما در کنار خواندن قرآن، به گوش کردن به آن نیز عادت کنیم و در هر هفته، در زمان مشخصی به آیات قرآن گوش کنیم و در باره ی آن ها بیندیشیم. پیامبر گرامی اسلام فرموده است:

«کسی‌که یک آیه از قرآن را بخوبی گوش کند، چیزی را به دست می‌آورد که اگر کوهی از طلا به او داده می‌شد، به دست نمی‏ آورد.»

بر اساس روایات معصومین، قرآن در روز قیامت به صورت شخص بسیار زیبا‏رویی در می‏ آید و از کنار مؤمنان، شهدا و حتی پیامبران و فرشتگان می‏گذرد و در والاترین جایگاه قرار می‏گیرد و با اجازه‏ ی خداوند، کسانی‏ را که در دنیا آن را می‏ خواندند و دستورهایش را به کار می‏ بستند و گاهی برای آن به رنج و سختی می‏ افتادند و در شب و روز با آن انس داشتند، شفاعت می‏ کند. خدا نیز شفاعت او را می‏ پذیرد، و به خاطر او ، بهشت و نعمت‏های جاودان آن را نصیب دوستان قرآن می‏ فرماید. بنابراین باید قدر این کتاب والامقام را بیشتر بدانیم تا فردای قیامت در شمار دوستان او شناخته
ممنون گلم .کامل نشد بخونم
 
بالا