دوست داشتن🌻

  • نویسنده موضوع ساره
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ساره

ساره

کاربر نمونه
Ms
تاریخ ثبت‌نام
9/10/22
نوشته‌ها
444
پسندها
1,060
امتیازها
93
مدال ها
6
جنسیت
خانم👩
من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم

پیش‌شان سر بر نمی‌آرم، رعایت می‌کنم

هم‌چنان‌که برگ خشکیده نماند بر درخت

مایه‌ی رنج تو باشم رفع زحمت می‌کنم

این دهان باز و چشم بی‌تحرک را ببخش

آن‌قدر جذابیت داری که حیرت می‌کنم

کم اگر با دوستانم می‌نشینم جرم توست

هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت می‌کنم

فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟

در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم

یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می‌روم

لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم

ترک افیونی شبیه تو اگرچه مشکل است

روی دوش دیگران یک روز ترکت می‌کنم

توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت

می‌نشینم تا قیامت با تو صحبت می‌کنم

💕💕💕💕.....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Nazbanoo

Nazbanoo

کاربر شهروند
Female
تاریخ ثبت‌نام
1/10/22
نوشته‌ها
1,134
پسندها
1,978
امتیازها
113
مدال ها
4
جنسیت
لیلی قصه های من یک شبه پر کشید و رفت
جام وداع درد را یک سره سر کشید و رفت

وضو ی خون گرفته دل به سرسرای عشق او
سرمه ی سرخ بی کسی به چشم تر کشید و رفت

پشت نقاب پنجره شَمایلی که گم شده
زیر نگاه منتظر خطّ ِ گذر کشید و رفت

خیمه ی سوت و کور را تندیِ آسمان گرفت
اُجاق لاجَورد را سوز شرر کشید و رفت

زوزهِ سردِ پیکرم روی گُسِیلِ حنجره
دست امان ز ساحتم وقت خطر کشید ورفت

چله نشین عشق من , زنده نگاهِ راز شب
گردِ غمی به بستر خوابِ سحر کشید و رفت

حال دل و نغمه ی غم بر آستان سینه اش
نقش مرا به صد خطا عشق هدر کشید و رفت

#نازبانو
 
ساره

ساره

کاربر نمونه
Ms
تاریخ ثبت‌نام
9/10/22
نوشته‌ها
444
پسندها
1,060
امتیازها
93
مدال ها
6
جنسیت
خانم👩
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به ازآن که خودپرستی

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی

گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیرو رستی


🌸🌸🌸🌸🌸
 
آفتابگردان

آفتابگردان

آفتابِ من بتاب
تاریخ ثبت‌نام
5/10/22
نوشته‌ها
1,779
پسندها
3,827
امتیازها
113
مدال ها
3
من تو را، من دوستت دارم، بفهم!
پس مشو اربابِ آزارم، بفهم!

من تو ‌را تا عرشِ اعلا می‌بَرم
در وجودت عشق می‌کارم، بفهم!

ای کویری‌تر زِ صحراهایِ مصر
همچو باران بر تو می‌بارم، بفهم!

مرگِ من، عاشق‌تر از من دیده‌ای؟!
من دوصد مجنون به دل دارم، بفهم!

ای حضورت مایه‌یِ رقص وُ سرور
بی ‌تو دائم من عزادارم، بفهم!

بی تو اهوازم که خاکم بر سر است
بی‌ هوایت، زار و بیمارم، بفهم!

پا درونِ قلبِ من بگذار تا...
تا ببینی دوستت دارم، بفهم..
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: ساره
ساره

ساره

کاربر نمونه
Ms
تاریخ ثبت‌نام
9/10/22
نوشته‌ها
444
پسندها
1,060
امتیازها
93
مدال ها
6
جنسیت
خانم👩
شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنهابميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
كه خود در ميان غزل ها بميرد
گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا
كجا عاشقي كرد ؛ آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نكته گيرم كه باور نكردم
نديدم كه قويي به صحرا بميرد
چو روزي ز آغوش دريا برآمد
شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو دريا ي من بودي آغوش واكن
كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا